وقتی که با سپیدهدمان همرکاب شد
در شرق دور همسفر آفتاب شد
تابید، صبح سر زد از آفاقِ دوردست
خندید، قند در دل آئینه آب شد
هر غنچهای که بر سر راهش دهان گشود
از شرم سر فکند و ز خجلت گلاب شد
صد باغ تاک بر سر راهش جوانه زد
صد خوشه رَز به شوق لبانش شراب شد
پیچید باد در گرهِ گیسوان او
چون گردباد دستخوش پیچ و تاب شد
مارا چه حاجت است به ماه پریده رنگ
وقتی که شب به حرمت او ماهتاب شد
بستیم بر درختِ محبت دخیلِ عشق
گویی دعای سوتهدلان مستجاب شد
هفتم مرداد ماه ۱۳۹۹
#محمدجلیل_مظفری
http://t.me/barfitarinaghosh