شب از شعاعِ دلخوشیِ کوچه دور بود
با ما اگر رفاقتِ سنگی صبور بود
سرخورده در تقاطعِ اندیشهای عقیم
شرمِ شکستِ آینههای غرور بود
در پشتِ خطِّ درد، نشستن به انتظار
تفسیرِ عاشقانۀ ذهنی نمور بود
سنگِصبورِ بیکسیام پشتِ فصلها
این عکسِ نقشبستۀ بر سنگِ گور بود
شب در حریقِ حیرتِ فانوسِ کهنه سوخت
با ما مرورِ فاصلهای سوتوکور بود
تعبیرِ زندگی زِ حضورِ مدامِ ما
آن نقطۀ اضافۀ بینِ سطور بود
چهاردهم فروردین هزاروچهارصدودو
#امیر_دادویی
@amirdadooei