طنز یکی از فروع ادبیات انتقادی و اجتماعی است که در ادبیات کهن فارسی،
به عنوان نوع ادبی مستقل شناخته نشده و حدود مشخصی با دیگر مضامین انتقادی
و خنده آمیز چون هجو و هزل و مطایبه نداشته است . و از واژه طنز ، اغلب
معنی لغوی آن یعنی مسخره کردن و طعنه زدن مد نظر شاعران و نویسندگان بوده
است ولی معنی امروزی آن ، که جنبه انتقاد غیر مستقیم اجتماعی با چاشنی
خنده ، که بعد تعلیمی و اصلاح طلبی و آموزندگی آن مراد است از واژه satire
اروپایی اخذ شده است که در حقیقت اعتراضی است بر مشکلات و نابسامانی ها و
بی رسمی ها که در یک جامعه وجود دارد و گویی جامعه و مسئولان امر نمی
خواهند این اعتراض ها را مستقیم و بی پرده بشنوند و گاه وجدان بیدار و
ضمیر آگاه شاعران و نویسندگان با بزرگ نمایی و نمایان تر جلوه دادن جهات
زشت و منفی و معایب و نواقص پدیده ها و روابط حاکم در حیات اجتماعی ، در
صدد تذکّر ، اصلاح و رفع آنها بر می آیند که اوج آن را در آثار شاعران و
نویسندگان دوره مشروطیت می توان مشاهده کرد . در این مقاله ضمن ارائه
تعریف و تحلیل طنز و فروع آن به جلوه ها و شگردهای شکل گیری طنز اشاره شده
است .
واژگان کلیدی : طنز ، هجو ، هزل ، شگردها و جلوه های طنز
مقدمه :
انسان گاهی اوقات به طور ناگهانی میان واقعیت ها و ناسازگاری موجود
میان وضع پدیده ها در ظاهر و باطن و بین آن چه هست و آن چه انتظار آن را
دارد تناقض می بیند و به خنده می افتد . از مشاهده ناسازگاری و عدم تجانس
، متعجب می شود و می خندد . و در همین مفهوم ارسطو در تعریف خنده گفته است
: « خنده ، نتیجه تعجب است » (1) و شوپنهاور گفته است : « هر بیانی که در
او ناسازگاری باشد خنده انگیز است » (2) پس با مشاهده یا شنیدن دو عنصر
ناسازگاری ، انسان به تعجب و به تبع آن به خنده می افتد ، این خنده
معمولاً با احساس تفوق و برتری در رفتار و گفتار و اندیشه نسبت به فرد یا
رویدادی همراه است که « انسان خود را در مرتبه ای والاتر از موضوع خنده می
بیند و این تحقیر و استهزا را خنده بیان می کند و این خنده ی تحقیر آمیز ،
می تواند اصلاح را در پی داشته باشد و هدف خنده ی تحقیرآمیز ، نمایاندن
راستی ها و کژی ها از طریق نهیب زدن بر دریافت کننده توهین است ، یا خنده
و اهانت بر کسانی است که وجودشان اهانت انسانیت است » (3) البته هر خنده
ای تحقیر آمیز و اهانت نیست و خنده همدردی ، خ شادی ، شرم و تعجب و تمسخر
و ... از نمونه های گوناگون آن است .
در انواع ادبی زبان فارسی از
نظر محتوا ، اصطلاح هجو و فروع آن چون هزل ، فکاهه ، طنز و لطیفه و .. که
گاه با شوخی و خوشمزگی و گاه تفریح و انبساط خاطر و گاه تمسخر و جد همراه
است ایجاد خنده و تبسم می کند که هر یک از این خنده ها پیامهایی فردی و
اجتماعی همراه دارند به طوری که خنده و تبسم طنز با شکل های گوناگون چه از
لحاظ مضمون و محتوا و چه از لحاظ شکل و قالب در آثار اغلب شاعران ، به
ویژه آنان که به انتقاد از نابسامانی ها و مفاسد اجتماعی و بی عدالتی ها
... پرداخته اند دیده می شود . (4)
طنز :
افسوس کردن ، مسخره کردن ، طعنه زدن ، سرزنش کردن ، تمسخر کردن ، در حال ناز و کرشمه کردن . ( فرهنگ معین )
طنز در ادب فارسی در چند معنی به کار رفته است .
