نیما از من پرسید که: «جلال چه میکند که اینقدر با هم خوبید. بگو تا من هم با عالیه چنین کنم...»
من گفتم آقای نیما کاری که نداره، به او مهربانی کنید.
میبینید اینهمه زحمت میکِشَد، به او بگویید دستت درد نکند. در خانهء من چقدر ستم میکِشی. جوری کنید که بداند قدرِ زحماتش را میدانید.
گاهی هم هدیههایی برایش بخرید. ما زنها، دلمان به این چیزها خوش است که به یادمان باشند.
نیما پرسید: «مثلاً چی بخرم؟»
گفتم: «مثلاً یک شیشه عطرِ خوشبو یا یک جورابِ ابریشمیِ خوشرنگ یا یک روسریِ قشنگ… نمیدانم، از این چیزها. شما که شاعرید، وقتی هدیه را به او میدهید یک حرفِ شاعرانهء قشنگ بزنید که مدتها خاطرش خوش باشد.
این زن اینهمه در خانهء شما زحمتِ بیاجر میکشد. اجرش را با یک کلامِ شاعرانه بدهید، شما که خوب بلدید. مثلاً بگویید: عالیه! دیدم این قشنگ بود، بارِ خاطرم به تو بود، برایت خریدَمِش.»
نیما گفت: «آخر سیمین، من خرید بلد نیستم، مخصوصاً خرید این چیزها که تو گفتی. تو میدانی که حتی لباس و کفشِ مرا عالیه میخرد.»
پرسیدم: «هیچوقت از او تشکر کردهاید؟ هیچوقت دستِ او را بوسیدهاید؟ پیشانیاش را؟»
نیما پوزخندِ طنزآلودِ خودش را زد و گفت: «نه.»
گفتم: «خوب حالا اگر میوهء خوبی دیدید، مثلاً نارنگیِ شیرازیِ درشت یا لیمویِ ترشِ شیرازیِ خوشبو و یا سیبِ سرخِ درشت، یکی دو کیلو بخرید و با مِهر به رویش بخندید…»
نیما حرفم را قطع کرد و گفت: «و بگویم عالیه! بارِ خاطرم به تو بود.»
نیما خندید، از آن خندههای مخصوصِ نیمایی و عجب عجبی گفت و رفت.
حالا نگو که آقای نیما میرود و سه کیلو پیاز میخرد و آنها را برای عالیه خانم میآورد و به او میگوید: «بیا عالیه.»
عالیه خانم میپرسد: «این چی هست؟»
نیما میگوید: «پیازِ سفیدِ مازندرانی، خانمِ آلِاحمد گفته.»
عالیه خانم میگوید: «آخر مردِ حسابی! من که بیست و هشت من پیاز خریدم، توی ایوان ریختم. تو چرا دیگر پیاز خریدی؟»
نیما بازهم میگوید که: «خانمِ آلِ احمد گفته.»
عالیه خانم آمد خانهء ما و از من پرسید که چرا به نیما گفتهام پیاز بخرد؟
من تمام گفتگوهایم را با نیما، به عالیه خانم گفتم.
پرسید: «خوب پس چرا این کار را کرد؟»
گفتم: «خوب یک دهنکجی کرده به اَداهای بوژوازی. خواسته هم مرا دست بیاندازد و هم شما را.»
یک شب یادمان نیما گرفتند توی دانشکده هنرهای زیبا. قضیهء پیاز رو گفتم که عوض اینکه بره کادو بخره، گفت بیا عالیه، پیاز
- از مصاحبه محمد عظیمی با سیمین دانشور
@Booef