سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

چرا حافظ و شعرش را دوست داریم؟ / محمد رضا شفیعی کدکنی

محمدرضا شفیعی کدکنی می گوید نظیر سعدی و مولوی و فردوسی وجود دارد، اما شبیه حافظ نه!

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، محمدرضا شفیعی کدکنی ادیب، شاعر، نویسنده و پژوهشگر در پاسخ به این سوال که چرا حافظ را دوست داریم، می گوید: دلیل آن را باید حالت آینه‌گی داشتن برشمرد؛ علت آینه‌گیِ شعر او در انواع مختلفِ حالاتِ انسانِ ایرانی و هر که فارسی بداند در هر کجای این کره، این است که فرم و پیام را با هم دارد. شعرِ او تنها مسئله فرم نیست. او فرم و صورت را، در بهترین و عالی‌ترین شکلِ ممکن عرضه کرد. از آن طرف هم او در روی دیگر سکّه و در حوزه‌ای که قلمروِ پیام است بالاترین نیازهایِ روحی انسان را در خود منعکس کرده: عاشق شو ار نه روزی کارِ جهان سرآید/ ناخوانده نقشِ مقصود از کارگاه هستی. بر روی کره زمین و در تاریخ بشر چنین حرفی را هیچ کس به این زیبایی نزده است.

کدکنی با اطمینان به اینکه می‌توان گفت هیچ ملتی، شاعری از نوع حافظ ندارد، بیان می‌کند: فردوسی بیش و کم نظایری در جهان دارد و سعدی نیز. حتی جلال الدین مولوی هم. ولی حافظِ ما در فرهنگ بشری بی‌مانند است؛ شاعری که شعرِ فارسیِ او را زاهدان و عارفان در قنوت نماز به جای ادعیه و آیات عربی بخوانند و در عین حال کافران هر دوره‌ای شعر او را آینه اندیشه‌های خود بدانند و از نظر «پیر خطا‌پوش» حافظ که بر قلمِ صنع چنان اعتراض خطرناکی کرده است، شادمان باشند و در زندگیِ روزانه، مردمِ ما، دیوانش را در کنار قرآن مجید، سرِ سفره عقد و هفت‌سین سالِ نو قرار دهند و با آن فال بگیرند و استخاره کنند، چنین شاعری در جغرافیای کرهٔ زمین و در تاریخ بشریت منحصر به فرد است و همانند ندارد.

او نوشته است: تا آنجا که به یاد می‌آورم، قبل از خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی، متوفی ۷۹۱، ظاهراً هیچ شاعری تخلّصِ حافظ را نداشته است، اما پس از او کسانی به نام «حافظ» شهرت داشته اند و شعر هم می‌گفته اند، اما هیچ کدام از ایشان گویا «حافظ» را به عنوان تخلّص انتخاب نکرده است و تمام کسانی که با عنوان حافظ نامشان آمده، همه بعد از روزگارِ خواجه شیراز می‌زیسته اند، مانند «حافظ حلوایی» و «حافظ خاموشی». حافظ به معنی خوش‌آواز و موسیقی‌شناس کاربرد فارسی‌زبانان بوده است؛ خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی نیز از این قاعده برکنار نبوده و در خوش‌آوازی و موسیقی شناسی استاد بوده است؛ همچنین در خواندن قرآن کریم نیز به صوتِ خوش معروف و بر اصولِ موسیقی پای بند بوده است. با چنین استدلالی، شاید بتوان گفت که خواجه شمس‌الدین محمد شیرازی نخست به عنوان خوش‌آواز و موسیقی‌شناس در محیطِ عصر خود ظاهر شده است و سپس همان عنوان و لقب و یا شغل و پیشه را تبدیل به «تخلّصِ» خویش کرده است و هیچ بعید نیست که بعد‌ها این تخلّص وارد شعر شده باشد، زیرا مسلّم است که خواجهٔ شیراز، روز به روز، در شعر‌های خود تصرّف کرده است، ولی کوشیده است که آن‌ها را به صورت دلخواه‌تری درآورد و از جمله تخلّص حافظ را نیز بر آن بیفزاید.

خالق بوی جوی مولیان، شعرِ حافظ را در تاریخِ ادبیاتِ ایران، از سیاسی‌ترین شعر‌ها می‌داند و می‌نویسد: چه طنزی بالاتر از این که کسی با عالی‌ترین اسلوب بیانِ هنری خویش این چنین تناقضی را تصویر کند "فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد/ که می‌حرام، ولی بِهْ ز مالِ اوقاف است"؛ کوشش حافظ برای تصویرِ هنری یک جا بودن این دو عنصر ضد هم، در ساخت جامعه و نشان دادن این که یکی از دو سوی این تناقض را عنصری از عناصر مذهب تشکیل می‌دهد، بازگشتن به جنبهٔ سیاسی شعر اوست.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد