خیل کلاغان نشسته بر سر دیوار،
محو تماشای هرکه بود و به هر کار،
جوجهعقابی پرید از بر کهسار،
همهمه کردند.
*
خیل کلاغان نشسته بر سر دیوار،
محو تماشای هرچه بود و به هر بار،
کرکس پیری پرید در پی مردار،
دمدمه کردند.
*
خیل کلاغان....؛
خیل کلاغان
هنوز
بر سر دیوار....