از دیرباز
کابوس زجرآور من
توفان هولناک و مهیبیست
توفان مهلکی که خروشان و خشمگین
با سرعتی که باور آن
ناممکن است
تازان به سوی ماست که ویرانمان کند
توفان مرگبار تباهی
توفان انهدام.
میبینمش
سرشار از هراس
هر روز و شب
هنگام خواب و بیداری
در پیش رویمان
کابوس هولناک غریبیست.
هنگام دیدنش
پر میشود وجود من از وحشت
و خاطر مشوش من
لبریز میشود
از یأس و ترس و دهشت
تنلرزهای شدید مرا میدهد تکان
و اضطراب دلهرهآور
دائم شکنجه میکند و زجر میدهد
ذهن مرا که هست پر از تشویش.
بسیار سعی میکنیم
تا از برابرش بگریزیم
اما
بیحاصل است سعی همه، افسوس
راه نجات از همه سو بسته
و پایهای ما
بینا و کوفته و خسته.
آخر کجاست راه رهایی ما از این کابوس؟
آخر کجا پناه بگیریم و در امان باشیم؟
از شر این تلاطم زجرآفرین و این توفان
از او که میکند همه جا را به هر نفس ویران.