نامه ای در بطریست
نامه ای ناخوانده
با امیدی که دل آشوبه گرفته ست از امواج انگار
ای بسا چشم که تا تیررس دید بر این بی مقدار
سوی خود دوخته بود
ای بسا رویا ها
در دل جزر و مد بی پایان
از امیدی واهی
مشعل افروخته بود
و فراموش ترین گمشده خود را می دید
بعد کابوس فروپاشی کشتی در آب
خشم غول طوفان
و تقلای سرآسیمه میان گرداب
بر لب اسکله بندر گاه
مست از جرعه آتشناکی
با رفیقان موافق همراه
نامه اما اینک در بطریست
بطری اما اینک با امواج
سالیان سالیست
می رود چون پر کاه
.
ممنون از لطف شما
سلام. شعر دلنشینیست، دلنشین و رازآگین.
نامههای سربسته، هرچه باشند و از هر که باشند، یک ویژگی مشترک دارند و آن اینکه رازآگین و معماگونهاند، و همین به آنها افسون و جذبهای دلنشین میبخشد.
نامهی سربستهام، متن مرا کس نخواند
قصهی ناگفتهام، بطن مرا کس نخواند