سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

کارنامه محمد حقوقی / محمد رضا راثی پور



زنی و حشمت نیلو فری میان کویر
در استمالت تنهایی بزرگ بزرگ
که بر صحیفهء پیشانی مراثی ماست
زنی و هیبت چشمی
                       
 که بارها باری
بر آستانه در مرگ را به تن لرزاند.....

صحبت در باره محمد حقوقی شاعر و منتقد معاصر که اخیرا در گذشت آسان نیست.چرا که از یک سو ما با شاعری صاحب سبک سر و کار داریم که برغم اینکه آثارش از اقبال عام برخوردار نشد ولی توانست در بین نخبگان نماینده تفکری خاص باشد و از طرف دیگر با منتقد و محققی مواجه هستیم که در تبیین و معرفی شعر نو و سازو کار های ان همپای بزرگانی چون دکتر براهنی و احمد شاملو و اخوان ثالث جد و جهد فراوانی داشته ست و شعر نو تا حدود زیادی رواج خود را مدیون به اوست.

هرچند این نوشته در بیان و بررسی  همه ابعاد آثار این شاعر و منتقد بزرگ ناتوان است ولی ادای دینیست به استادی که پنجره ای برای درک دنیای شعر نو فراروی من گشوده است.منی که سهم اعظم درک و دریافتم را از شعر نو از ایشان آموخته ام و مقالات تحقیقی و نقدهای ایشان را واژه به واژه خوانده ام و نقطه نظرهای ایشان را چه در نگاشتن نقد ادبی و چه در سرودن شعر سرمشق خود قرار داده ام.

در این نوشته سعی می شود از این جنبه ها از اشعار و آثار محمد حقوقی مورد بحث قرار گیرد:

ا.نقش محمد حقوقی در تبیین و معرفی شعر نو

2.دیدگاههای حقوقی در خصوص جریانهای شعر نو

3.نگاهی به اشعار کلاسیک محمد حقوقی

4.تاملی درطرز اشعار محمد حقوقی
5. شعر محمد حقوقی از دیدگاه معاصران

پیشاپیش به ناقص و ناکامل بودن این نوشته اقرار می کنم و از دوستان اهل فضل انتظار دارم با راهنمایی های خود در تکمیل این نوشته برمن منت نهند.ا.نقش محمد حقوقی در تبیین و معرفی شعر نو

در برههء زمانی که شعر نو به عنوان جریان ادبی از طرف دانشکده های ادبیات و رسانه های گروهی به رسمیت شناخته نشده بودو هیچ نشریه ای به چاپ آثار نو تن نمی داد،محمد حقوقی با کمک گروهی از هنر مندان اصفهان همچون هوشنگ گلشیری،ضیا موحد واورنگ خضرائی ...توانست نشریات جنگ اصفهان را بطور منظم منتشر کند و با منشی حساب شده و مستدل توجه مخاطبان را به شعر نو جلب کند.
در عین حال باید در نظر داشت که در آن زمان جز چند منتقد انگشت شمار چون رضا براهنی 
 و محمود کیانوش  و  عبدالعلی دستغیب به طور جدی به نقد و بررسی شعر نیمایی اهتمام نورزیده بودند.اما آنچه نقد حقوقی را از موارد مشابه متمایز می کرد اول از همه این بود که محمد حقوقی در کنار بررسی صناعت های ادبی ،اندیشه و مضمون شاعر را از نظر دور نداشت.لذا از یک جنبه به شعر نگاه نمی کرد.دوم اینکه تسلط فوق العاده ایشان به ادبیات کلاسیک موجب می شد که نقدهای ایشان جامع بوده و دچار سوگیری نشود .
مقالات متعدد حقوقی در دفاع از شعر نو و پاسخ به ایرادات منتقدین سهم عمده ای در علاقه مند کردن قشر دانشگاهی و تحصیل کرده به شعر نو داشت.فرق کار حقوقی با دیگر مبلغان وسعت اطلاعات 
 و لحن منطقی  او بود که در فضائی باور پذیر  و بدور از جنجال مخاطبان را به خود جذب می کرد.
مخالفین در مواجهه با نقدهای حقوقی نمی توانستندبا بزرگنمایی بدعت ها و خروج از نرمها چوب انکار بر شعر نو بزنند چرا که در برابر هر مصداقی حقوقی می توانست قرینه ای شبیه به آنرا 
 از شعر کلاسیک به آنها نشان دهد.خود ایشان در گفتگوئی اظهار می دارد که یکبار قطعه ای را به یکی از اساتید ادبیات که بشدت مخالف شعر نو بود نشان دادم:

نشسته در میان شب
پریشان بر در صبحی که بر او بسته نا آرام
چه شبها در کلیسای غم و افسوس تنها اوست با طبلش

و استاد شروع به ایراد گرفتن که در صبح و کلیسای غم و افسوس چه ترکیب مزخرفیست که حقوقی از اشعار قدما مثال می آورد
سعدی:
ببند یک نفس ای آسمان دریچه صبح
بر آفتاب که امشب خوشست با قمرم
نظامی:

طبال نفیر آهنین کوس

رهبان کلیسیای افسوس
و استاد مخالف مجاب می شود و دست از آن لجاجت و تعصب نسبت به شعر نو بر می دارد.حقوقی در مقاله ابهام در شعر نو با آوردن مثالهای گوناگون از انواع ابهام روشن می کند که ابهام موجود در شعر نو از نوع ابهام شاعرانه است و با تعقید و مغلق گوئی فرقی فارق دارد.به عقیده محمد حقوقی:

"..شاعر واقعی امروز بر خلاف ناظمان پیچیده گو ،تعمدا شعر را پیچیده نکرده است.بلکه بر آن بوده است تا به دنیائی و فضائی خاص خود دست یابد.بنا بر این در شعر به ایجاد روابطی می پردازد که در حقیقت از مجموع این روابط است که شعر ساختمانی مخصوص به خود می گیرد و با کشف کلیدی که در بطن ان روابط خفته است خواننده را در فضای خود وارد می کند."


مهمترین خدمت حقوقی به شعر نو،ابداع جریان شناسی و قائل شدن به سبکهای خاص است که موجب تمایز آثار شاعران نو سرا از هم می شود.بر اساس مقاله"کی مرده کی بجاست"که بر اساس شعر نیما نام گذاری شده،او کاروان شعر نو را بر اساس ویژگی های مشترکی که دارد به دستجات متعددی تقسیم می کند.هرچند این تقسیم بندی کامل نیست ولی می توانددیدی کلی برای خواننده مبتدی ایجاد کند.
این منتقد برجسته جهد بلیغی داشت که جریانهای مخالف شعر نو ،یعنی نو محافظه کاران که در لوای مجله سخن گرد آمده بودند 
 و چهره های شاخص آن پرویز ناتل خانلری ،فریدون توللی ،نادر توللی وگلچین گیلانی بودند و نو گرایان افراطی شامل هوشنگ ایرانی و پرویز داریوش را معرفی کرده و وجه افتراق آنان را از جریان اصیل شعر نو روشن کند.برجسته کردن این وجوه افتراق به این دلیل بود که کسانی که قصد قلم زدن در این عرصه را دارند در مسیرهای انحرافی گمراه نشوند و استعداد خود را به هدر ندهند.چرا که این مسیر انحرافی نمی توانست آینده روشنی را برای مبتدیان رقم بزند.اظهار این نظر در حدود 40 سال پیش ناظر بر درایت و تیز بینی حقوقیست.
از کتاب شعر و شاعران-مقاله کی مرده کی به جاست:
"آنها که ناگهان از اضطراب دنیای امروز رها شدند و شیپور انقلاب را به زمین گذاشتند و بتدریج در بهشت معطر و نافه ای خویش زیج نشستند*....اینگونه اشعار از نخستین شعرهایی بود که در سالهای پس از شهریور 20 موجی از جریان عظیمی شد که بعدها همراه با جریان راستین شعر امروز به راه افتاد و حتی سالها شعر ارجمند نیما را از درخشش باز داشت اما خوشبختانه چندان به طول نینجامید تا آنجا که امروز جویباری زمزمه گر بیش نیست.....اصلی ترین مختصهء این شعرها وجود همین فضای رمانتیک است و نه زبان تصویر،که با استعمالبی حد و حصر 
 کلمات پر زرق و برقترکیب های تشبیهی سوزناک و رمانتیک در می آیند.......این شاعران حتی اگر از مرگ هم سخن می گویند به این سبب است که شعر خود را عمیق تر از آنچه هست نشان دهند
ای رهگذران وادی هستی

از وحشت مرگ می زنم فریاد
در سینه سرد گور باید خفت
هر لحظه به مار بوسه باید داد"

از دیدگاه محمد حقوقی،مهمترین ویژگی و نشان تکامل یک شاعر برخورداری از یک زبان و بینش مخصوص به خود است که اورا از دیگر اقران متمایز کند.لذا همیشه در آثارش سعی می کرد سیر تکاملی هر شاعری را بررسی کند و در این راستا کتابهایی در معرفی و شناخت احمد شاملو ،اخوان ثالث ،سهراب سپهری و... منتشر کرده است.در این میان کتاب مربوط به احمد شاملو ویژگی خاصی دارد و کتابی جامع و کامل در مورد تطور سبک شاملو گرایش او از سرودن شعر نیمیایی به شعر سپید است.

 

 

 

 

3.نگاهی به اشعار کلاسیک محمد حقوقی

هر کدام از شاعران نوگراهمچون فروغ فرخ زاد ،شفیعی کدکنی و ... که در قالب غزل طبع آزمائی کرده اند بدلیل وارد کردن زبان و فضائی تازه در این قالب جانی تازه دمیده اند و کارهائی ماندگار خلق کرده اند که در حافظه شعر دوستان تا مدت مدیدی باقی مانده است.:

فروغ:
چون سنگها صدای مرا گوش می کنی

سنگی و ناشنیده فراموش می کنی

رگبار نوبهاری و خواب دریچه را

با ضربه های وسوسه مخدوش می کنی
تو دره بنفش غروبی که صبح را

در خویش می فشاری و خاموش می کنی
ای ماهی طلائی مرداب خون من

خوش باد مستیت که مرا نوش می کنی


یا 

شفیعی کدکنی:


نفسم گرفت ازین شب در این حصار بشکن
در این حصار جادوئی روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ بر آر رایت خون

به جنون صلابت صخرهء کوهسار بشکن

چون در غزل احساس و عاطفه است که حرف اول را می زند و این مولفه در شعر حقوقی غایب است غزلهای حقوقی کاری تفننی و ناموفق است.و بیشتر همان زبان شعرهای نیمائی حقوقیست که در قالب غزل محبوس شده:


شبی اگر شب آرام آشنایی ماست
شب دگر شب بی حاصل جدائی ماست
من و تو دیگر ازین صبح و شام می دانیم
که صبح ظلمت ما شام روشنایی ماست.


یا 


گفتم بیا که راه به خوابی دگر زنیم
وز این خراب دل به خرابی دگر زنیم
گفتا مگر نه جوهر فریاد آتش است
آتش چرا دوباره بر آبی دگر زنیم

بندرت می توان در غزلهای حقوقی به بیتی عاطفی برخورد که فکر می کنم آن نیز بطور تصادفی و در اثر هم نشینی کلمات ایجاد شده:

گل ار تو بودی و من خار ،این چه خواری بود

که گل خلید به چشمان خار و خار گریست
اگر به چشم نه گل بوده ای چرا ای دوست
به سست عهدی تو چشم روزگار گریست

نه من که با گل من ،اشک از ازل آمیخت
تو آن یگانه گلی کز غمت هزار گریست

به شوق مهر تو آنسان گریستم شبها 
که در پگاه زلال آسمان تار گریست

منی که آیت چشم انتظاری از ازلم
عجب مدار اگر چشم انتظار گریست

 

 در غزل فوق جز بیت اول در بقیه ابیات کلمات  به زور و مدد تکرار قافیه ردیف شده اند و هیچ حس و حالی را نمی انگیزند.بیت آخر را مقایسه کنیم به بیتی از سایه و ببینیم چگونه ازترکیب  چشم انتظار شاعرانه استفاده می کند و تاثر می انگیزد:


بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید

4.تاملی درطرز اشعار محمد حقوقی

 

شعر محمد حقوقی همچون شعرهای فریدون مشیری شعری عام و فراگیر نیست و حتی در میان نخبگان نیز کمتر با استقبال روبرو شده است.علت آن هم بیشتر شخصی و خصوصی بودن فضای شعری اوست.حقوقی در اشعارش دنیایی شخصی و کوچک را تصویر می کند که رابطهء اجزا و اشیا آن دنیا و هم نشینی کلمات بر اساس قرار دادهای انتزاعی مشخص می شود و ارتباط برقرار کردن کسی که ابتدا به ساکن وارد این حریم  می شود بسیار مشکل است.مثلا همین مصراع ذکر شده که شاعر آنرا به عنوان مصداق شاهکار ایجاز و ابهام شاعرانه برمی شمارد:

شب همیشه نیهای استخوانی تو بر لب همیشه مرگ

بزعم شاعر:شرح حال بیمار رنجور و تکیده ایست که از فرط ضعف استخوانهایش تبدیل به نی شده ؛نیی که مرگ که بالای سر بیمار نشسته از آن به عنوان نی لبک استفاده کرده و آهنگ مرگ طرف را می نوازد.!


ناگفته پیداست که این هزار توی تعبیرات انتزاعی برای مخاطب شعر امروز که بدلیل مضایق زندگی ماشینی وقت سرخاراندن ندارد و دنبال راحت الحلقوم می گردد و با شعر کوچه فریدون مشیری به ضرب و زور مرتبط می شود دافعه بر انگیز است.
طبق گفته خود حقوقی که در مقدمه کتاب
 زوایا و مدارات نگاشته ،ایشان در ابتدای شعر و شاعری دنباله رو کارهای رمانتیک فریدون توللی و نادر نادرپور بوده و سپس به جذب زبان اخوان و احمد شاملو شده و در آخر سر طرز بیان م.آزاد را متناسب با ذهن و زبان خود دانسته و با تغییراتی در این زیرشاخه به کارخود ادامه داده است.نظر حقوقی در مورد اشعار آزاد چنین است:

"وبعد که(نگارنده) با شعرآزاد دوست شد وامکانات بسیاری را از نظر آشنائی با کلمات و بخصوص طرز نشستن آنها در سطور شعری را کشف کرد.و این کشفها که یکی دو سال با شعر رویائی و شعر فروغ از راهی دیگر در هم آمیخت و او را به راهی دیگر کشاند. نمونه ای از شعر حقوقی در زمان تاثیر پذیری از اخوان ثالث :


تندیس بر پا بود و بال و بازوانش باز
گلهای پرپرگشته رقصیدند ناآرام
پیرامنش با ناز
گلبرگهای نرم گلها از کف باد لغزان جدا می شد
 

کتابهای شعری متعددی از حقوقی به چاپ رسید ولی هیچ یک نتوانست موجی در طرفداران جدی شعر نو ایجاد کند و حتی در حد حمید مصدق تاثیری برانگیزد.شاید یکی از مهمترین علل آن این بود که تعارضات و اندیشه های اجتماعی کمتر در اشعار حقوقی مطرح شده است.

در اواخر عمرش حقوقی از سرودن شعر موزون نیمایی دست کشید و به خلق آثار بی وزن همت گماشت.که جهشی در آثار او به حساب نمی آید.
بطور کلی آنچه موجب مهجور ماندن شعر حقوقی از اقبال عمومی شده است برکنار ماندن او از جریانهای اجتماعی معاصر است.هیچکدام از حوادث و رویدادهای اجتماعی و سیاسی در برکه ساکن شعر او موج تاثری بر نمی انگیزد و از آن روست که در کانون توجه نخبگان قرار نمی گیرد.ذهن مخاطبان همواره در جستجوی ترجمانی برای امید ها و آمال خود در برابر شکست ها سرکوبها و اختناق است که این ویژگی در دنیای شخصی و انتزاعی محمد حقوقی دیده نمی شود و خواننده با آن هم ذات پنداری نمی کند و فکر می کند قدم به آدرسی اشتباهی گذاشته است.!
توجیه حقوقی در برابر این اشکال عمده که در مقدمهء کتاب "با زخم با شب با گرگ"نگاشته با این عنوان که او تعریفی دیگر از تعهد شاعرانه دارد و معنی تعهد را روشن کردن چراغ مکاشفهء دنیای ذهنی خود فراروی مخاطبان می داند نیز فاقد وجاهت است.
این مشکل تا آخر عمر گریبانگیر اشعار حقوقیست،اما از ارزش اشعار او کم نمی کند.در عوض اشعار او را در طبقه هنر برای هنر قرار می دهد که در جو سیاست زده ایران کمتر خریدار داشته است.

 

5. شعر محمد حقوقی از دیدگاه معاصران


شعرحقوقی بر خلاف نقدهایش کمتر مورد استقبال قرار گرفته و در مجموع نظرات تایید آمیزی در مورد آن ابراز نشده است.دکتر رضا براهنی در" کتاب طلا در مس "شعرهای کتاب "فصلهای زمستانی " اورا سرد و خنثی و ناتوان از برانگیختن احساس دانسته است.و تاکید کرده چگونه می توان در مورد شعری نظر داد که با خواندن سطر به سطرش هیچ تاثیری در ما ایجاد نمی شود.علی بابا چاهی در کتاب" گزاره های منفرد" شعر معروف حقوقی یعنی "منظومه خروس هزار بال "را شعری از پیش اندیشیده با زبانی قصیده وار می داند که جائی در حلقه شعر ناب و مدرن ندارد.
از صفه بلند صفاهان

                         -سکوی سنگ

از دیده فدیم پدر تا پسر 
                          
 -در آینه شب در اهتزاز
                                                    
 -نسیم از کجا وزید

هوشنگ گلشیری در کتاب در ستایش شعر سکوت  در باره سبک حقوقی چنین می نویسد:

"....توضیحا اینکه هم حقوقی و هم آزاد شاعران فقط یک یا دوشعر خوبندو بقیه هرچه هست غلت و وا غلت زدن است در زبانی فاقد انتظام در سطح بیانی.اما پیشنهاد آزادکه می توان از بعضی سطور با توضیح در توضیح نوعی عمق برای شعر فراهم کرد در آثار حقوقی به افراط به کار گرفته شده.


در چشم زال ،گیسوی رودابه

                                    -تاب عشق
رویای جاودانی شیرین

                           به خواب عشق
چاه و منیژه ،بیژن وماه
                               
 -آفتاب عشق

طاهره صفار زاده  نیز شعر "مرثیه رباب" حقوقی را شعری ناب و مدرن نمی داند.عبدالعلی دستغیب از این فراتر رفته و این شعر را توهم و هذیانی افراطی میداند.
به عنوان حسن ختام ذکر خاطره ای خالی از لطف نیست. سالها پیش که در محضر
 استاد محمد عابد- شاعر شهیر و استاد بلامنازع شعر رثائی - تلمذ می کردم، با حلقه شاگردان استاد که عموما شاعران سنتی و انجمنی بودند حشر و نشری داشتم و سلام و علیکی می کردم.روزی از یک دستفروشی چند مجموعه شعر از محمد حقوقی خریده بودم و تصادفا با  مرحوم شکیب از شاگردان استاد که خود شاعری مطرح و طراز اول بود برخورد کردم.ایشان فردی شوخ طبع و نکته سنج بودند .نگاهی به کتاب "گریزهای ناگزیر "و شعرهایش انداخت وبا دیدن تکه هایی از شعر مرثیه رباب 

-فسار فستننا نا

فسار فستن تن
دوباره مادر من برخیز

فسار فستننانای تست می گوید
که دود شاید باغ

که باغ شاید شعر.......

 

 

 

گفت این بابا حرف حسابش چیه.وقتی کلی از محاسن ایشان تعریف کردم سری تکان داد و گفت اگر این جور بود لااقل مثل سهراب سپهری یا احمد شاملو آدم مشهوری می شد و حداقل اسمش برایم نا آشنا نمی شد!حیف از وقت که با خواندن این اباطیل تلف بشود.با این واکنش دوست شاعرم نسبت به اشعار محمد حقوقی برایم ثابت شد که

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی

مقبول طبع مردم صاحب نظر شود


استاد محمد حقوقی در دنیای  انتزاعی خود زیست وسعی نکرد زبان رمزو راز آلود خود را به فهم عامه مردم نزدیک کند و ظرافتهای زبانی او جز انگشت شماری را به خود جلب نکرد.این مسئله فی نفسه نه اشکالی را بر کار او وارد می آورد و نه حسنی را بر او مترتب می کند ، اما این واقعیت را تایید می کند که شعر بی اعتنا به سلایق و علایق مخاطبان کامل نیست.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد