....
شاعر!
نیلوفران پشت پنجره ات را ببوس
در گوش رنگدانه ی گلدان
شعری بخوان
که سطر اول آن
تلمیح همسُرایی باران باشد
من چتر کهنه ی خود را می بندم
زخم زبان گنگ سکوتم
فریاد ساده ایست که پنداری
زیر حروف صامت شب
گیر کرده است..
۲۵ شهریور۱۴۰۳
۰۰:۳۲ بامداد
*
https://t.me/mayektashakeri
آیینهگی
_عاشقی_
فقط دردسراست
دل را
جلو سنگ بینداز و
برو!#واران #نورباعی @js313
اگر چه در گل است پای او،
به هر پرنده سخت عاشق است؛
درخت عاشق است.
**...
#صدیقه_محمدجانی
╭━═━⊰
تمام شد تمام شد
هر آنچه انتظار داشتم
چه بذر های آرزو
که با تمامی توان خویش ، کاشتم
به انتظار پلک من
تمام بیست و چار ساعت تمام هفته های ماهها و سالها
بهم نشد مماس
و زنگ زد در انتظار
برغم خنده ی گزنده داس !
تمام شد
نقاب آرزو دریده شد
نویدها چو سقزی که طعم تلخ می دهد
جویده شد
و رشته امید ما
بریده شد
زمین آرزوی ما
زمین نبود ، گور بود
دریغ و درد چشم کور بود