اگر در بیستسالگی تو را میدیدم
همهچیز فرق میکرد
نه داعش و القاعده ظهور میکردند
نه انجیرهای خاورمیانه به سرشان میزد
به برگهای هر انجیری که دست میزنی
جیغ میکشد: من سروم
من سروم.
پس ما با چی خودمان را بپوشانیم؟
وقتی انجیرها روانگردان مصرف میکنند
وقتی تذروها
سرو را از انجیر بازنمیشناسند
وقتی کلاغها
توی آینه شکلک درمیآورند
و تکرار میکنند:
تا حالا ابر به این زیبایی دیدی؟
یعنی اوضاع عالیست
یعنی بالاخره دنیا آرام خواهد شد
حالا با روانگردان
داعش
یا آن آدمیرال در حال ظهور.
اگر در بیستسالگی تو را میدیدم
همهچیز فرق میکرد نه به سوسیالیستها اعتماد میکردم
نه به لیبرالها
چون تو را داشتم
که اندازههای راست و چپت برابر است
و همهی آینهها با تعجب تکرار میکنند:
اینکه نمیشود
راست باید همیشه از چپ کلفتتر باشد.
اگر در بیستسالگی تو را داشتم
همهچیز فرق میکرد
چون تو را داشتم.
دوستان ارجمند جناب راثی پور و فریبرز عزیز!
سپاسگزارم. تشویق های شما مرا سر شوق می آورد و سعی کنم ایرادهای کارم را رفع کنم تا شایسته ی لطف شما باشم.
این شعر که با عنوان "اگر "منتشر شده در این شماره ی سیولیشه ، شماره ی 20 از سری شعرهایی ست که من اسمشان را گذاشته ام ترجمه ی شعرهایی که خواب دیده ام. این شعر در دفتر من یکی دو کلمه با نسخه ی شما فرق دارد ولی چیزی که مهم است آن است که این شعر نظر دوستان را جلب کرده و از این جهت موجب سربلندی شاعر شده.
جناب طارمی نازنین،
حق با آقای راثی پور است. این شعر شما را چند بار خوانده ام. می دانید، بار چهارم پس از نویشیدن چند گیلاس آب انگورِ شنگول و منگول دارم این کلمات را در گیلاس دید شما می ریزم. دوست نازنین ندیده و کمتر شنیده. برگ انجیر را می خواهی چه کار ؟ عریانی حقیقت بهتر از هر چیز نیست؟ پیش به سوی حقیقت عریان!
سلام استاد
استثنائا از شما این شعر سپید را انتخاب کردم بدلیل مضمون متعالیش
در هم آمیختن حقایق تلخ در لفافه ای چنین طنز آمیز هنریست که تنها از دست شما ساخته است.
البته این را هم عرض بکنم که بد لیل تسلط شما به عروض چنان روان شعر نیمایی می نویسید که کلمات در نحو طبیعی خود قرار می گیرند و حضور وزن احساس نمی شود