دیرزمانی ادبیات پایتخت داشت.این دیرزمان یعنی تا همین سالها پیش تا
زمانیکه رسانه و مدیا گستره خود را از روزنامهها و کتابها به اپهای
اینترنتی و صفحههای مجازی گسترش داد.در این برهه دیگر ادبیات و کلا فضای
فرهنگی مرکزیت خود را تحت عنوان پایتخت کمرنگ کرد. به گونهای که هر کس
میتوانست در گوشهٔ خانه خود، شهر یا حتی یک ناکجاآباد با یک موبایل، مرکز
جهان باشد.
تهران در هر شرایطی به دلایل بسیار چون تجمیع امکانات، دسترسی ها و
…همچنان مرکزیت خود را حفظ کرده است ولی نکته اساسی آنجاست که همچنان غنای
خود را از مهاجرت دارد. این مهاجرت فقط در حرکت فیزیکی نخبگان نیست کما
اینکه حسب سختی های معیشتی و مشکلات نشر و شرایط خوانده و ناخوانده، این
خاک چه در تهران و چه دیگر نقاط، فضا و محل قرار نیست. محل عبور دائم است.
با این اوصاف در این دوره شاهد نویسندگانی هستیم که هرجای ایران باشند، خودشان پایتخت خودشان هستند. می نویسند، تجربه می کنند و در آستانه هرنگاه نوینی، تن متن شان بی تعصب مانده است. کیهان خانجانی آغاز این دوره ویژه نامه ها در آوانگاردها شد که به همت دوست ازجمند حبیب پیریاری در سلسله ویژه نامه هایی به این نسل که همزمان با حیات ما، ادبیات داستانی را پربار می کنند، خواهیم پرداخت.