هر چند تریبونی که در این نشریه برای بازتاب افکار بنده و دیگر اساتید و دوستان فراهم آمده چندان مخاطب و بازخوردی ندارد و اتفاق می افتد که گاهی بسیاری از مطالب و نقطه نظرهای طرح شده در این تریبون نا خوانده می ماند ولی دور اندیشی حکم می کند باید همیشه محتاط بود و قاطی این موجهای احساسی و هیجانی که روز به روز بیشتر می شود و کم هم نیست نشد.چرا که این جو گیری و هیجان زدگی ها چون از سر تعمق و تامل نیست و فقط احساس و هیجان ما را درگیر کرده ممکن است بعدها در قضاوت خودمان نیز نا پخته به نظر برسد و هنر سکوت در این مواردست که جلوه می کند.
به قول عزیزی روشنفکر در دیار گل و بلبل ما حکم مرغ عزا و عروسی را دارد و در هر معرکه و جدالی تنها گرفتاری ها و مصائب نصیبش میشود و برندگان رند این مجادلات محالست که سهمی از کیک پیروزی را بر این تیره روزان ازلی در نظر بگیرند.
در این بازار آشفته فقط دهانهایی برای فریاد زدن وجود دارد نه گوشی برای شنیدن لذا گریزی نیست جز اینکه خار در چشم و استخوان در گلو نظاره کنیم بی آنکه از اصول خود عدول کنیم
زنده باد