۱۴ مرداد ۱۴۰۱
t.me/ravanshidpoet
پرسید: چرا نمیگویی چه کسانی و چرا شعرِ امروز را از انقراض نجات میدهند؟
ناگهان و بیبرنامه برایش شروع کردم به نوشتن:
وسواسِ آقای علی باباچاهی بهعلاوهی مراقبت و رصد همهجانبهی او در فضای شعر و جرات و جسارتاش ستایشانگیز و غبطه برانگیز است. باباچاهی در شعر پیر نمیشود، مدام پوستهی تکاملیاش را ترمیم و ترسیم میکند. به اعتقاد من او به تنهایی بخشِ سنگینی از تاریخِ شعرِ معاصر را ترمیم، بازسازی و به نمایش میگذارد.
پیش از اینها گفته بودم اگر شعرِ جنوب کسانی همچون هرمز علیپور را نداشت، ما شاعران و علاقهمندان به شعر قطعا چیزی بالیدن، برای پُز دادن، برای پیشنهاد به زبان و کلامِِ شعر امروز کم داشتیم. هرمز هنوز و همچنان «برندِ» ماندگار شعرِ ماست و امکانی برای ادامهی زندگی.
فرخنده حاجیزاده در یک کلام غولیست در دو چراغِ جادو، از دو سو میتوانی به او نزدیک شوی و بخواهی تا شکستگیها و زخمهایت را ترمیم کند. سالهاست معتقدم جای دو دستِ توانمندِ فرخنده در شعر و داستان برای همیشه ماندگار است. غول است، غولـ غولی زیبا و ساکت، در سکوت بخشی از تنهی ادبیات و شعر را به زیبایی و قدرت میسازد و میگذارد تا در عمارتِ دستسازش، بهآرامی زندگی کنی.
سیدعلی صالحی رفتنی نیست، به گواهِ «گزارش به نازادگان» به گواهِ «نامهها»، به گواهِ «دیر آمدی ریرا، باد آمد و همهی رویاهایمان را با خود برد»...
صالحی را نمیشود انکار کرد، کسی اگر توانست انکارش کند، باید پیش از آن از دیوارِ سست شدهی شعر فاصله بگیرد، وگرنه زیرِ آوار خواهد ماند.
شعرِ هوشمند، پُر تکاپو، زنده و سخاوتمندِ مهرداد فلاح را اگر نادیده بگیرم، به خودم خیانت کردهام، دروغ گفتهام. برای تمامِ این صفاتی که به او نسبت میدهم، دهها سند و مدرک و شعر و گفته و نظریه از او را میتوانم پیش رو بگذارم، اما مهمترین حاصلِ زندگی مهرداد را خلاصه شده در شعرش دیدهام، شعری که هوشمند و پُرتکاپو و زنده و البته بهشدت سخاوتمند است.
زنانگیِ ملیح، موجز، معنادارِ و با اصالتِ شعرِ سریا داودی حموله به شعرِ ما جان داده است، جانِ دوباره. شعرهای سریا درست مثلِ تنفس مصنوعی برای زنده نگاه داشتن است، تنفسی عاشقانه، مسئول و مدام برای شعر، برای شعرِ امروزِ ما.
صلابت و استخوانبندی مهندسی شده و محکم و شاعرانهی شعر نگین فرهود را میستایم و میآموزم. گاهی فکر میکنم نگین شاعر نیست، بلکه شعری است که گاهبهگاه تکیهای از خودش را رونمایی میکند. شعار نمیدهم، اما معتقدم بعضیها یا زناند یا شاعر، نگین زنیست شاعر که واژهها و همنشینی مهندسی شده و درستِ واژهها را خوب میشناسد و... چقدر خوب است که شعر ما یک نگین فرهود دارد.
هنوز نام خیلیها روبهروی ذهن و نگاهم رژه میروند که باید بگویم، باید... و این باید را حتما میگویم و ادامه خواهم داد.
من و ما بدونِ هیچ شکی به ذهن و زبانِ آنها بدهکاریم...
.
(نام یادداشت برگرفته از شعرِ سیدعلی صالحی است)
.
اینجا هنوز
وقتی بهاران می رسد
این دشت ها غرق شقایق می شوند
اینجا هنوزم مردمش
همیشه عاشق می شوند
اینجا اگرچه کشتی عدل خدا
بی ناخدا افتاده است
عشق مسکین
بی نوا افتاده است
یا اگر این آبها
از آسیا افتاده است
ساز مطرب از نوا افتاده است
اما هنوزم شعر هست !
نا مهربانان مهرهست
اینجا اگر مهتاب نیست
اینجا اگرچه آب نیست
اما تیمم میکنند
اینجا هنوزم عاشقان
دور از نگاه شحنه ها
انگور در خُم میکنند
این سفره ها بی نان اگر
در پیش هر مهمان اگر
ازشرم می ریزد
همه ارکان اگر
هر ماه ما آبان اگر
اینجا اگرچه قلب ها
در جیب هاست
براجتماع سوگوار
آسیب هاست
اما تبرخان گوش کن !
بر شاخه هامان سیب هاست
اینجا اگرچه نور نیست
در بازی پاسور ما
یک سور نیست
اما بنقل از پیرها
دیگر سحر هم دور نیست
رسم بدی در میان برخی قبایل عرب متداول بوده، اگر کسی از قبیله کشته میشد، او را به خاک نمیسپردند تا قاتلش پیدا شود!
معلوم است این رسم کهنه در زمان حاضر قابل اعتنا نیست، اما اگر زمان را در ثانیه و دقیقه و ساعت نبینیم، اگر باور کنیم عمر بشر بیشتر از میلیونها سال بوده، مگر غیر از این است که همیشه مقتول و قاتل با هم به خاک سپرده شدهاند؟ فقط یکی با مظلومیت و احترام، دیگری با نفرین و ناسزا.
قابیل وقتی هابیل را کشت اول خودش را کشت سپس هابیل را.
قابیل همان موقع که تصمیم به قتل هابیل میگیرد مُرده، فقط به خاک سپرده نشده است.
برای همین راه رفتنش تنها بوی بد و متعفن یک مُرده را میپراکند و عطر بهار را زایل میکند.
امروز آمدم بنویسم چقدر ما جنازۀ به خاک نسپرده روی دستمان مانده برای ۱۴۰۳! درست است در مقیاس هشتاد میلیون سال عمر بشر، انگار یک ساعت هم نیست مُردهاند، اما باید مواظب باشیم، اینها کمکم بو میگیرند.
نمیشود به خاک سپاریشان را خیلی عقب بیندازیم!!
من چند جنازه بر زمین مانده را بشمارم، که خاکسپاری آنها لطفی است به حفظ طبیعت زیبا.
- ایدئولوژی حاکم بر انقلاب سال ۱۳۵۷، با وجود همراهی بسیاری از مردم سادهدل و صادق آن دوران، از ابتدا نطفهاش با دروغ بسته شد؛
اغراق در جنایات و فساد شاه، وعده آزادی عقیده و بیان همانند فرانسه، مسئولیت نگرفتن روحانیون، رسیدگی به مردم ضعیف، عدالتگستری و هزاران وعده دیگری که پایهشان دروغ مصلحتآمیز بود.
الان یک ایدئولوژی مُرده، مانده بر زمین!
- جنگ که شد، از سال سومش گفتند ما هنوز مدافعیم! و تا سال هشتم آن را کش دادند و یکصد پنجاه هزار شهید به شهدای دو سال آغاز جنگ اضافه شد، بعدها معلوم شد نظام بهخاطر نادانیها و بهخاطر برخی اهداف و نقشهها، از ادامه جنگ بدش نمیآمده ولی حاضر نبوده این حقیقت را افشا کند.
مثل ادامه خصومت با آمریکا و غرب در این سالها.
بسیاری از تصمیم گیرندگان عالی آن دوران تا امروز، جنازههایشان مانده روی دستمان.
آنها هنوز ادعای مدیریت دارند!
سال جدید باید مراسمی بگیریم و به اطلاعشان برسانیم؛ این مراسم خاکسپاری است!!
- گفتند مردم ثروتمندترین سرزمینها، نباید فقیر باشند، اما فقر مردم تحت مدیریتشان بسیار بیشتر شد، آنقدر که امروز هیچ اقتصاددانی نمیتواند انکار کند، دهها برابر فقیرتر شدهایم، و سال به سال تعداد بیشتری از مردم به دره فقر مطلق افزوده میشوند.
تمام متولیان اقتصادی این چند دهساله مُردنشان اثبات شده، تنها یک خاکسپاری کم دارند. همین!
- انتخابات با مشارکت زیر هشتاد درصد ابتدا ننگ بود، بعدها گفتند نه! زیر پنجاه درصد ننگ است، حالا رسماً میگویند بیست درصد مشارکت هم خوبست! فقط مومنان رأی بدهند، اصلأ بهتر است.
اگر مراسم خاکسپاری انتخابات در نظام ولایت فقیه برگزار نشود جامعه را بوی بد و مشمئز کنندهاش خواهد برداشت!
- سالها گفتند حجاب همگانی یک دستور الهی است! وقتی اندیشمندان همه گفتند این یک ایدۀ مندرآوردی است، پوشش مومن و غیر مومن در حد عرف و اختیاری است، واضعان نظریۀ دروغ حجابِ اجباری که میلیونها قربانی گرفته، باعث مهاجرت صدها هزار دختر و زجر و نابودی و مرگ دهها هزار انسان شده بودند، جنازهشان ماند روی دستمان!
فکر میکنند نمردهاند، باید مراسم واضعان این نظریه قرون وسطایی را برگزار کنیم، تا بو نگرفتهاند و بیماریشان تمام جامعه را منزجر نکرده!
- سال گذشته را گفتند مهار تورم و جهش تولید! بیشترین تورم تاریخ ایران به وقوع پیوست، و بدترین رشد تولید پیش و پس از انقلاب! سال ۱۴۰۴ پایان برنامه بیست سالهشان است که باید از ترکیه و امارات و قطر و عربستان و کویت و سایر کشورها جلو افتاده باشیم.
حالا راست راست راه میروند انگار تئوریسینهای روی زمینند و فقط ذرهای خطای محاسباتی داشتهان! ذرهای در حد "رحیم و رجیم"
سال ۱۴۰۳ سال بهخاکسپاری این توهمشان باید باشد که گویی با مردمی کر و کور و نادان طرفند!
- آخری را هم بگویم، گر چه هزار جنازه و مراسم ختم و خاکسپاری را جا انداختهام!
از توهم شکست آمریکا و اسرائیل گرفته تا نشانههای دروغین ظهور و دزدیهای میلیارد دلاری لو رفتهشان.
سال ۱۴۰۳ یک به خاکسپاری مهم دیگری هم داریم! انقلابیونِ مسلمانِ طرفدارِ خدایِ به فکرِ مستضعفینِ زاهدِ متقیِ پیشنمازِ گریانِ مدعیِ عابدِ اهلِ ذکرِ تارکِ دنیا، که اسناد دزدیهایشان به برکت فضای مجازی افشا میشود. آنها که خانههای چند هزار متری در شمال پایتخت دارند و مردم را به رعایت تقوا و تحمل فقر و نداری فرا میخوانند.
ما در سال ۱۴۰۳ باید تمام مظاهر دورویی و ریا، و خدعه و نیرنگ به بهانه خداپرستی را یک جا به خاک بسپاریم.
اینها مُردهاند...
فقط مراسمی میخواهند
تا خودشان هم متوجه شوند!
@ghomeishi3
به دیدارم بشتاب
این شکوفهها
به همان سرعتی که
میشکفند
فرو میریزند.
هستیِ این جهان
به پایداریِ شبنم میماند
بر گلبرگ
▫️ ایزومی شیکیبو
▫️ برگردان به پارسی: وحید روشن
▪️آستراخان کافه | مجالی برای همهوایی | کانالی برای راه یافتن به جهان سیال موسیقی و ادبیات
به خانه میآیم
در فرهنگ ِ لغت به دنبال کلمهی بهار هستم
در غیبت ِ بهار همهی کلمات ِ فرهنگ
بیمعنی و پوچ است
در غیبت ِ بهار رنج، هراس، بیم، تردید، حِرمان،
وحشت را از یاد نبردهام
به دنبال ِ تسلّی هستم
چه کسی باید در غیبت ِ بهار مرا تسلّی دهد
میخواهم بخوابم
پرندهای به پنجرهی من نوک میزند
از پنجره با حرمان جهان را نگاه میکنم
جهان ناگهان غرق در شکوفهها،
گلهای شقایق و بنفشه است
پنجره را باز میگذارم
باران میبارد
در باران میگویم
بهار را یافتم
بهار آمد...
#احمدرضا_احمدی
@naghdehall