مشخصات: قطع رقعی- سال انتشار خرداد 44 - انتشارات توس- تعداد صفحات 52
حماسه آرش منظومه ای بلند در قالب چهار پاره و در بحر هزج و در پاسخ به منظومه آرش کمانگیر سیاوش کسرایی توسط مرحوم مهرداد اوستا سروده شده است.
این منظومه لحنی روایی دارد و سعی می کند نگاهی عاری از گرایشهای اجتماعی مرحوم کسرایی به این منظومه داشته باشد:
بیایان در بیابان دشت در دشت
بلا بود و بلا خون بود و خون بود
ز وادی ها به وادی ها روانه
هراسی وهم خیز و ابر گون بود
شرار تیغ در خون هشته پهلو
بجان زندگی آذر کشیده
ز صحرا ها ستیغ کوهساران
چو فریاد به گردون سر کشیده
........
نعمت میرزا زاده در مقدمه مطولی ، غرض باز سرایی این منظومه چنین شرح می دهد:
در چنین روزگاری که ملتها فقط در اندیشه آنند که گلیم خویش را از موج بدر بکشند و کسی را پروای غریق نیست بیدار کردن وجدان ملی در مرز و بومی با حال و روز ما رسالت فراموش شده ایست که از خامه گویندگان و نویسندگان انتظار نقش پذیری بیشتری می برد اما این شکوه با که گویم و این غم کجا برم که در این ملک کوشش می شود غایت روشنفکری ر ا بدبینی نشان دهند و این بد بینی را بجای واقع بینی جا بزنند و یاس و نفی تلاش وجه مشترک و مایه اصلی اغلب دفترهایی باشد که بنام شعر و داستان در این روزگار شرف صدور می یابند ، جای آنست که خون موج زند در دل لعل
بر آوردن آرزوی دشمنان را دوستان برایگان تعهد کرده اند
برخلاف تعریف و توصیف نویسنده مقدمه منظومه آ رش ، کاری بی روح و ملال آور است که تنها مزیت آن به منظومه آرش کسرایی زبان سخته و ادیبانه آنست وگرنه بندهای مربوط به وصف پرتاب تیر خود گویاست که کار چه اندازه عاری از احساس و خلاقیت پیش رفته:
زهی نیروی پرتابی یک تیر
که از ساری به جیحون کرد پرواز
فری آن جان مینویی که با تیر
به سوی مرز ایران کرد پر باز
بود گاهی که مردی آسمانی
به جانی سرفرازد لشگری را
نهد جان در یکی تیر و رهاند
ز ننگ تیره روزی کشوری را
خود سراینده در مصاحبه ای که در فصلنامه طلایه انجام داده بود این کار را کاری سیاسی با درون مایه مقاومت در برابر ظلم توصیف کرده بود که البته از خلال سطور کم جان این منظومه چنین چیزی بر نمی آمد و تنها کاری کم رمق و با لحن یکنواخت با وزنی بزمی که مناسب برای توصیف صحنه های رزمی نبود و تصویر سازی تکراری رغبتی را در خواننده برای ادامه خواندن بر نمی انگیخت.در مقایسه با شعر کسرایی این منظومه هم از لحاظ لحن بیان و هم تصویر سازی بسیار کم می آورد و حتی یک تصویر نو و قابل عرضه را ندارد.
مقایسه کنید سطرهای درخشان سیاوش کسرائی را:
شما، ای قلّههای سرکش خاموش،
که پیشانی به تندرهای سهم انگیز میسایید،
که بر ایوان شب دارید چشم انداز رویایی،
که سیمین پایههای روز زرِِین را به روی شانه میکوبید،
که ابر آتشین را در پناه خویش میگیرید؛
غرور و سربلندی هم شما را باد!
امیدم را برافرازید،
چو پرچمها که از باد سحرگاهان به سر دارید
غرورم را نگه دارید،
به سان آن پلنگانی که در کوه و کمر دارید»
یا:
آری، آری، زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گربیفروزیش، رقص شعلهاش در هر کران پیداست
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست»
و ابیات یکنواخت این منظومه کجا:
اگر داری سر انگشت هنر خیز
نو آیین نغمه ها آری در آهنگ
که بس افسرد چون فریاد خاموش
سرود ناسروده در رنگ چنگ
سراینده این کار سست انتظار داشت که پس از چاپ این منظومه از طرف نخبگان ادبیات مورد استقبال قرار گیرد اما به تعبیر جناب سعید نیاز کرمانی ، چون فکر می کرد از طرف روشنفکران بدلیل حسادت مورد سکوت قرار گرفته است بعدها به جرگه شاعران حکومتی پیوست و اظهار نظرهای تندی علیه شاعران نو پرداز صادر کرد.
در حال حاضر که غبار تعصب ها و جانب گیری ها فرونشسته است می تواند قضاوت کرد که چنین منظومه در کارنامه مهرداد اوستا با توجه به قصاید غرا و غزلهای سخته ای که سروده است امتیازی محسوب نمی شود و حتی یک تصویر نو و تازه نمی توان در آن یافت.
شاعر تنها بر مبنای نظم کلاسیک و بر حسب اتفاق چند تشبیه کلیشه ای را به کار برده که چنین شعر توصیفی بخصوص اگر قصد معارضه و رقابت با منظومه ای با یک مضمون مشترک را دارد باید سعی کند از آن کم نیاورد:
شب پندارگون بر خاست پیچان
بگردون همچو دودی از میانه
ز پی چون باده بر دامن افق را
سپیده می تراوید از کرانه
مرحوم مهدی اخوان ثالث این منظومه را در مقایسه با آرش کمانگیر بسیار کم ارج تر دانسته و تقلیدی از شعر
به مغرب سینه مالان قرص خورشید مرحوم دکتر مهدی حمیدی می داند که وزنش با لحن حماسی سازگار نیست.تسلط بر فنون شاعری یک مقوله است و هنر خلق شعری خواندنی از یک داستان اسطوره ای مقوله ای دیگر که صد البته بذل وقت و انرژی می خواهد که سراینده در موقعیت قهرمان داستان قرار گیرد و و بتواند صمیمانه از زبان او سخن بگوید تا شعرش باور پذیر باشد و تاثیر برانگیز.
مهرداد اوستا اگر حرفی زده راست گفته چون میبینیم شاعرانی معروف شدن کاصلا شعر نگفتن بلکه شر گفتن فقط سروده وفای عهد اقای اوستا کل سروده های 100 سال اخیر ایران رو می ارزه و مثه هیولایی میخوره . چه زیبا نامردی و بی وفایی عشق رو توصیف کرده کاری به مخاطب مقابل شاعر نداریم اصل شعر زیباست
از خواندن مطلب نهایت لذت را بردم...خوشحالم که علی رغم وضعیت متشنجی که در نقد ادبی آثار گذشته است هنوز هم با چشمان باز قضاوت میشود.