سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

بدون آزادی/ مهدی عاطف‌راد


 

تمام پنجره‌ها بسته‌اند و من دل‌تنگ

نشسته‌ام پر از افسوس در سکوتی سرد

و غرق در حسرت

برای پنجره‌ای باز می‌تپد قلبم

و فکر می‌کنم

به بی‌کران رهایی و دلگشایی آن

و آه می‌کشم افسرده‌حال: آه... آه

چه آرزوی محالی!

 

چه‌قدر دلگیرم

از این‌که می‌کنم احساس پاکباختگی

و ورشکستگی کامل و فلاکت‌بار

چه خسته هستم من

چه‌قدر هم بیزار

از این تباه‌شدن در حصار بسته‌ی عمر

و طعم تلخ بطالت چه ناخوشایند است!

چه روزهای درازی که طی شد از عمرم

در این اسارت‌گاه

و ذره ذره شدم آب از غم جان‌کاه.

 

به خود و پنجره‌ی بسته گفته‌ام این را

هزار بار

و باز می‌کنم این حرف گفته را تکرار:

 

بدون آزادی

نه زندگی زیباست

نه هیچ چیزی از آن دل‌پذیر و خواستنی‌ست.

 

بدون آزادی

نه شادمانی ما واقعیتی دارد

نه زندگانی‌مان لطفی.

 

بدون آزادی

نه می‌رسیم به آرامش

نه می‌شویم سعادتمند.

 

نگاه پنجره افسوس هست مثل همیشه

بدون همدردی

و خالی از احساس

نگاه می‌کندم با نگاه سرد و عبوسش

سکوت می‌کند و یأس‌آور است سکوتش.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد