سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

بهار عمر ما گذشته/ مهدی عاطف‌راد


نازنین! گذشته بی‌گمان بهار عمر ما و رفته است، آه، آه!

آن بهار دل‌نشین شده تباه.

نیست دیگر از  بنفشه‌های مژده‌آورش نشان.

از شکوفه‌ها و غنچه‌های نوبرانه‌اش نمانده است اثر.

و جوانه‌های آن، همه

برگهای زرد و خشک گشته‌اند.

باد موذی خزان

کنده‌شان و برده‌شان و پخش کرده بر زمینشان.

خش‌خش حزینشان به زیر گامهای خسته‌ی زمان چه غمگنانه است!

جز دریغ و حسرتی عمیق از آن بهار دل‌نشین

و دلی غمین

چیز دیگری برای ما به جا نمانده است، نازنین!

 

عمرمان گذشت بی‌دفاع در برابر هجوم بادهای تند برگ‌ریز

و به باد رفت.

در جدال نابرابری میان ما و آذرخشهای سهمگین

و غریو شوم تندری که می‌نواخت دم به دم به روی طبل انهدام

ذره ذره سوختیم.

ریخت برگ و بارمان یکی یکی و خشک شد درخت جانمان چه زود!

و گذشت فصل سبز عمرمان چه پرشتاب!

اینک آفتاب ما در آستانه‌ی غروب کردن است.

سالهای زرد خشکی و تکیدگی در انتظار ماست

سالهای سرد واپسین.

مرگ پشت آن نشسته در کمین

تا درخت خشک عمر را ز ریشه برکند و افکند به خاک، نازنین!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد