سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

بهار من/ مهدی عاطف‌راد


بهار  و آن‌همه زیبایی‌اش چه لطفی دارد؟

برای فاخته‌ی مانده در قفس محبوس

که گوشه‌ی قفسش کرده کز دل‌آزرده

اسیر رنج اسارت

و غرق در حسرت.

 

بهار و آن‌همه شادابی‌اش چه کیفی دارد؟

برای کاکلی پرشکسته‌ی مجروح

که هست پژمرده

از این‌که محروم است

از اوج‌گیری لذت‌بخش

در آسمان رهایی

و از گشودن بال خیال

و گشت در افق دوردست آزادی

که بیکرانگی آبی‌اش خوشایند است

و هست دل‌مرده

که هیچ در پر و بالش نمانده قدرت پرواز

و نیست در سر او شور و شوق خواندن آواز.

 

بهار با همه‌ی بوته‌های پرگل خود

و شاخه‌های پر از غنچه‌های رنگارنگ

چه لذتی دارد؟

برای بلبل کز کرده‌ای که بیمار است

و مرغ عشق تک‌افتاده‌ای که بی‌یار است.

 

برای من هم، آه!

در این دیار پر از غم، در این جهان پر از رنج

میان این ‌همه اندوه و درد و زجر فراوان

بدون لذت و لطف است فصل سبز بهاران.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد