قصیده
ای که مرحوم سینا در ایام اقامت در تهران نوشته و دلتنگی هایش را در دیار
غربت باز تاب می دهد از حیث جزالت و فخامت کلام به قصاید مسعود سعد پهلو می
زند.مرحوم سینا در شعرهای دیگری نیز از اقامت در تهران شکوه دارد
روزی اگر به یاری حق ترک ری کنم
نامردم ار ز خیره دلی یاد وی کنم
ای بخت تیره ، باش که روزی به خرمی
زین رهگذر به سوی وطن راه طی کنم
جان وارهم ز صحبت بیگانگان و باز
خلوت به کوی همدم فرخنده پی کنم
تا روز من به شام رسد شام من به روز
جانا چه ناله ها که بیادت چو نی کنم
این
شعر های مرحوم سینا بسیار ساده و صمیمی و تاثر بر انگیز است.انگار علامه
از قالب ادیبش خارج شده و بی واسطه و بی پیرایه احساسات زلالش را باز تاب
می دهد :
من آندم آرزوی زندگی از سر بدر کردم
که بر کوی بلاخیزت الا ای ری گذر کردم
ندانستم چه خاکی ریختم بر سر معاذالله
همی دانم که خود را تا قیامت دربدر کردم
چه نامیمون خیالی بود پرودم من اندر دل
که با صد رنج زآذربایجان سویت سفر کردم
شعر
هادی سینا شعریست ادیبانه و ملحون از ظرایف ادبی و بازی های کلامی که به
مدد انتظام ذهنی شاعر دچار تکلف و تعقید نشده و زلتل و روانست:
مدح او را نتوان کرد به اقلامی خرد
وصف او را نتوان گفت به ارقامی خرد
فرخ آن تن که سر و دیده به خاکش ساید
خرم آن دل که رسید از دلش الهامی خرد
خیز ای تیره درون، خواه ز طالع مددی
تا کنی طوف به آن کعبه به احرامی خرد
تکیه بر لذت و شادی چه زنی خیره ، که نیست
زندگی گر ببری پی مگر آلامی خرد
در عمل کوش به اخلاص و امانت پیش آر
تا که باقی بود از عمر تو ایامی خرد
مدد از آل علی خواه چو سینا و بزن
به سر انجام هم از دست علی جامی چند
کلام
آخر اینکه همانطور که فرهنگ و تمدن و ابنیه تاریخی چیزی نیست که بطور خلق
الساعه و ساختنی باشد پاسداشت و یادکرد مفاخر فرهنگی و حراست از آثارشان
کمترین و بدیهی ترین وظیفه مصادر فرهنگیست.بویژه علامه بی بدیلی چون مرحوم
هادی سینا که به دلایلی آنطور که شایسته او بود نتوانسته است در محافل
فرهنگی شناخته و ارج گذاشته شود و به قولی نسلها لازم است که از بین هزاران
اختر خرد ستاره سهیلی پرتو افشانی کند . لذا اهتمام دست اندرکاران نشریه
وزین غروب رویداد خجسته و فرخنده است که البته باید مداومت و استمرار داشته
باشد تا حق مطلب را در مورد این علامه فقید ادا کند