جرقه می زند آتش
و سنگ ریزه ی آوازی
کنج لبش
لالایی ِ نسیم شبانه
در خواب کودک و گهواره
پرتاب می شود.
کولی
آن سوترک
کنار ریل راه آهن
چادر زده است
زیر اجاق را می گیراند.
سوت قطار.
شهاب روشنی
میان چشم شرقی کولی.