سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

حالا /مجید مبلغ ناصری

اسب سپید خسته و فرتوت آبادی
می لنگد این ارثیه ی آباء و اجدادی

این سالهای بی بهار سرد بی پایان
این سالهای سیصد و دِقمرگ خردادی

ما پایکوبان ، دست افشان،  سر که چرخاندیم
دیدیم غارت میشوند اندیشه ، نان ، شادی

دیگر نه می خندم نه می گریم در این جنگل
وقتی که قانون میشود تکفیرِ آزادی !

حالا عدالت طفل مادر مرده ی شهر است
حالا علی بابا خودش شد دزد بغدادی

۲۴تیر۹۹
کانال سروده های #مجید_مبلغ_ناصری
@Mmoballeghnaseri1

پرتاب / شاپور بنیاد

.
آیا فقط من
ترانه‌های فراموش را زمزمه می‌کنم
یا
این رسم آموختن مرگ است
که تکه‌های خاطره را از هر سو جمع می‌کند
تا باز به هر سو
پرتاب کند

#شاپور_بنیاد

▫️گرته
▪️@Garte_mag

کتاب تحلیل چهار منظومه‌ی عاشقانه از منظر نظریه‌ی کهن‌الگویی / صالح ابو عذ ار

                                  
                
.
تقدیرِ کتابِ «تحلیل چهار منظومه‌ی عاشقانه از منظر نظریه‌ی کهن‌الگویی» این بود که در میانه‌ی خشم و خون منتشر شود!
کتابی که بیش از دوسال بر آن درنگ کردم و یک سال نیز در هزارتوی نشر ماند.
براستی در میانه‌ی این همه خشم و خون، از انتشار کتاب خویش هرگز نمی‌توانم شادمان باشم و جای شادباش هم نیست؛ امّا همواره باید در مسیر روشنایی پویید.
این کتاب برای دانشجویان و علاقه‌مندان به مطالعات بینارشته‌ای و نقدکهن‌الگویی می‌تواند بکار آید و مفید واقع گردد.
.
درباره داستان­‌های جمشید و خورشید، خورشید و مهپاره، گل و نوروز و همای و همایون سخن بسیار گفته­‌اند و از زوایا و نظرگاه­‌های گوناگونی بررسی و تحلیل شده­‌اند و ما در این کتاب، منظومه‌های یادشده را از منظر نقد کهن‌الگویی تحلیل، بررسی و مقایسه کرد‌ه‌ایم و کوشیده‌ایم نقبی عمیق بر لایه­‌های معنایی پنهان و نمادین این چهار منظومه بزنیم.

بررسی و تحلیل متون نظم و نثر فارسی از دیدگاه­‌های مختلف نقد ادبی در ساحت معنا و ژرف­‌ساخت می­‌تواند به فهم عمیق آن­ها کمک شایانی کند و نقد اسطوره­‌ای و کهن‌الگویی یکی از این رویکردهاست. یونگ ناخودآگاه جمعی را حاوی صورت­‌های مثالی می­‌داند، صور مثالی یا کهن‌الگوها، تصاویر پدیده­‌هایی شکل گرفته از دنیای کهن و بینش و تأملات اجداد باستانی ماست که در ضمیر ناخودآگاه همۀ انسان­‌ها به ارث می­رسد. وی، این صور اساطیری و مثالی را که در ضمیر ناخودآگاه جمعی آدمی قرار دارند و حاصل تجارب غریزی انسان هستند، «کهن‌الگو» یا «آرکی­‌تایپ» نامیده است.

آنیما، آنیموس، نقاب، سایه، مادر، پیرخرد و تمامیّت خویشتن یا تفرّد از مهم­‌ترین کهن‌الگوهای موجود در نظریۀ یونگ­‌اند. آثار حماسی، اساطیری، صوفیانه و عاشقانه، داستان و رمان­‌های روان­شناسانه، رؤیاها و خواب­‌ها مناسب­‌ترین بستر برای نمود و تجلّی کهن‌الگوها هستند و منظومه­‌های همای و همایون، گل و نوروز، جمشید و خورشید و خورشید و مهپاره از جمله این آثار می باشند؛ همین امر باعث شده است تا این چهار منظومه را از زاویه نظریه کهن‌الگویی یونگ مقایسه و تحلیل و وجوه اشتراک و افتراق آن­ها را تبیین کنیم و فرایند تجلّی کهن‌الگوها (انواع شخصیت‌ها، آرکی­‌تایپ شخصیّت، موقعیّت‌های کهن‌الگویی و نمادها) را از خلال مراحل گوناگون سفر قهرمانی و فرایند فردیّت قهرمانان نشان دهیم.

در این کتاب، علاوه بر استخراج و فهم کهن‌الگوها، برابر نهاد آن کهن‌الگو در متن بازشناسی شده است. به بیان دیگر منطبق کردن شخصیّت‌های این منظومه­‌ها با شخصیّت‌های کهن‌الگویی و بررسی فرایند فردیّت قهرمانان، از جمله دیگر مواردی است که پژوهش حاضر، به بررسی و تحلیل آن پرداخته است. پژوهش حاضر در پی ارائه الگویی است تا بتوان سایر منظومه­‌های ادب فارسی را به طور همه­ جانبه و فراگیر از منظر نظریه‌ی کهن­‌الگویی یونگ مقایسه، بررسی و نقد و تحلیل کرد.
.
در اینجا برخود لازم می‌دانم تا از تلاش‌های بی‌دریغ جناب آقای حسین مفید، مدیر محترم نشر مولی تشکر و قدردانی کنم. چراکه با همراهی و یاری ایشان این کتاب به زیور طبع آراسته شد و در اختیار خوانندگان ارجمند قرار گرفت.
.
کتابفروشی مولی: تهران، خ انقلاب، چهارراه ابوریحان، پلاک ۱۱۵۸
.
خرید غیر حضوری:
ارتباط با تلگرام و واتساپ: ۰۹۹۱۶۱۳۱۸۶۱
یا سایت کتابفروشی مولی:
www.molapub.ir
.

#صالح_بوعذار
#نشر_مولی

واکاوی‌مجموعه‌شعر‌ پراکنده‌ها‌و‌پرندگانی‌از‌این‌دست/ مهدی‌مهدوی / کانال مخفیگاه



پرنده‌ای که پشت پنجره می‌خواند
کرم در دهان دارد
پنجره‌ی مشبکی که راوی نور است
کرم در بدن دارد
پرنده‌ای که در دهان دارم
می‌پرد روی این صفحه
می‌پرد توی چشم‌هات
زبانت را نک می‌زند
پنجره‌ای که در پلک گرفته‌ای
می‌بندی.‌
مهدی مهدوی بعد از »خاومیانه غمگین«(‌1)، مجموعه شعر »پراکنده‌ها و پرندگانی از این دست«(2?) را از طریق »نشر سمت روشن کلمه« منتشر کرده است. در محتوا محوری نگرش تازه‌ای به زبان دارد. به‌طور معمول به‌دنبال کشف فضاهای نامکشوف جهان و هستی، اشیا و پدیده‌ها‌ست.
تکرار پرنده در کلیت هر دو دفتر بسامد بسیار بالایی دارد‌ که هر‌دفعه در مفاهیم دیگری به‌کار می‌رود. اگرچه پرنده‌ها ادامه‌ی هم هستند‌، اما بند و سطرها می‌توانند جدا از هم، معنای مستقلی داشته باشند.
این نوع شکل روایی سرشار از راز شاعرانگی است‌ که جذابیت‌های آن از ‌استعاره‌های مفهومی است. در این وضعیت شعرهایی عنوان پرنده دارند. در پرنده‌ی نخست (آنگاه پرنده بود که باریدن گرفت) از پرندگانی نظیر »کلاغ، کرکس، کبوتر، لاش‌خور و شانه به سر« نام می‌برد‌ و هر‌کدام را بر بارگاهی می‌نشاند. البته در اشعار دیگر هم به‌نوعی برخی پرنده تکرار می‌شوند و در پیوست عددی پرنده انتخاب و دقت مضاعف کرده است. در پرنده‌ی دوم (پروانه‌ می‌شود یک روز)، در پرنده‌ی سوم (‌هر‌ روز پرنده‌ای فاتحه می‌خواند)، در پرنده‌ی چهارم (پرنده بود کلمه)، در پرنده ششم (در همراهی دهان تو آواز می‌شود پرواز)‌ ساختار اشعار بر تباین بنا شده است.
در شعر »پرنده‌ی پنجم« در کمترین کلمات بیشترین مفاهیم را رقم زده است. به جنبه‌ی ترسیمی ساختار و زبان دقت‌نظر دارد. توصیف پی در پی صحنه‌ها اشاره‌های دور و نزدیک را به ذهن متبادر می‌کند.
این شعر کوتاه فضای پرواز دارد، ‌در وضعیت تصویر اتفاق می‌افتد. این ناهنجاری زبانی در محور پرسپکتیو رخ داده است. به طوری‌که‌ در رویکرد ساختاری بر انگاره‌های پرنده یعنی »پرواز و پریدن« دلالت دارد.
شعر دارای چهاربند در محوریت تقابل و تضاد تصاویر است‌ که در عین پیوستگی هر‌کدام ساختار و مفهوم مستقلی دارند. نخست بن‌مایه های موضوعی و موضوعی ساختمند و همگرا هستند. در سطور بعدی ‌صحنه انتزاعی به عینیت می‌گراید. در چرخشی مفهومی در آخر به‌ ناگهان از در جهت اندیشه‌ی انتزاعی‌ پایان می‌یابد.
در دو سطر از بند نخست تصاویر محسوس به نمایش در‌آمده‌اند. ابژه‌ یعنی آنچه مشاهده می‌گردد (پرنده‌ای که پشت پنجره می‌خواند)‌ و سوبژه ‌یعنی مشاهده‌کننده(کرم در دهان دارد). دو سطر بند دوم، به سمت انتزاع حرکت می‌کند: (پنجره‌ی مشبکی که راوی نور است/ ‌کرم در بدن دارد).
شگرد بند سوم از پیوستگی تصاویر است. روایت خطی و گاه غیر‌خطی در جهت صحنه‌گردانی است. البته تغییر زاویه جذابیت کلامی ایجاد می‌کند. در همین بند پیوند تصاویری به هم در جهت رمزگشایی‌ مفهومی است.
دو سطر بند چهارم، سرشار از تصاویر انتزاعی است. تغییر زاویه دید بر ‌عمق تصاویر سور‌ئال می‌افزاید‌ و ترکیب غیرمحسوس و انتزاعی (پنجره‌ای که در پلک گرفته‌ای/ می‌بندی) سرشار از لایه‌های ساختاری و معنایی است.
در کاربرد کلماتی مانند »پرنده، پشت، پنجره‌، می‌پرد، پلک« ساختار شعر روی ابژه‌ای مانند پنجره می‌چرخد. در کاربرد اعضای بدن یعنی »دهان، بدن، چشم، زبان، پلک« تکرار دهان ساختار دیگری به شعر می‌دهد.
شاعر رویکرد مدرنی به زبان دارد. روایت‌گر دنیای بیرون‌(‌پشت پنجره، پنجره مشبک) و دنیای درون(دهان، زبان) است. بین تصاویری که به هم پیوسته نیستند‌ و تصاویری که به هم پیوسته هستتند، پیوندهای ذیل را برقرار می‌کند:
در نگاه نخست، شاعر ترسیم‌گر پرواز است، ‌برای وضعیت بغرنج انسان معاصر‌ پرنده را دست‌آویز مفاهیم قرار داده است، این نشانه‌های تقابلی و تقارنی روایت تنهایی انسانی است که سرگرم روزمرگی‌ست.
در نگاه دوم، با تکیه بر معنا تضاد دنیای درون و برون را به نمایش می‌گذارد. به کارکردهای دور از ذهن دقت دارد، سعی می‌کند با غریبه‌سازی روی مخاطبان تاثیر بگذارد.
در نگاه سوم، از روایتی به روایتی دیگر گریز می‌زند‌. تصاویر محسوس و غیرمحسوس را کنار هم می‌چیند تا گستره‌ی معنایی بیشتری به شعر ببخشد.
در نگاه چهارم، زبان را به لایه‌های ساختاری می‌برد تا از ظرفیت‌های مفهومی نهایت بهره را ببرد. با تکرار دو لفظ »پرنده‌ـ پنجره« ظرفیتی به زبان اضافه می‌کند، آن‌چنان که هر‌دفعه قرائت تازه‌ای از تصاویر ارایه می‌دهد.
در نگاه پنجم، رویکردی انتقادی اعتراضی هم دارد. با اجراهای تصاویر سورئال بر چند‌لایه‌گی دلالت دارد.
در نگاه ششم، پرواز در چارچوب ذهنی شاعر فضایی وهمناک دارد. با ترکیبات نامتعارف و هنجار‌گریزی‌(پنجره‌ای که در پلک گرفته‌ای/ می‌بندی)، ما‌به‌ازای شعر را واژگون نشان می‌دهد.
در نگاه هفتم، در طیف معنایی آن‌چنان با تعمق پرنده را به تصویر می‌کشد، که گویی جهان هستی به پرنده آفریده شده است.
پی نوشت: خاورمیانه غمگین، مهدی مهدوی، نشر ایلیا، 1397
پراکنده‌ها و پرندگانی از این دست، نشر‌ سمت روشن کلمه، چاپ اول 1401.

شهر آغوش / یزدان سلحشور

نه بوسه را می‌شناسد زن
نه مرد بر در می‌کوبد
آغوش
شهرِ کوچکی‌ست که در آن
                  خبرها می‌پیچد

اغلب عطر
همسایه‌ی خبرچینی‌ست که در کوچه
پسِ هر عبورِ دلبرکان
با مردمان سخن می‌گوید
بگذار زبانِ تو نانی باشد در این قحطی
به دهان می‌گذارم
و سال
نو می‌شود

چقدر باید پیر شد
که به بوسه‌ای بسنده کرد؟

نه گزمگان با اسب در پی‌ام می‌دوند
نه پلیس‌ها در ارابه‌هایی آتشین
به خیابان‌ها می‌ریزند
من از خود درگریزم
و انقلاب
چشمِ تَر است
اگر می‌توانید
اگر دستبندی در خور دارید
از این روزِ تقویم به آن روزِ تقویم
به زندان‌اش برید

فواره‌های آتشین
شب را روشن کردند
قاضیان پنداشتند
که آتش به خرمن افتاده
اما
تنها
سالْ نو شده بود
              

«یزدان سلحشور»

https://t.me/sedaelirav