الف ) مسخره و طعنه زدن :
زبون تر از مه سی روزه ام مهی سی روز
مرا با طنز چو خورشید خواند آن جوزا
( کلیات خاقانی ، دکتر سجادی ، ص 30 )
شیخم به طنز گفت حرام است می مخور
گفتم به چشم ، گوش به هر خر نمی کنم (5)
( حافظ )
ب ) نظامی گنجوی طنز را به معنی « تقلید از سر تمسخر » به کار برده است :
سایه که نقیضه ساز مرد است
در طنز گری گران نورد است
طنزی کند و ندارد آزرم
چون چشمش نیست کی بود شرم
( نقل از کیهان اندیشه ، شماره 42 ، ص 112 ، مقاله دکتر احمد شوقی )
ج ) طنز به معنی دروغ و مسخره :
دی گفت سعدیا من از آنِ توام به طنز
آن عشوه دروغ دگر باره بنگرید
( کلیات سعدی ، به کوشش نوراله ایزد پرست ، ص 410 )
طنز در اصطلاح ادبی :
در ادبیات کهن ایران ، طنز به عنوان نوع ادبی مستقل شناخته نشده است و
مرز مشخصی با دیگر مضامین انتقادی و خنده آمیز چون هجو و غیره نداشت و از
واژه طنز هم اغلب معنی لغوی آن یعنی تمسخر کردن ، طعنه زدن مد نظر شاعران
و نویسندگان بوده و است ولی در معنی امروزی که جنبه انتقاد غیر مستقیم
اجتماعی با چاشنی خنده که بُعد تعلیمی و اصلاح طلبی و آموزندگی آن مراد
است از واژه satire اروپایی که ریشه یونانی دارد اخذ شده است که در آن
نویسنده یا شاعر با بزرگ نمایی و نمایان تر جلوه دادن جهات زشت و منفی و
معایب و نواقص پدیده ها و روابط حاکم در حیات اجتماعی ، درصدد تذکر ،
اصلاح و رفع آنها بر می آید . که در ادبیات فارسی در سده ی اخیر جایگاهی
مناسب برای خود باز کرده است و اوج و پر رنگی آن را می توان در دوره
مشروطیت مشاهده کرد .
ولی صاحب نظران و ادیبان و طنز شناسان با
دیدگاه ها و برداشت های شخصی ، تعاریفی نسبتاً متفاوت ارائه کرده اند که
با ارائه تعریف آنان به تعریف جامعی که چهار چوب و ویژگی های طنز را دارا
باشد بر خواهیم رسید .
فریدون تنکابنی در تعریف طنز می نویسد : « انتقاد اجتماعی در جامه ی رمز و کنایه ، با رعایت و حفظ جنبه های هنری و زیباشناسی » (6)
دکتر
احمد شوقی درباره این تعریف می نویسد : « انتقاد اجتماعی از لوازم طنز است
ولی عنصر « رمز و کنایه ( از ضروریات حتمی طنز نیست به علاوه اشاره به
خنده آمیز بودن طنز که یکی از ویژگی های اصلی طنز می باشد اشاره ای نکرده
است » (7)
آقای عمران صلاحی می نویسد : « طنز یعنی به تمسخر گرفتن
عیب ها و نقص ها به منظور تحقیر و تنبیه ، از روی غرض اجتماعی ؛ و آن صورت
تکامل یافته هجو است به عبارت دیگر : طنز ، هجوی است از روی غرض اجتماعی »
(8)
هم چنان که ملاحظه می شود در این تعریف نیز به هدف اصلی رسالت طنز که همانا اصلاح و بهبودی است اشاره نشده است .
دکتر حسن انوری برای تعریف طنز چنین فرمولی ارائه کرده است .
پدیده + وضع در غیر ما وضع له /+ بیان / + انتقاد /+ جوهر شعری و ادبی = طنز ادبی (9)
در
این فرمول ادبی اولاً به چاشنی خنده که یکی از اساسی ترین ویژگی طنز است
اشاره نشده است . دیگر این که منظور از « وضع در غیر ما وضع له » به
احتمال تضاد و ناسازگاری بین این پدیده ها و امور اشیاء است و گر نه همه
مجازها « ما وضع له » هستند ولی طنز نیستند .
در این تعریف نیز به هدف و رسالت اصلی طنز که انتقاد اجتماعی به قصد اصلاح و بهبودی جامعه باشد اشاره ای نشده است .
دکتر شفیعی کدکنی تعریف کوتاهی از طنز ارائه می دهد و می نویسد : « طنز عبارتست از تصویر هنری اجتماع نقیضین » (10)
تعریف
استاد شفیعی نیز جامع نیست چرا که : اولا هر اجتماع نقیضین ـ با توجه به
معنی و مفهوم طنز ـ دارای طنز نمی باشد و ما بین طنز و اجتماع متناقضین
عموم و خصوص من وجه حاکم است ثانیاً هر اجتماع نقیضین در بردارنده انتقاد
اجتماعی نیست و چه بسا قصد اصلاح و بهبودی در آن مشاهده نمی شود .
هم
چنان که ملاحظه می شود هر یک از تعاریف فوق دارای نارسایی هایی هستند و با
نقل دو تعریف طنز که نسبتاً جامع و در بردارنده ی ویژگی های طنز است بسنده
می کنیم .
دکتر بهزادی اندوهجردی در تعریف طنز می نویسد :
«
طنز در اصطلاح ادب ، شیوه خاص بیان مفاهیم تند اجتماعی و انتقادی و سیاسی
و طرز افشای حقایق تلخ و تنفر آمیز ناشی از فساد و بی رسمی های فرد یا
جامعه را که دم زدن از آنها به صورت عادی یا به طور جدی ، ممنوع و متعذّر
باشد ، در پوششی از استهزاء و نیشخند ، به مظنور نفی و بر افکندن ریشه های
فساد و موارد بی رسمی ، طنز نامیده می شود » (11)
دکتر احمد شوقی در
مقاله ای ضمن برشمردن ویژگی های طنز تعریف جامعی ارائه داده اند که ضمن در
نظر گرفتن مختصات و چهار چوب طنز ، آن را از هجو و هزل متمایز کرده اند .
«
طنز از نظر محتوا ـ نه قالب ـ یکی از انواع ادبی است که نویسنده و شاعر در
آن علل و مظاهر واپس ماندگی و معایب و مفاسد و ناروایی های دردناک جامعه
را ، به قصد اصلاح ، با چاشنی خنده ، به طور برجسته و اغراق آمیز و توأم
با اشاراتی به وضع مأمول زندگی بیان می کند » (12)
با توجه به تعاریف فوق می توان گفت : سه عنصر اصلی خنده مایه ، انتقاد اجتماعی و اصلاح طلبی در شکل گیری طنز دخیل هستند .
نگاهی مختصر به تعریف طنز از دیدگاه غربی ها :
دکتر جانسون در کتاب فرهنگ واژگان ، طنز را « شعری در نکوهش شرارت یا بلاهت » (13) تعریف می کند .
درایدن در تعریف طنز گوید : « هدف راستین طنز ، اصلاح پلیدی هاست » (14)
سویفت
در تعریف طنز می نویسد : « طنز نوعی آیینه است که نظاره گران عموماً چهره
هر کس به جز خود را در آن تماشا می کنند ، و به همین دلیل است که در جهان
این گونه از آن استقبال می شود ، و کمتر کسی آن را برخورنده می یابد »
(15)
پیر اندلو با زبانی استعاری از رساله طنز گرایی می گوید : « طنز
مثل ستون هرمس دو چهره ای است که یک چهره ی آن به اشک های چهره ی دیگرش می
خندد » (16)
هدف و خاستگاه طنز :
اصولاً خاستگاه طنز از آنجا آغاز می شود که رعایت حقوق دیگران نشود و آزادی توام با مسئولیت مورد تعدی واقع شود و بی بند و باری و هرج و مرج به عنوان آزادی تبلیغ گردد و نظام جامعه در مسیر طبیعی خود مورد تهدید قرار گیرد ستم و تجاوز در اشکال گوناگون چهره نماید و منادیان آزادی ، خود عاملان بدبختی فکر و اندیشه و آزادی گردند و ترقی و اعتلا جای خود را به انحطاط و سقوط دهد و پویایی اندیشه و حرکت ناشی از آن ، کم کم به رکود انجامد .