سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

یادداشتی بر جهان شعری «بیژن الهی» شاعر اعجازها / مزدک پنجه­ ای/ روزنامه آرمان/ 23/آذر/96



«بیژن الهی» را باید شاعر اعجازها نامید. شاعری که در عرصه­ ی شناخت ظرفیت­ های معنایی کلمات به تبحری بی­ مثال رسیده بود. زبان را به درستی درک کرده بود و پارسی­ نگاری­ هایش چه در آفرینه­ های خود و نیز برگردان­ هایش از سایر مولفان موجب شده بود، تا مخاطب با شاعر/ مترجمی خلاق مواجه باشد. «بیژن الهی» را باید شاعری با دنیایی خاص توصیف کرد. جهان شعری او شبیه هیچ شاعر دیگری نیست، به لحاظ زیبایی­ شناسی نیز حتی شبیه شاعران هم عصر خود نیست. برای نمونه شعرهای او را با شعرهای «م.موید» مقایسه کنید. هر دو ریشه­ هایی عرفانی و معرفتی دارند اما وقتی به ساختارهای زبانی و فرمی اشعارشان نگاه می­ کنید، می­ بینید سر منشاء آن یک چشمه است اما دو رودخانه­ ی جدا از هم هستند. بر این گمان باید «بیژن الهی» را تافته­ ای جدا بافته دانست. معتقدم برخی از شاعران را ویژگی­های فردی و شخصیتی­ شان از دیگر شاعران متمایز می­ کنند. مثلا «نصرت رحمانی» به واسطه­ ی جسارت­ اش در شکستن تابوهای جامعه و نیز «خود ویرانگری»­ بدل به شاعری سیاه­ نویس می­ شود، از سویی دیگر درباره­ ی «بیژن الهی» هم می­ توان گفت که انزاواطلبی، بینش و درک متفاوت­ از جهان پیرامونی و نیز موضوعاتی که ریشه­ های معنوی دارد، او را از سایرین متمایز ساخته است. بنابراین می­ بینیم که می توان او را به واسطه­ ی رفتارهایش در جهان حقیقی و مجازی­ اش به عنوان شاعری عارف با ویژگی­ هایی از «عرفان معاصر» خطاب کرد.

«بیژن الهی»، شاعری باورمند به مفاهیم «الهی» بود و به نظر هر جا که تجربه­ی «الهی» حضور داشته باشد، خود به خود با ریشه­ هایی از عرفان نیز مواجه خواهیم شد. در واقع کنار هر باور «الهی» نگاهی جمال­ شناسانه و هنری نیز به دین و عرفان شکل خواهد گرفت.

بنابراین وقتی به ریشه­ ی تفکر و جهان­ زیستی الهی و شعرهایش از این منظر یعنی «الهیات» دست یافتیم، در مرتبه­ ی بعد می­ توانیم عنوان کنیم، رفتار و گفتار الهی چیزی جز زبان در معنای یک نظام اشاره­ای نیست. مگر نه آن که به قول سوسور «زبان نظامی از نشانه­ هاست». باید افزود الهی از نظر جنبه­ های زبانی به شدت شاعری عاطفه­ مند است که گاه این عاطفه را در ساحت عشق رخ می­ نمایاند، و البته بگذارید به این گفته از «دکتر برکت» که در جایی بیان کرده بود، «الهی شاعری اجتماعی است» نیز بر اساس مصادیق ارایه شده از این شاعر و آن چه از جهان زیستی او تعرفه کردیم، نقد وارد کنم و در پاسخ ایشان بگویم که شعر اجتماعی تعریف اگر نداشته باشد اما مصادیقی از آن در طول تاریخ ادبیات وجود دارد که به استناد آن مصادیق می­ توان گفت، «بیژن الهی» و شعرش را نمی­ توان بر اساس ساختارهای شعر اجتماعی هم­ گروه کرد. یکی از ساختارهای شعر اجتماعی، زبان حماسی و اعتراضی است که به گمان نگارنده با توجه به این که اشعار الهی دارای زبان عاطفیِ برآمده از زبان معرفت است، نمی­ توان او را شاعری اجتماعی قلمداد کرد.

و اما نکته­ ی مهم درباره­ ی تمایز الهی با سایر شاعرانی که در ادوار گذشته روی به «زبان معرفت» آورده­ اند، این است که در اشعار الهی، «زبان معرفت» به سمت گنگ­ گویی و ارجاع به نشانه­ های انتزاعی کمتر می­ رود به گونه­ ای که او در این روی­کرد زبان عاطفی و معرفتی سعی می­ کند بر بسامد تخیل و تصاویر عینی و بکر بی فزاید. همچنین الهی به مرحله­ ای از خلاقیت ذهنی رسیده بود که می­ توانست هر چیز زیست شده را در کارگاه تخیل خویش بریزد.

 چیزی که در اشعار الهی به شدت مخاطب را مجذوب می­ کند، این است که به او برای خود تعریفی از دنیای حقیقی و مجازی داشته است. دنیای حقیقی او حلقه دوستان و انزوای خود بوده و دنیای مجازی او در واقع دنیای بیرون از تفکرش بوده است، جایی که بسیاری از هنرمندان برای ثبت خود صفحات نشریات و رسانه­ ها را قبضه می­ کنند و مشغول بمباران نام خود در این فضاها هستند. البته در این میان برخی سعی دارند، پیرامون عدم حضور الهی در اجتماع ادبی را ربط به سایر شاعران و منتقدان مطرحی چون شاملو، نصرت، براهنی و ... بدهند  در حالی که تاریخ ادبیات نشان می­دهد، هنگامی که او اقدام به انتشار شعر در نشریات می­ کرده، آن­ها اقدام به نقد و بررسی آن اشعار کرده­ اند و هیچ­ گاه زیر سیطره آن نام­ ها نبوده است.

به عبارت دیگر الهی در این میان سعی می­ کرد جهان زیستی انزوا طلب  و حتی سرنوشت بعد از حیات خود را در جهان حقیقی­ اش بازگو کند. جهانی که خاص خود و برخی از دوستان­ اش بود. شاید همین نوع نگرش بود که مثلا وصیت می­ کند او را در سراشیبی کوهی در مرزن­ آباد دفن کنند و روی سنگ مزارش نیز به جز نامش چیزی ننویسند. او شاعری بود که در زمان حیاتش دست نیافتنی شده بود و به نظر هیچ­ گاه هم نخواست تا با صحبت و تبیین جهان فکری و شعری­ اش لایه­ های واقعی شخصیتی­ اش کشف شود. او کلید به کسی نداد جز برخی نشانه­ ها که در شعرش وجود داشت. او شاعری بود که سعی می­ کرد عاشقان واقعی شعر (شما بخوانید مخاطبان حقیقی) را جذب کند.

هنر شاعری «بیژن الهی» غرق کردن مخاطب در تخیل­ اش بود. تخیلی روحانی که در خود چندگانگی، چندمعنایی، رمز و راز را به همراه داشت. او «عارفی معاصر» بود، عارفی که می­ کوشید مخاطب در رهگذر زبان به کشف هستی­ اش برسد. آن چه برای او مهم بود ایجاد جاذبه در روابط استعاری کلمات و جملاتی بود که در ساختار فکری و زبانی او شکل می­ گرفت. او شاید می­ خواست مخاطبش بداند هنر او ایجاد روشنایی در ظلمت است، روشنایی که در پرتو آن مرزهای ناشناخته­ ی رویاهای او را به مدد زبان اعجازگونه­ اش بشناسیم. به قول ویتگنشتاین«مرزهای زبانِ من، مرزهای جهان من است».      

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد