حرفی بزن
چیزی بگو که در ته معناش
یک پنجره،
نه.
روزنهای کور
سوی نسیم لنگ عدالت،
وا باشد.
حرفی نزن که آخر دعوا
انسان،
همین دروغ و دغل...
در ازدحام روشن و پیروزش
بازنده و شکسته و تنها باشد
حرفی بزن
چیزی بگو
سکوت گناه است
جایی که گریه شهروند بهشت است
و خنده می رود به جهنم
بانگی بزن که های ...
بو و صدا و رنگ و مزه!
پوشیدگان لخت!
کجایید؟
ای راه های رفته به زیبایی
کی راه می دهید که گلهاتان
زیر نگاه پنجره ی ما باشد؟
حرفی بزن
چیزی بگو که اول نامش
ما نند آب،
آشتی،
آغوش
"آ" باشد
حرفی بزن که اهل صدا باشد.
29/4/93