سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

بهمنی و شکستن تابوی غزل /محمد رضا راثی پور

در مورد مرحوم محمد علی بهمنی و شعرهایش سالها پیش مقاله ای با عنوان  چالشهای دستیابی به غزل اثیری که مقایسه ای بود بین آثار  چهره های مطرح غزل معاصر نوشته بودم که متاسفانه با  نقل مکان های مختلفی که کرده بودم نتوانستم در حال حاضر  اصل مقاله را پیدا کنم و فقط فرازی از آن را که در خاطرم مانده بازگو می کنم.

 اولها که با کار های مرحوم محمد علی بهمنی در  که صاحب طرزی خاص  و غیر قابل انکار در غزل معاصر بود بدلیل شعری که در سوگ یکی از مقامات نوشته بود و تصوری افراطی که من  از تنزه طلبی شاعران  داشتم جبهه گرفته بودم . از طرفی برای خودم یک فرضیه با اصطلاح زبان اثیری در غزل ساخته بودم که معتقد بودم هر کلمه ای را نباید وارد ساحت غزل کرد. زمانها لازم بود بگذرد که بنده حقیر با کارهای دیگر مرحوم بهمنی آشنا شوم و نیز از نظریات انعطاف نا پذیرم عدول کنم .

غزل بهمنی این حسن را داشت که ثابت کند این  صیقل دادن و سخت گیری در انتخاب کلمات نیست که فضای  غزل را عاطفی و تاثیر گذار  می کند و باعث می شود در دل مخاطبان رسوخ کند بلکه ابتدائا باید شاعر قدرتی داشته باشد که با به کار گرفتن همین کلمات روزمره و هنرمندی در چینش آنها این حس حال را ایجاد کند.

لذا در مقام مقایسه  غزل مرحوم بهمنی با  غزل مرحوم حسین منزوی ، بهنی قدم پیشرو تر است هرچند از نظر کمیت و شورانگیزی با غزل منزوی فرسنگها فاصله دارد.

این تجربه و خطر کردن بهمنی که وجه تمایز غزل او از هم عصرانش  بود در  کتاب دومش شاعر شنیدنیست کم رنگ تر و محافظه کارانه تر شد و از درخشش افتاد.

با همه اینها جرقه  شکستن تابوی زبان ادیبانه و جواز عبور   کلمات روز مره به ساحت غزل با خطر کردن های مرحوم بهمنی زده شد و این نقش غیر قابل انکارست

﮵ں﮹ارسى ا ﮳ر﮳را ﮴ ه است و ﮳ازی و معاس﮶ ﮴رادف ع﮲ر﮲ ل س﮶ عر، عس﮶ قم
﮵ں آمده که: ع﮲ر﮲ ل اسم مع﮲ازله﮲﮲ون ح﮹﮲﮵ر س﮶ ده است. درکس﮶ اف اصطالحات ال﮳﮴ع ﮲ه﮴را سُ روده، سَ رْ واد و
﮵ه﮲﮴ا ﮴حد دروزن و﮲د م﮴ى ح﮹﮵ا﮳﮳ارت است از ا﮲ان و دراصطالح س﮶ُ عرا ع﮳ا ز﮴ں﮲ُ﮲ى سح﮲ ںک﮳ه مع است
﮴داول و﮵ت م﮳ ﮲ر﮲ ده﮹ا ﮴اح ﮲﮹﮵ں﮳ ﮵ات﮳﮴عداد ا ً﮳اس﮶ د و حدودا (﮲ ى﮴﮵ه (م﮲﮴ا ﮵ات هم﮳﮵ت اول آن ا﮳ که
) ﮵د. دراتیمولوژی﮲ما ﮲ش﮵ر﮲﮴الِ بس﮶ عرِ ع﮲ر﮲ ل ک﮵ات را هم در﮳﮵ں ا﮴ر از ا ﮵س﮶﮳ ح است اما س﮶ اعر می تواند ﮵را
ى» آمده﮲دک﮵س﮲ى اصلى آن «ر﮳ى است و مع﮵س﮶ ه عر﮳ا ر ﮴ت واژه-واژه ها) ع﮲ر﮲ ل واژه ای﮵﮴﮲اسى ح ﮵س﮶ ه س﮶ر
﮲ ى﮵﮴عار﮲ها در﮴ ﮲ارسى آن ﮵ست و معادل﮲ ﮳رای ع﮲ر﮲ ل مرسوم ﮲امى
﮵ں﮲﮵ای س﮶ عر ح﮹﮲﮴ه درد﮳است که ال
﮵ان است. درمعح﮳ م﮵ان و س﮶ ا﮲ما ﮲ان﮴ ه و وصف ز ﮵دن، معاس﮶﮳ت ورز﮲ى، مح﮵ت کردن ازح﮳ واح﮹ ون: ح
﮳ا رم س﮶ دن﮴ران و «سرک﮹سران و دح﮲ وی ﮴ک﮲﮲ى: ک﮳ه مع ﮵م واژه ی ع﮲ر﮲ ل﮴ د﮳ى المصطلحات اللع﮲ ه العر
ر﮳ ﮲امع
﮵ں﮳ه هم ﮵ر﮲﮲ ﮴ع﮲ر﮲ ل ﮲ان» و﮳ا ز﮴ں﮲﮲ى «سح﮲ ںک﮳ه مع مع﮲ازله
﮵ں﮲﮲ا س﮶ ده است و همح﮹﮲ان» معز
.﮴ه است﮲ر
ر ح﮹ ه سُ رود هم دارای﮲موده که اک ﮵ان﮳ ﮳رای ع﮲ر﮲ ل ﮲ارسى ﮳ى﮵﮴ ر﮴ ﮵سا واژه ی سُ رود را معادل﮵روس س﮶ مس
﮲ده می شده است اما هر سُ رود و آوازی را همکم آواز ح﮲ وا
﮵ا دسِ ت ﮴ ى﮵﮳ا موس ﮳وده و ﮲ه﮴ا ﮲ى عاس﮶مص﮲ مو
﮳ان﮵ں ز﮲ه دارد که ا﮴ا ﮲ى عاس﮶﮳ا﮵د. ع﮲ر﮲ ل ز﮲ام ﮵ا مع﮲ازله ﮲می توان ع﮲ر﮲ ل ﮵روز﮴ى ددرح﮳ هان امروز و ح
﮳ا ﮴الب های ع﮲ر﮲ ل امروز می توان﮳ه طوری که در ﮲دازی س﮶ ده﮹وست ان دح﮹ار﮵ر م﮵﮴ع﮲ ﮵رِزمان و﮳راساِ س س
﮴ى، سیاس﮹رس﮵هں﮴ى، م﮴ماعى، اح﮲ ال﮲اسى، اح﮳ ﮲اح﮲ت س﮶ ﮲ى، س﮶﮲ا﮴ماعى، عر﮵ى اح﮳﮵ه) ها﮴م (درون ما
نى زمان و م﮲دِک﮳ا رو﮳ِ ط﮴﮳ان ع﮲ر﮲ ل، مر﮲ِ د ز﮵ں رو﮴صادم داس﮶ ت که ا ،﮴راص﮲ ى﮴ادی – اع﮴﮲﮴ادی و ا﮴﮲ی، ا
﮳ه ح﮳ای ع﮲ر﮲ ل ﮴ رن س﮶ س﮶ م هح﮳ ری ﮳ل از﮴ ﮴ا ﮲س﮶ ان می دهد که ﮲ر ع﮲ر﮲ ل﮵﮲ ح ژا﮴ار .﮵ر و سلوک است﮵م درس﮴لو ا
﮲ها ع﮲ر﮲لى محسوب می شده که﮴ ﮴ه و ﮲داس﮶ ﮴ ل﮴﮴ى مح﮳ر﮲ ا و مس﮵﮵ت و ماه﮴ه هو﮳﮳وده که ال ﮴داول﮴ع﮲ر﮲ ل م
﮴دای﮳﮴ع﮲ر﮲ ل که معموالً درا ﮵ب و﮲س ،﮵ب﮳ ﮴س﮶ ﮳ه ﮵ر﮲﮲ ﮳ى﮵ات عر﮳﮵ده می آمده است و دراد﮴ص ﮴دای﮳درا
﮵ان﮳ ِ﮲ظور﮳ه م ﮵ر﮲﮲ ﮵سى ﮲لکا
﮳اِ ن﮲دی و اردو و ز﮴رکى، ه ﮳ان های﮵ده می آمده ع﮲ر﮲ ل می گفته اند و درز﮴ص
.﮲ده می شود﮴ ى ح﮲ وا﮵﮳ا موس هى همراه
 رمى رود و ﮳ه ﮲ه﮴ا عاس﮶
﮵ںس﮶ د که﮳ود و ا ل و زوال ﮵ده درحال﮴ص ﮴ب داد که﮲ى ل﮳ه زما ریشه و پیشه ی ع﮲ر﮲ ل را می توان
.﮵د﮳ه اوج کمال رس ﮵ں آن س﮶ د ور﮲﮵ک﮲د و ح﮳ا﮴ب را﮴ رن س﮶ س﮶ م ع﮵ده را در﮴ص ﮴م ع﮲ر﮲ ل رسمً ا﮲﮴ رن هدر
﮲ر ع﮲ر﮲ ل﮲ظور اصلى «ممدوح» است ولى درژا﮴ع م﮳رمدح است و دروا ﮲ى﮴﮳﮵ده مو﮲صوع اصلى م﮴صدر
﮳ا معس﮶ وق سح﮲ ں می گوید و راز و وردو ٓ﮵﮳وده و درآح﮲ رِ س﮶ عر ع﮲ر﮲ ل س﮶ اعر اسم ح﮲ ود را م «مو﮲صوع «معس﮶ وق
﮲ر﮲اح﮹﮵ ﮳ازاری و ﮹َست و ﮳اس﮶ د اما ﮴ماعى﮲ى و اح﮳﮵هى زم ﮵ں معس﮶ وق می تواند﮳ه طوری که ا ﮵از می کند﮲
﮲ى ذاِ تس﮶ هود) را می طلبد﮵﮳ ﮲وعى آیدتیک (درون ﮲ى است. ع﮲ر﮲ ل﮲ا﮲ى و عرهى هم آسما ﮵ست و﮲2
﮴ا که ﮵ک هم هست﮴﮲و﮲وعى هرم ِ﮴لر﮲ م﮵د و مس﮳سُ را ى ح﮲اطر و ذهں﮳ا آسودک ﮲د آن را﮴وا﮳ ﮴ا که س﮶ اعر
﮲هو﮳د. ع﮲ر﮲ ل درسه ک﮵ا ﮴وای ع﮲ر﮲ ل دست﮲ رم و مح ﮲ه ی﮲اسا ﮲ت س﮶﮵ر لایه های معر﮳ه ز ﮲د﮴وا﮳ ﮲ده﮵سُ را
﮹ست مدرن) و) ﮳ان﮲ راز ﮵ک و سوم ع﮲ر﮲ لدم﮵ک، دوم ع﮲ر﮲ ل آٔ﮲ح﮲ ست: ع﮲ر﮲ ل آر .﮲ه ح﮳لوه داده است﮲مو ح﮲ ودش را
﮴ه و﮳رح﮳ س ﮲ى﮳ا﮳ا ز ِ﮴ه همراه﮵س﮵لى س﮶ ا﮴ه و س﮶ ما﮵س﮳ا ﮴ه ح﮲ ودش را درس﮶ کلى﮲س﮴وا ﮳ه امروز ﮴ا ﮲هودرهرسه ک
﮳ک﮳ه س ﮲دو﮵ا دار﮹و ﮵ا وو﮵س و ک﮲ى سل﮳ا﮲ارسى ز ﮵ه درس﮶ عر﮲س﮶ ان دهد. ع﮲ر﮲ ل های اول رآمد ﮴ه وح﮲ ح﮳ س
﮵ر که دراصل﮲وری و ط﮲ ه﮲ى، ا﮴ا﮲د ح﮲ا﮲﮲ى ما﮴دا س﮶ اعرا﮳﮴ رن س﮶ س﮶ م، درا﮲د اما در﮲ى سُ روده س﮶ ده اح﮲ راسا
﮵ى و﮲ا﮲د س﮲﮳ه ما ﮲ى﮳عد س﮶ اعرا ﮲د اما﮴الب ع﮲ر﮲ ل سُ رود﮴وح﮳ هى س﮶ عر در
﮳ِ ل﮴ا ﮴عداد ﮲د﮳ود ﮵ده سُ را﮴ص
﮲ ول﮳ه ا ﮲ى رو﮳ک ح﮲ راسا﮴ رن س﮵ں﮵ںس﮶ د که درا﮳ود و ا ﮳ه ع﮲ر﮲ ل ﮴وح﮳ ه اصلی شان ﮲د کهعطار ط﮲ هور کرد
﮲ى﮲ا﮲ى عر﮵ا﮳ ﮲ى ح﮹ ون ح﮲ ود ِعطار که﮳ه س﮶ اعرا ﮲د که می توان﮴ى روی آورد﮳ک عرا﮳ه س ذاس﮶ ت و س﮶ اعرانک
﮵ش از﮲مود. سعدی درع﮲ر﮲ ل ها ﮲د، اس﮶ اره﮳ه اوج رسا ﮲ع ع﮲ر﮲ ل را﮴﮲ى روان و مم﮵ا﮳ ﮳ا داس﮶ ت و سعدی که
﮵اِتى و ح﮲دک﮵ر ز﮳ه س ﮲د﮵﮲ رآ
﮵ں﮲مود که ا ﮲اده﮴﮲ هم و ح﮳امع الاطراف اس رآمد و همه ﮳رد ور﮹ر ن واژ
﮳ه ﮲د که﮳ود ﮲ى﮵ا﮲ ر از ح﮳ مله ع﮲ر﮲ ل سُ را﮲﮵ ﮲ى﮲ظ و ح﮲ واح﮳ وی کرما﮴ه مولوی و حا﮳﮳ود و ال ﮴ه﮵س﮳ا ع﮲ر﮲ ل کمکى
﮲ى ح﮲ ود را﮲ ر روحا﮲ا س﮶ رح س﮳ه طوری که مولا ﮲د﮲مود ﮵اده﮹ ﮳رای ع﮲ر﮲ ل ﮵ک را﮳ر﮲ا ﮲و و ﮴اِ د مں طرحى﮴اع
﮲ر﮲ ود که می﮴وای ع﮲ر﮲ ل ا﮳اس و مح﮳ه ل ى ح﮲اصى را﮲ک﮲دا﮲د، ر﮲ى ر﮳ا﮳ا ز ﮲ظ﮲مود و حا ﮲عکس﮴ش م﮵ادرع﮲ر﮲ل
.﮲ى دارد﮲ه- روحا﮲ا﮵ک و عار﮴﮲و﮲ى هرم﮳ا﮲ا ز﮵د اما ع﮲ر﮲ ل مولا﮲ام ﮲ه﮲داع﮲ر﮲لش را ر
﮲اِ نتوان عر
﮵ازدهم﮴ رِ ن ﮴ا ﮲هم ﮴ رن ﮵ل﮴ا که دراوا ﮵دا کرد﮹ ﮴داوم ﮴ى﮳ک عرا﮴الِ ب س﮵ان درى ع﮲ر﮲ ل سُ را﮵س﮶ ک﮲د﮵ر اس
﮴ ى﮵﮲﮴و ذار﮵ںک﮲د اما درا﮳ود ش ﮲د و﮴لاش و ک﮲ان در﮴ى همح﮹﮳ک عرا﮳ه س ﮳رای سُ رودِ نع﮲ر﮲ ل س﮶ اعران
﮳ک﮹ایه ی س ﮲دی س﮶ د. اساس و﮳ک ه﮲ه سازِ ح﮲صور و ط﮲ هورِ س﮵﮳ست ح﮲ ود زم ﮳ں ﮵ں﮲س﮶ د و ا حاصل
﮲ای﮶الى، مع﮵ا م ﮳ا س﮶ اهد ﮳عدی ﮵د و درمصراعو ﮳ک ﮴ ول﮳ى مع﮳ود که س﮶ اعر درمصراع اول مطل﮵ں﮲دی اه
﮵ں که از﮴ا ا ﮵اِ ت ح﮲ ود ادامه داد﮳ه ح ﮴ى﮳رای مد ﮵ر﮲﮲ ﮲دی﮳ک ه﮲د و س﮵ں ک﮵﮳﮴ ﮵ا ﮳ات﮶مصراع اول را ا
ّت از﮳ع﮵﮴ ﮳ا ﮲ت که درطى آن، س﮶ُ عرا﮵ا س﮶ ت» ط﮲ هور﮳ازک ﮵ان﮳ه: «ح﮳ ر ِ﮲ى موسوم﮵ا﮵ه ح﮳ ر﮲س﮶ اراواح﮲ ر دوره ی ا
﮳ًا﮵﮴ ر﮴ ﮵ر﮲﮲ ﮲ کری – ﮳ى﮲د اد﮵﮲ رآ
﮵ں﮵دی می سُرودند که ا﮴ى س﮶ عرهای ح﮳ د﮲ى و عرا﮳ک های ح﮲ راساس
.﮵دح﮲ ود رس
﮳ه اوِ ج ﮴اح﮳ار ﮴ا که دردوره ی ﮳ود ﮵اندرح﮳ ر
﮳ا ﮴ا که ﮳ود ﮵ان﮲اوت درح﮳ ر﮴ر و آراء م﮲﮳ا ا ﮴عدد﮵ان م﮴وسِ طع﮲ر﮲ ل سُ را ى درع﮲ر﮲ ل﮵س﮶ ک﮲د﮵را﮴داوم و س﮵ںا
﮳ه ﮴وح﮳ ه ﮳ا ﮲ه﮴ا﮹رس ﮵هں﮴د علم کرد و مص﮲ مون های م ﮲وین تر ﮵ى﮳ش مس﮶ روطه خیزش ها﮲س﮶ روع ح﮳
«﮲ى﮵ش را: «ع﮲ر﮲ ل وط﮲وع سُ را﮵ںس﮶ ت که ا﮴داول ک﮳ود درع﮲ر﮲ ل م ﮳ه وح﮳ ود آمده ﮵طى کهتآن زمان و س﮶ را ِ﮳ا﮲
﮳ه ر ﮵ک﮵ى د﮴وا﮲ رم و مح ﮳ا ح ع﮲ر﮲ ل ح﮲ ودش را ﮵ ﮵وس﮶ ﮵ما﮲ ﮲داری﮳ه س﮲و ﮵دار س﮶ دن س﮶ عر﮹د ﮳ا ﮲د و﮵د﮲ام
﮵ا «﮲و ﮳ه آن «ع﮲ رل ﮵ح﮳اد س﮶ د که﮵ش ع﮲ر﮲ ل ا﮵ددرسُ را﮳کى ح﮳ د﮲ت س﮳ً ا می توان ک﮵﮴ ر﮴ ﮲س﮶ ان داد و ح﮳امعه
﮲ات و ای﮲ا و مص﮲ مون از ام﮲ ظ و ح﮹ ه از لحاظ مع﮵ث ل﮲وع ع﮲ر﮲ ل ح﮹ ه از ح﮵ں﮵ری» می گفتند. ا﮴صوع﮲﮲رِ ل»
﮵ری از وزن های﮳هره ک ﮲اده و﮴﮳ه اس ﮲و می توان ﮲ ه های ع﮲ر﮲ ل﮲اده می کند. از مؤل﮴﮲و اس ﮳اِ نس﮶ عرده ها و ز
﮲د﮲﮴وا﮳ ن ﮵ست که واژ﮲ ﮲دازه محسوس﮳ه آن ا ﮳ه ح﮹ارح﮹ وپ ع﮲ر﮲ ل﮴ه اح﮳ازه دادِ ن﮳﮲مودکه ال ﮵د اس﮶ ارهح﮳ د
﮵د همان﮵ل آن س﮶ ا﮲دازه ای احساس می شود و دل﮴ا ا ن ﮳اً دموکراسى در واژ﮵﮴ ر﮴ ﮲د و ﮳کس﮶ ﮲ سى راحت﮲3
﮴ر ﮴ازه ﮳ا عالمى ﮳اِ نع﮲ر﮲ ل را﮴م و ز﮵ک و ر ﮲﮴راست که وزن، آه﮵دن ح﮳ د ﮲اده از واژ﮴﮵ى و اس﮲وزا ﮵ى ورا﮲وک
﮳ان ع﮲ر﮲ ل﮳ود که درز ﮳ى س﮶ اعران ح﮲ ود از عواملى﮴ح﮳ ر ﮴ه و زیسته ی﮵س﮳ه ی ز﮴ح﮳ ر ﮴ه﮳﮲ا می کند و ال آس﮶
﮵م که ع﮲ر﮲ ل﮳﮵ا ﮹س درمى .﮲ راهم آورد ع﮲ر﮲ ل را
﮵ں﮴رش درزمس﮳رک ﮲ى﮳﮴ری م ﮴ازه ﮲ق﮵ں ح﮲ ودا﮵د و اردلحاظ ک
﮲هو ﮴ں و ح﮹ک﮲ُ﮳رح﮹ ه ک ﮲ت و آمد﮵ں ر﮵ده که ارد﮲ت و آمد) ک﮲ت (ر﮹ار ِ﮵﮲ ح ح﮲ ود دح﮹ار﮴ار ﮲ه ی﮲ه و ازمدردام
﮴ه﮳﮴﮲ ر ال﮲﮲وعى س ﮳ا ﮵ران، ما را﮴الِ بع﮲ر﮲ ل درا ﮲ت﮴وان ک﮳ ﮵د﮴ه و س﮶ ا ذاس﮶رف ک ﮵ر س﮶ رف و س﮶ ک﮶ٔ﮴ ﮴ںع﮲ر﮲ ل﮲ُک
﮵ری است اما﮴صو ﮵ا ع﮲ر﮲ ل ﮲و ﮳ه ع﮲ر﮲ ل﮳ِ ط﮴﮴ر مر ﮵س﮶﮳ ﮴صر مواح﮳ ه می سازد که﮴اه و مح﮲﮵لى کو﮳ى ح﮲﮲درح﮳ وا
رآن را رد و ﮵ک﮲ر د﮲ر ع﮲ر﮲لى آمده و ژا﮳وده است ح﮹ را که ژا ﮴ر﮲ حاکم ﮴ى﮲﮴﮲ ر و آ ﮵س﮶ ه﮳ک های ع﮲ر﮲ ل هم﮵رسدرسا
﮵ر، س﮶ عر﮳﮴عا ﮵ں﮳ا ا .﮲می آید ﮳ه ح﮹س﮶ م ﮲ده﮲ رآرو ﮲ده و﮲ ر رو﮲د هرک﮵ں رو﮵ا سرکوب و محکوم کرده که ا
رها و ﮳ا سازو ﮳ِ ط﮴﮲ر از ع﮲ر﮲ ل محسوب کرد که مر﮴ه و ژا﮲ى را می توان ازآن دس﮳هم محمد على
﮲ام
﮵ں﮳ا هم ﮵کى از ع﮲ر﮲ ل هایش﮲ى در﮳هم ﮳ه طوری که ح﮲ ود ﮵ری است﮴صو ﮵ا ع﮲ر﮲ ل «﮲و ﮴رهای «ع﮲ رل﮹ارام
:می سُراید
﮵ں﮲ح﮹
﮵ى است﮵ما﮲ ح﮳ سمم ع﮲ر﮲ ل است اما روحم همه
﮵ى است﮴ماس﮶ ا ﮵ق، این ح﮹ هره ﮲﮴ل ﮲ه ی﮵درآ
﮹رواز است ﮲س دارد، ح﮳ ان زاده ی﮲ ﮳ه ﮴ں ح﮲ و
.﮵ى است﮵ا﮵ں ماهى درک- آب و ا﮲﮴ آن ماهى
﮵ى﮵ما﮲ ﮲امِ : «ح﮳ سمم ع﮲ر﮲ ل است اما روحم همه ﮳ا ﮵ںع﮲ر﮲ ل﮲ى درهم﮳هم﮲ کری ع﮲ر﮲ ِ ل ﮵س﮶ ه و پیشه ی﮲دکل ا
هى میهى و ح﮲ ودآ﮵داِ ن آ﮲ى هم ع﮲ر﮲ ل است و هم ع﮲ر﮲ اِ ل ع﮲ر﮲لش درم﮳هم ست.» ح﮲ لاصه می شود. س﮶ عر
﮳ى﮲﮴ه درح﮳ وا﮳﮲د و ال﮵ک﮵دا م﮹ ﮲مود ﮲ماد و ﮲ه﮴ا ﮲ى عاس﮶﮳ا مص﮲ مو ﮵ه ی اع﮲لب اس﮶ عارش﮵ا درون ما ﮴م .تازد
هش
﮲اح﮲ ودآ ﮵ره ست که درص﮲ م ﮴ادی است. س﮶ اعری ح﮲ ودآ﮴﮲﮳عادی ا﮴ماعى و دراهم س﮶ عرش اح﮳
﮲ى﮳هم ﮳ان س﮶ عر﮲دی ز﮵ست م﮲موده است. ز ﮳ه﮴ح﮳ ر ﮵عت﮳﮲ده را از ح﮳امعه و ط﮴ازه وسرز ﮳کر و ﮲ى﮵مص﮲ ام
﮵ای﮲﮳ه د
﮵ِ ل﮲ ﮳رای﮳ه ح﮳ هان را ﮳ان﮵ا﮳ان و از ح﮲﮵ا﮳ه ح﮲ ﮲ه﮳ه طوری که از ح﮲ا ﮵ه داردو﮲د ک﮵ه و ح﮹﮴ى دو لا﮵سز
ی ها رسی ﮴ک﮳ه ح﮲ ود ساح﮲ ی ها ﮴ک﮳اح﮲ ﮲ى را می پسندم که از ح﮲ ودع﮲ر﮲ ل طى می کند. مں اصولاً س﮶ اعرا
﮵ان است و﮲ما ﮵ان و﮵د و ماه درس﮶ عرش ح﮳ ر ﮲ات است. هم ح﮲ ورس﮶﮵ں ص﮳ا ا ﮵ںس﮶ اعری﮲﮲ى ح﮹﮳هم ده اند و
ٔل است و﮴ا ﮴رامن حرمت و اح ِ﮳رای واژ .﮲د﮳اِ ن س﮶ عرش دار﮵ر درز﮳ان ح﮲صوری ح﮹س﮶ م ک﮵ا﮳ ﮳ان و﮵اهم ح﮲
﮵ى﮲ت از عمده س﮶ُ عرا﮲د و می توان ک﮲﮵ ﮲س﮶﮳ ﮲د﮴ا که هرح﮳ای سطر که دوست دار ن اح﮳ازه می دهد ﮳ه واژ
﮵مى و مردمى است و﮳ان س﮶ عرش صم﮵ت می کند. ز﮳ى رعا﮳ه ح﮲ و است که «حرمت واژه درس﮶ عر» را
﮵دون﮲ ر س﮶ عری
﮴ماِ ن﮲ُ﮵ر ک﮶ٔ﮴ ﮵ر﮲ح﮲ ست ز ﮲د. درس﮶ عر﮵را﮵س درح﮳اده ی س﮶ عر سح﮲ ں اش را م﮵ار سل﮳س
﮵ںى می کند اما ا﮲دک﮴ى ز﮴ا مد ﮵ں س﮶ اعر﮲ى ا﮳ا﮵ِ ق روحى و زر و آراء و سلا﮲﮳ا ا ﮵ری است و مس﮶
﮳همں زا» می» ﮲ى﮳هم ﮴اِ ن س﮶ عر﮲ه ای که زمسو﮳ه ک ﮵ل می شود﮳د﮴ «ى﮴ک﮳رساح﮲» ﮵ک ﮳ه «ى﮴کدرساح﮲»
﮲4
﮳ا ح﮲ ود و ِ﮵ں﮴مر ﮵د در﮴رد ﮳اوری وح﮳ ود دارد که طى سال ها ممارست و﮲وعى ح﮲ ود ﮲ى﮳هم شود. درس﮶ عر
﮳ب می شودى ح﮲ ودس﮵ر﮶ک﮵ں و﮵ست و هم﮲ ر﮲ درس﮶ عر ح﮲ ودداور﮳ه دست آمده است. هرک ﮵عت﮳ح﮳امعه و ط
﮲ى س﮶ عر را درک می﮲ى از کودکى س﮶ عر را می فهمد و درح﮳ وا﮳هم .﮳د﮵ا ﮳اروَ ری» درس﮶ عر دست﮳ه «ح﮲ ود ﮴ا که
﮳رای س﮶ عری ﮵س﮶ ه کودک درون اش از﮵ا همو﮵ری س﮶ عر دست می یابد و ک﮹ى درِک
﮵راس﮴﮹ ﮳ه ﮵ری﮹کند و در
﮵ست﮲ ﮴ى ح﮲ ود﮵س﮲﮴ا که در ﮳ال می دهد ﮹ر و ﮲اى ها را درح﮳ هان مع﮲دک﮴﮴ا هست هس .﮵داراست﮳ ﮵رسال﮹
﮳ه ﮳هارش س﮶ عر است و
﮳همں ﮲ى﮳هم .﮳دل سازدری م ﮲﮳ه هست ا ﮵ار ری هایش را ح﮳امعه ی هس﮶ ﮲ا
ِ
﮵ک س﮶ اعر !﮳اس﮶ د ﮴ه ون داس﮶﮳همںک ﮵ر﮲س﮶ ى﮵ر﮲ش و ر﮵ر﮲ وار ح﮲ٔ﮹ا ﮲هو ﮵ں سال می نگرد که ح﮹ک﮲ رود﮵ں﮴﮲ح﮲ س
﮳رهں ح﮳لوه می نُماید. او هم﮹ای همه ی اس﮶ عارش مس﮶ هود و م وست و امص﮲ ای آن﮲اوت ک﮴ ﮲اوط سُ را و﮴
﮳ه راست که س﮶ عر امروز را﮲وک ﮴الِ بع﮲ر﮲ ل ع﮲ر﮲ الش را می دواند و هم س﮶ اعری﮵ک سُ راست که درس س﮶ اعری
﮴ً ا اهِ ل ذوق و س﮶ وق﮵ره ذا﮵ں دا﮵ای س﮶ عر دارد و درا﮲﮳ا د ﮴رک ﮴رک و درک مس﮶ ﮳ى می فهمد. درد مس﮶ح﮲ و
﮵ه و﮲د سوى ح﮹﮲دک﮵س﮶ ه در ز﮵ں مهم ر﮵س﮶ ه می رسد و ا﮲د﮲دگی ها در ا﮳ال ﮳ه ﮳ان س﮶ عرشى ز﮲دک﮹ال .است
﮵س﮶ ه می خواهد که﮲ کری س﮶ اعر است و هم ﮵ستر، ز ﮵ک﮴ماعى است و دو د﮵ست اح﮳﮵کى ز :﮵ه ی آن داردوک
﮵ای﮲﮵د. د﮲ما م ﮵ش هم﮲ کر و مطالعه ی ح﮲ و ﮳ا ﮵م ح﮲ ود را﮴ل﮴لاش دارد که ا ﮲د. او﮳ر﮲ دو
﮵ں﮵ں ا﮳﮲ى ما ﮹لى
﮳ه ﮲ماد ﮲مود و
﮵ں﮲د و درس﮶ عرش ا﮴﮴وازن هس﮳ا هم م ﮴ى آن﮲ کری و مطالعا ﮵ای﮲﮵مى و د﮴ل﮴ماعى – ااح﮳
.﮵داست﮹ ﮳ىح﮲ و
﮳ان مواح﮳ ه مک و ز ﮲﮲ ره ى﮲ک  ﮳ا دو ﮵ست﮲ ﮵کى ﮲ کری آن ها ﮵ست﮴ماعى و ز﮵ست اح﮳﮵ى که زاع﮲لب س﮶ُ عرا
﮲ى ﮵ت اشه و ایده ها و س﮶ ح﮲ ص ﮲ ﮳ا ﮳ه دور است و س﮶ عرش ﮴ى﮲ا﮵ں ص﮲﮲ى از ح﮹﮳هم ی شوند اما
﮳لکه ﮵ست﮲ ﮵ست، ع﮲ر﮲لى مدرن هم﮲ ﮴ى﮲ ُ﮲ى ع﮲ر﮲لى س﮳هم ﮵ق ح﮲ ورده است. ع﮲ر﮲ ل محمد على﮴﮵ق و ععم
﮳ه ﮵ک﮵ر﮲﮲﮴ا﮳ه ح﮳ای م ﮴صادف می اندیشد و ﮳ه ﮳ه ح﮳ای طرح درس﮶ عر ﮹ست مدرن است که ع﮲ر﮲لى
﮳ه ﮴وح﮳ ه ﮲ى و﮲سار ا ﮵ک﮲سان و د﮲ى می کند . ا﮵ ﮲س﮶﮵ں ح﮳ار﮲﮵ک﮲ى را ح﮳ا﮵ ﮲س﮶﮲ کر می کند و هم ﮵ک﮵ر﮲﮲﮴ا﮹ا
﮵ان می﮲ما ﮳ى﮳ه ح﮲ و ﮵اِ لس﮶ اعر و مح﮲اطب﮲ه ی ح﮲﮵﮲ى است که درآ﮳هم ﮳اِ نع﮲ر﮲ ل﮴رهای ز﮹ارام ﮵ى از﮲ا﮲ رامع
﮲ همد و می﮵﮳ى م﮳ه ح﮲ و ﮵عت و ح﮳امعه را﮳﮵ش و عصرِ ط﮵د عصرح﮲ و﮴رد ﮳ى ،﮵رانشوند. درع﮲ر﮲ ل معاصر ا
﮵ار ساده﮳س ﮳ان س﮶ عرش﮲مود. ز ﮵ق﮴ر﮲ ر ﮳ه ع﮲ر﮲ ل امروز ﮵د﮳ا را
﮴ں﮲ُ﮲ه کو ﮲وع ح﮹ک ﮴ں و ح﮹ ه﮲ُ﮲وع ک داند که ح﮹ ه
﮳ا ﮲د. صورت س﮶ عرش﮴ه ا﮴ںِ س﮶ عرش دوح﮲ ﮳رای ﮳اسى ساده﮵ست می کند که ل﮴ى ز﮳ا کلما و روان است و
﮳اِ غ لال ح﮹ ه س﮶ ں﮵داست. در﮹ ﮵دا وملاً هو ّت مهرطلب آن﮵ں مهم درس﮶ ح﮲ ص﮵﮵کى است و ا ﮵رت س﮶ عرشس
﮲ى است که هم وزن ح﮳امعه﮳اِ ل وز﮲﮳ه د ﮲ى﮳ى وز ﮵ر می کشد و در﮳﮴ع ﮵ر و﮴صو ﮳ه ﮵ى را کهیدنی ها
.﮴ه است﮲﮲ه ﮲ى﮲ى س﮶ عرآن هم ح﮲ ود وز﮳ى وزمان در﮳ى ک درحرکت است و5
هى هم ﮵ر مى آوردو﮴صو ﮳ه دایره ی ﮳اسى عام﮳اسى ح﮲اص و ح﮲ واص را درل﮲ه ها عموم را درل﮵ادرعام
ر بینی ها ﮵ک﮵س﮶ ه درد﮲ى ر﮵﮳﮵ں ح﮲ ود﮲ه دل می سُراید و اُش ح﮲ ودش از ک ِ
ش و ک﮵ ِ
﮳رای ح﮲ ودش و دِ ل ر﮵
ک﮲﮴ ﮳رای ح﮲ ودم هى دلم» :﮳ه سهولت می گوید ﮳اروَ ری درس﮶ عر می رسد و ﮳ه ﮳اور که﮵ک س﮶ اعر ح﮲ ود .دارد
﮴اده است و﮵س﮴ا ا﮴ر از روس﮳ه س﮶ هری می نگرد که دور ًملا «﮴ى﮴ى است و در «دها﮵ک دها می شود.» او
﮴ا که ﮵دان ع﮲ر﮲ ل آورد﮳ه م ﮵ش می خواهد که ع﮲ر﮲ الش را﮴ر «ع﮲ر﮲ ل» ح﮲ و﮲عاس﮶ ق واژه ی ع﮲ر﮲ ل است ح﮹ ون که درد
﮲امه ی﮲اس ﮲ازد. ع﮲ر﮲ ل را ح﮲ وب می شناسد و می خواهد درس﮶﮳ ﮴ازد و﮳ ﮳ه آن سوی س﮶ عورِ س﮶ عر ﮵الح﮲
﮳ا اسِ ب
﮲ى﮵د﮲ ﮳لکه می گوید: «س﮶ اعرس﮶ ﮲می کند ﮲ رض ﮲ى﮵د﮲د و س﮶ عر را د﮳ما ر ﮵اد ﮳ه ﮲دگی اش اسِ م ع﮲ر﮲لىز
﮵ده س﮶ ود و﮲ ﮵د س﮶﮳ا ﮵دن﮳ه ح﮳ای د ً﮵ا اصلا ﮵ده س﮶ ود و﮲ ﮵د س﮶﮳ا ﮵دن﮳ل از د﮴ ﮴ى که س﮶ اعر﮳ه راس است.» و
﮵ى را﮳ا﮵﮵ر ز﮳﮴ع س﮶ اعر ح﮹ ه
﮲ِ ب﮵ى از ح﮳ا﮲ازُ دا ﮵ں آس﮶﮲د! و ا﮲س﮶ د ﮵ده﮲ ﮲د اما س﮶﮵ده س﮶ د﮵ى که د﮵ار س﮶ُ عرا﮳س ح﮹ ه
سه ی آب» :﮳ه سهولت می گوید ﮴ں است و﮲ رو ﮲ع و﮴ا ﮵﮲ ح س﮶ عر حک می کند! او س﮶ اعری﮴ار ﮲ه یو﮳رک
:﮴ ول سعدی ﮳ه ﮲ع است و﮴ا سه ی س﮶ عرش هم ﮴ى که﮳ه راس ﮳ده.» و ﮲م﮵وژن، اماد
﮲د﮲اعت) زده ا﮴) ﮲ راع﮲ت ﮳ه صحرای ﮵مه ﮲که را ح﮲وا
﮵ست﮲ ﮲ى﮵را﮵رد ع﮲ م ور ح﮳ هان زلر﮲له ک ک
﮲سوزی دارد.» و ح﮹ ه ﮲ه واژه های﮵ں ح﮲ ا﮵ى می گوید: «ا﮳ا﮵﮳ه ز ﮲سوزی دارد ح﮹ ون ﮵ا واژه های﮲ه او د ﮲ و از
﮲ کرِ ع﮲ر﮲ ل است ح﮹ را که ﮳ه ﮲ کر و﮲ده است در﮴ا ز ﮲د و﮲ه ا﮵ای عس﮶ ق ح﮳اودا﮲نس﮶ عر درد ِ﮴ه است که واژ﮲﮳ا ک﮵ز
﮵ں ح﮲اطر﮳ه هم ﮵ست و﮲ ﮲ق﮳ا ممات ع﮲ر﮲ ل موا ﮳اس﮶ د او ﮴ه ﮵ات داس﮶﮲ى ح﮴ ﮲رِ دوست داس﮶﮵ں ژامی خواهد ا
﮲کو ِ﮲ کر ﮲د و﮲ده ا﮵س﮶ ه ز﮴ه ع﮲ر﮲ ل هایش هم﮳﮲ کر می کنم.» و ال ﮲وز و ع﮲ر﮲ ل﮲ده ام هاست که می گوید: «مں ز
﮲ى است. او﮳هم ِ﮳ار﮳رد ِر و کردار ﮲اور﮹ه ﮵ای﮲﮵ں د﮳ه ا ﮲ کر کردِ ن ﮵ای ع﮲ر﮲ ل و﮵کو می ماند. ع﮲ رق دردر﮲
﮲ کر ﮵م و﮲ى ک﮲دک﮴ماعى ع﮲ر﮲ ل را زى معمولى و اح﮳﮲دک﮳ه ح﮳ای ز ﮳ه س﮶ رطى که ﮳ا می پندارد﮵ى را ز﮲دکز
» :ح﮲اطر است که می گوید
﮵ں﮳ه هم ى کردن است و﮲دک﮵ںع﮲ر﮲ ل را ز﮹ى آمدش هم ﮵امد و﮹ ﮳ه ع﮲ر﮲ ل کردن
﮲د رود﮲﮲ده می کند و رواِ ن س﮶ ما را ما﮹ال ﮲ده و﮳ال ﮲ده و﮳ا ع﮲ر﮲ ل روِ ح س﮶ ما را سرز ى﮲دک﮵م» ز﮲ى ک﮲دکع﮲ر﮲ ل ز
﮵ں است کهدلش ا
﮵ى که حرِ فو﮳ا مس﮶ عور که س﮶ عورهای ع﮲ر﮲ ل را می نویسد و ک ه می دارد. س﮶ اعری ﮲ک روان
:«.﮲ده است﮴ا ع﮲ر﮲ ل می سُراید ز س﮶ اعر» :
﮳ا ع﮲ر﮲لى س﮶ اد ﮲عم و﮴ا ﮳ا ع﮲ر﮲لى
مں
﮳اد﮵ں﮴م ا﮴ سم ﮵ای س﮶ ما﮲﮳اد زد ﮴ا
﮵ت ع﮲ر﮲لم را﮳ ﮲م مں و﮵ ﮲س﮶ ﮲ه﮵راو
﮳اد﮲ه ی آ﮳ه دو صد ح﮲ ا ﮲ روس﮶ م﮲ ر﮲هرک
﮳ه دل آری ﮲دارم ﮹رواز حسرت
مں
﮲6 ﮲ سى هست که می خواهدم آزاد﮴درمں
﮲ح﮳ ا ع﮲ر﮲لم را﮳ر آ﮳ ﮵ل ﮴ح﮲ ﮳ال ای
﮵ر﮲ اد﮲د مر﮵و ﮳ک کش مردم آزاده
﮲دارد ﮲ رق ﮳م ﮳ه س﮶ مںس﮶ اعرم و روز
﮵ں زاده ی اص﮲ داد؟﮵ى از اآرام ح﮹ ه می جو
﮵مو ﮳ک ﮹س همه از عس﮶ ق﮵ںمی خواهم از ا
﮵داد﮳ ﮳رسر ﮳ث داد زدم﮵ک عمر ع
﮲ر﮲ ده ی ع﮲ م س﮶ ود ای دوست﮲داذار که دمک
.﮴اد﮲﮴و ا ﮳ه دامان ﮵ده ﮲اح﮹ ﮵ب کهس
﮵ںا
﮵ف دردِ ل مردم دال می شود! س﮶ عری﮴افیه ی س﮶ عرش ح﮹ ه رد ﮲د و﮳ا روِ ح آدم حرف مى ز ﮲ى﮳هم س﮶ عر
﮲ده ﮵س﮶﮲د﮴ا که ا ﮲دیشه ها﮳ه ا ﮵ش است. می اندیشد﮴ا﮳ِ ل س﮴ا ﮲ى﮳ا﮳ى و ز﮲ کری، اد ﮳ه ی﮲که از سه ح﮳
﮵ار﮳س ﮳ان س﮶ عرش﮲ازد. ز﮳ ﮴ازد و﮳ ﮴ا که ﮳ه سح﮲ ں وا می دارد ﮵ال﮳ا اسِ ب ح﮲ ن ﮵دان واژ﮳اس﮶ د و ادب را درم
﮲ى سهل﮳هم ِ﮳ان س﮶ عر﮲ هومى را می آفریند. ز﮹ُرم ﮲د و﮳ل ﮲ى﮴ى ساده معا﮳ا لکما ﮵س و روان است وسل
﮲ کر می کند ﮴دا﮳﮵ده طراحى می کند که مح﮲اطب ا﮵ح﮹﮹ ﮴ى﮵ر﮴ى ساده را درس﮳ه طوری که صور ﮲ع است﮴مم
﮵ش از﮳ ﮵ر درس﮶ عرش﮳﮴ع ﮵ر و﮲ س﮴﮳ارِ در﮴﮵ک و اع﮴﮲و﮳ه هرم مل ٔ﮴ ﮳ا کمى ﮳ا س﮶ عری ساده مواح﮳ ه س﮶ ده اما
.﮲ح﮳ش و ارزش است﮲ات و س﮴ال
﮳ِ ل﮴ا ﮳ردکه درح﮳ای ح﮲ ود ﮹ى مى ﮵ش﮹
﮵ه﮳﮴ع ﮴مان س﮶ عر﮳ه طرزی درساح﮲ ﮹ردازی ﮲عت﮵ں ص﮳ى است و ا﮲اعات اد﮲ى درس﮶ عر ص﮳هم ﮴ح﮲ صص ر ﮵کد
،﮹ارادکس ،﮴ص﮲ اد ،﮲اس﮴ى اعم از ح﮳﮲اعا﮵ده است. ص ﮳ح﮲س﮶ ﮵ک ح﮲اصى را﮴﮴﮳ان س﮶ عر اس﮳ه ز می شود که
﮴اِر﮴ى است که در ساح﮲﮲اعا﮴رین ص ﮵ه که از مهم﮳ ﮴س﮶ ﮲ماد و ،﮵ر﮲ظ ﮴عاره، مراعات﮵هام، اس﮵ى، ا﮲دصداح﮹
﮲وی و﮴ ى مع﮵﮲ ظى و موس﮴ ى ل﮵﮳ه موس مهم
﮵ں﮲د و اه ویژه ای دار ﮵﮹ا ه و ﮵﮲ى ح﮳ا﮳هم ﮴مان س﮶ عرساح﮲
﮵ں رو﮵لوژی هم هست ازا﮴ر ﮲ى س﮶ اعری﮳هم .﮲موده است ﮴ه﮵س﮴ه و س﮶ ا﮵س﮳ا ﮲ى کمکى﮳هم ﮲ى س﮶ عر﮳ا﮴ى زح
﮵ر﮳﮴ع ﮵ر و﮴صو ﮳ه ﮴رکى را ﮵م مو﮲صوع مس﮶﮲اه﮵ں م﮲د می شود که ا﮳هره م ﮵مى درس﮶ عر﮲اه﮵ق و مکه از مصاد
﮲ت و﮵ا﮲ى واحد در﮵﮳ا مص﮲ ام ﮴ لى را﮴﮶رِ مس﮳ح﮲ش هم می توان ا ﮵ا ﮵ت﮳﮲ى و درهر﮳هم می کشند. درس﮶ عر
﮲ى﮳هم ﮲ظرم درس﮶ عر ﮳ه ﮲مود و ﮵ات مس﮶ اهده﮳﮵کسان درا ﮲دی﮵﮲ رآ ﮳ا واحد را
﮵ں﮵ں مص﮲ امهم می توان ا
﮲د﮲ رز ﮲ى﮳هم .﮵ان است﮲ما ﮴ں س﮶ عرشری درم ﮵ک﮲ظر است و دن مد ﮳رای واژ ن و دموکراسى در واژ
ون ﮵رامون و همک﮹﮵ِ ط﮵ش و مح﮲ى ح﮲ و﮵﮳ ﮲هان ﮲ده از﮲ى آن آک﮵﮳ ﮲ رازمان درع﮲ر﮲ ل است و ح﮳ هان زمان و
.﮵د می آید﮳ه د ﮲ى﮵﮲ى و ح﮳ هاِ ن ع﮵ای ذه﮲﮲ ه های د﮳ه سهولت درس﮶ عرش مؤل است و

قسمتی از نامه نیما یوشیج به برادرش

من هرگز انزوای عزیز خود را

به بهای چیزهای بیهوده نمیدهم و قلب خود را که به قیمت کائنات

تمام شده تسلیم جمعیت نمیکنم

۸۴۹ پسند

mkazemia

7 روز قبل

بیشتر

shahnazteherani

نیمایوشیح

نامه به برادر

Σ

دنبال کردن


وسوسه / محمد رضا راثی پور

صبحدمان ، آن زمان که بانگ موذن

قطع کند بند خواب خسته دلان را

 دغدغه ی روز دیگر و غم دیگر

می برد از خاطرم امید و امان را


بختک تشویش قدرت حرکت را

از عضلاتم گرفته است تو گویی

نشئه ی خواب از سرم ، اگرچه پریدست

نیست توانم که پا شوم به وضوئی


وسوسه ی در نسیم صبح دویدن

فارغ از افکار تار و غمزده زیباست

لیک چه چاره که با اراده ی کاهل

در پر قو خفتن و خمود ، فریباست


ظرفیت قلکم چه سود که پر شد

عرضه ی این سکه افتخار ندارد

ترسم از آنست بشنوم که بگویند

سکه ی تو دیگر اعتبار ندارد


۵ شهریور ۱۴۰۳

۳۸.

شفیعی کدکنی



۳۶. درهای زنگ خورده

زندان سرای زندگی ما، زبان ما، دیریست کز شکفتن و آواز بیبر است

پس کوچه ای ست بسته و هر جاش بنگری

درهای زنگ خورده و دیوار بیدر است.

٢٤