سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

عاشق / رابین



وقتی جهان بوی لجن می داد

وقتی که عُق می زد تمام شهر

روی بستر فردا

وقتی که خون از دامن دوشیزگان فقر جاری بود

وقتی که سر در سطل می کردند آدمها

وقتی مدارِ بسته ای با هوش مصنوعی

      (پی یک جرم نامعلوم)

زیر و بم های زمان را زیر و رو می کرد

وقتی گره با ریسمان ها

بر سر جان گفتگو می کرد....

من عاشق چشمت شدم

نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمی دانم از این

دیوانگی و عاقلی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد