صد غزل انتقادی حافظ. انتخاب و تدوین نو: هیوا مسیح. تهران، نشر مثلث، 1390
دیوان حافظ یکی از جذابترین متون ادبی ما در همه دورانها بوده است. این جذابیت، تا دوران ما نیز امتداد یافته است و در بازار گرم حافظ پژوهی، شاعران و هنرمندان هم میخواهند از قافله عقب نمانند و نام خود را در تاریخ حافظ پژوهی به ثبت برسانند. درست است که ما به خوانشی جدید از متون کهن نیاز داریم، اما شرط تحقق این امر، در گام نخست، فهم درست شعر حافظ است. شعر حافظ، چکیده فرهنگ ایرانی و اسلامی است و بدون شناخت این وجوه، هر کسی در همان گام نخست متوقف میماند. در سالهای اخیر، عباس کیارستمی فیلمساز معروف، روایتی نوین از اشعار حافظ ارائه کرد که در واقع گزینش ابیات و مصراعهای حافظ با چیدمان جدید بود و اگرچه مورد استقبال عموم کتابخوانان قرار گرفت، انتقادهای جدی نیز بر آن وارد بود، که اغلبشان بی جواب ماند. نگارنده این سطور، با اینکه با چیدمان پلکانی شعر قدیم هیچ مخالفتی ندارد و خودش نیز مرتکب چنین عملی شده است، معتقد است که توفیق چنین چیدمانی بستگی به فهم درست متن انتخاب شده دارد. متأسفانه باید گفت که تفننورزی شاعران و هنرمندان در متون قدیم، اغلب دچار یک معضل اساسی است و آن سرسری گرفتن متن و بی توجهی به فهم و شعور مخاطب است. به بهانه خوانش نوین، نمیتوان قواعد ادبی و زبانی متون کلاسیک را نادیده گرفت و معنایی کاملاً دلبخواه و خارج از بافت تاریخی و فرهنگی متن به دست داد.
اخیراً آقای هیوا مسیح، شاعر همروزگار ما، «صد غزل انتقادی حافظ» را با انتخاب و تدوینی نو روانه بازار کردهاند. متن کتاب شامل یادداشت یک صفحهای آقای بهاءالدین خرمشاهی، حافظ پژوه سرشناس، مقدمهء مؤلف در شناخت شعر و اندیشه حافظ و نهایتاً متن صد غزل حافظ است که البته یکی ازین صد غزل، قطعهای است تاریخی در بی وفایی روزگار! بدنه اصلی این کتاب را همین صد غزل منتخب تشکیل میدهد و نویسنده، در پانوشت هر غزل، بعضی لغات و اصطلاحات دشوار را معنی کرده که البته بسیار اندک شمار است. نکته بارز این کتاب، چیدمان پلکانی شعرهای حافظ و تقطیع نیمایی آنهاست. یعنی اصل کتاب، انتخاب صد غزل حافظ و چیدمان تازه آنهاست. این حد نوآوری، البته جای چون و چرا ندارد. اتفاقاً شاید تنها حُسن چنین کتابی فقط همین شیوه نگارش اشعار باشد و بس. توضیحاتی که جناب هیوا مسیح در پانویس هر غزل مرقوم کردهاند، نشان میدهد یکی از مشکلات مخاطبان امروزی، شیوه درست خواندن شعرهای قدیم است! آنچه موضوع این نوشتار است، بررسی اجمالی بعضی توضیحات لغوی آقای هیوا مسیح است که متأسفانه گاه خندهدار و گاه گریهآور است. ما در حد مجال این وبلاگ، به مهمترین آنها اشارهای میکنیم. در مورد نحوه چیدمان اشعار حافظ هم جای نکتهگیری هست که فعلاً به این بخش کاری نداریم.
در اولین غزل کتاب، نویسنده در حاشیه این مصراع حافظ: خون شد دلم ز درد و به درمان نمیرسد، نوشتهاند: واو بعد از درد را با صدای O بخوانید. یعنی منظورشان این است که بگویید: دردُ. سپس افزودهاند: «در شعر حافظ و سراسر شعر کلاسیک و شعر نو فارسی، فراوان به چشم میخورد و پس از نیما، احمد شاملو و برخی شاعران جدی معاصر، بیشترین استفاده را ازین خاصیت آوایی/ موسیقایی واو کردهاند» (ص 47). این کشف که واو ربط به حرف ماقبل آخرش صدای اُ میبخشد، جزو یافتههای مهم این کتاب است و اگر میبینید که بچههای دبستانی هم بجای من وَ تو، میگویند: منُ تو، در حکم صادره خللی وارد نمیکند! واقعاً این توضیح، توهین به شعور مخاطب کتاب نیست؟
در غزل 17 کتاب، «فتوح» را که یک اصطلاح خاص صوفیانه است: نذر و فتوح صومعه در وجه می نهیم، به همان معنی ظاهریاش ترجمه کردهاند: فتوح جمع فتح است به معنی گشودن (ص 94). در حالی که «فتوح» همانند نذر، مال یا پولی بوده است که مردم یا اغنیا به سالکان یا پیران خانقاه میدادند تا گشایشی در کار رزق و روزی آنان پدید آید.
در غزل 57، «طوف» را در مصراع: چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس، مخفف طواف دانستهاند و گفتهاند آن را باید بر وزن خوف خواند (ص 215). تلفظ صحیح این کلمه طَوف است و البته ممکن است عامه مردم آن را چنان بخوانند که آقای هیوا مسیح. همچنین، طوف مخفف طواف نیست و خودش مصدر است.
در غزل 81، در توضیح «صاحبقران» آن را پادشاهی معنی کردهاند که ظفر و نصرت با او همراه باشد (ص 291). این معنا اگرچه بکلی مردود نیست، ولی منظور از آن، پادشاهی است که عمر سلطنت او طولانی و با عزت باشد و در زمان تولد یا حکمرانی او قِرانی در سیارات سعد (مثل زهره و مشتری) صورت گرفته باشد.
شاهکار آقای مسیح در صفحه آخر کتاب رقم خورده است. آنجا که خواستهاند در معنی کردن شعر حافظ هم نوآوری کنند. آخرین شعر کتاب، قطعهای است (یادتان نرود عنوان کتاب هست «صد غزل») در بیوفایی دنیا و داستان کور کردن امیر مبارزالدین به دست پسرش شاه شجاع. در این قطعه، بیتی هست بدین گونه: بی تکلف هرکه دل بر وی نهاد/ چون بدیدی خصم خود میپرورید. آقای هیوا مسیح، «بدیدی» را چنین معنی کردهاند: بدید؛ مهملهء ندید. ندید بدید. صفت آنکه با دیدن چیزی تازه دچار حرص (و) طمع شود (ص 348). این خوانش جدید را به ایشان تبریک میگوییم. اما برای آنکه تن حافظ در قبر نلرزد، یادآور میشویم که «بدیدی» فعل است از مصدر دیدن، به معنی «میدید» و منظور شاعر این است که بی وفایی دنیا چنان است که هر که بدو دل ببندد، اگر درست نظر کند، انگار دارد دشمن خود را تقویت میکند. «بدیدی» یعنی اگر با نگاه تأمل بدان مینگریستی. و ربطی به اصطلاح جدیـدِ «ندید بدید» ندارد.
..
همان طور که گفتیم، آقای بهاءالدین خرمشاهی، حافظ پژوه سرشناس، بر این کتاب نیز همچون کتاب کیارستمی مقدمهای در توجیه و تقویت مؤلف نوشتهاند و به اصطلاح جواز چاپ آن را صادر کردهاند. در یادداشت یک صفحهای آقای خرمشاهی آمده است: «در این کتاب، گزینهای مشتمل بر صد غزل انتقادی حافظ را با روایت و درایت هیوا مسیح میخوانیم؛ همو که از برجستهترین شاعران معاصر است و شعر را نیک میشناسد و به ویژه شعر حافظ را که عیار و معیار شعر فارسی است». در این که آقای هیوا مسیح از شاعران خوب معاصر است حرفی نیست و ایضاً در اینکه شیوه تقطیع شعر حافظ در این کتاب بعد از پیشنهاد مرحوم اخوان ثالث در چیدمان چند تک بیت سبک هندی و کتاب «حافظ» آقای کیارستمی، کار نوآیینی محسوب میشود، با کسی گفتگویی نداریم؛ اما اگر شعرشناسی ایشان بر همین منوال باشد، نمیتوان شگفتی خود را پوشیده داشت از اوضاع نابسامان شعرشناسی در روزگار ما. من ماندهام که چرا آقای خرمشاهی اعتبار خود را صرف چنین کارهایی میکند و این تضاد را بر چه حمل باید کرد: تعارفات مرسوم؟ نان قرض دادن؟ رونق بخشیدن به بازار نشر؟ الله اعلم!