صبح من! نگاه کن؛
شب،اگرچه سرد و دیرپاست،
قطره
آب می شود.
از صدای سایه ی سیاه او نترس.
شب ،دروغ...
شب،همیشه رفتنی ست.
قول می دهم؛
پنجره
دوباره
غرق آفتاب می شود!
ممنون خانم رحیمی. همه چیز به جا و جوان است .
برآن خاک بگریید که امّید از آن رفت
گذشت عمر و به دل عشوه می خریم هنوز
خانم پاییز رحیمی با سلام، چه جالب! شعر شما بر عکس شعرهای تنی چند از عزیزان پیام آور افتاب و روشنایی است. شاد باشید.
ممنون خانم رحیمی. همه چیز به جا و جوان است .
برآن خاک بگریید که امّید از آن رفت
گذشت عمر و به دل عشوه می خریم هنوز
خانم پاییز رحیمی
با سلام، چه جالب! شعر شما بر عکس شعرهای تنی چند از عزیزان پیام آور افتاب و روشنایی است.
شاد باشید.