گاه پیش آمده مخالفِ تو بودهام
با وجودِ آنکه با تمامِ دل
جوش میزدم برای تو
همچنانکه گاه
با وجودِ اینکه سخت از تو چشم میزدم
موافقِ تو بوده ام
این زمان حلول کردهای تمام در نگاهِ بی نقابِ من
شاعرانه و به شور
مثلِ انفجار نور
آه! انقلابِ من
رشتهای به گردنم فکندهای
میکشی مرا به تنگِ لحظههای بازخواست
لحظه هایِ کو؟ چرا؟ چه شد؟ کجاست؟
میکشی مرا به چپ
میکشی مرا به راست
میکشی مرا به هر کجا که میلِ حضرتِ شماست
این زمان اگر چه از سلوکِ من
خاطرِ تو شاد نیست
مثلِ تو کم است و مثلِ من
زیاد نیست
بحث بحثِ انتخابِ اعتقادِ توست
بحثِ رأیِ اعتماد نیست
این زمان
آه! این زمان
نه مخالفِ تو ام
نه موافقِ تو ام
عاشقِ تو ام