از یک مصاحبه
به نظر شما چقدر میتوانیم از نظریات نقد غربی در نقد متون ادبی [فارسی] استفاده کنیم؟
تعبیر «استفاده از نظریه» مولود نگرشی ابزاری و مکانیکی به نظریه است. نظریه ابزار نیست، بلکه یک پدیدۀ معرفتبخش است و برای شخص آگاهی به همراه میآورد. وقتی خواننده یا مخاطب از نظریه، معرفت تازهای حاصل کند، خود به خود، خوانش یا قرائتی تازه از متن ارائه خواهد داد.
مثلا وقتی شما اطلاعاتی دربارۀ دیدگاههای یونگ از ناخودآگاه پیدا کردید، این مجال برایتان فراهم میآید که خوانشی بر اساس آراء یونگ شکل دهید. یا مثلا وقتی با فلسفه ملاصدرا در باره خیال صدوری و نظریۀ «حرکت جوهری» آشنا شوید، قطعا در پرتو اندیشههای صدرا میتوانید شعر صائب را به وجه دیگری بخوانید و بفهمید. پس این پرسش که از نظریه چه اندازه میتوان استفاده کرد یا تا کجا مجال استفاده هست، وجهی ندارد.
نظریه معرفت میآورد و معرفت سبب تفسیر جدید میشود و تفسیر امری است آزاد و حتی رهاییبخش. مرزهای آن محدود و بسته نیست. به میزانی که شخص معرفت نظری غنی و متفاوتی داشته باشد به همان میزان هم تفسیر و تحلیل او از متن ادبی متفاوت خواهد بود.
نظریهها عمدتاً شکلی از آگاهی هستند که در مواجهه با متن ادبی باب فهم متن را میگشایند و خوانش متفاوتی از متن ادبی را شکل میدهند. هر گاه فلسفۀ جدیدی ظهور کرده، میدانهای تفسیر جدیدی در پی آن پدید آمدهاند. با ظهور فلسفۀ ساختارگرایی نظریۀ ادبی ساختگرایی پدیدار شد. ساختگرایی تمام ابعاد زندگی ما را دچار خوانش و تفسیر دیگری کرد، متن هم که بخشی از حیات وجودی و مولود زندگی اجتماعی انسان است، دچار خوانش ساختگرایانه میشود.
https://www.cgie.org.ir/fa/news/213816