سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

زخمی /فاطمه موسوی



زخمی از زوزه‌ی هزاران گرگ
چکه‌چکه به راه افتادم؛
ماه بودم به چاه افتادم.
**...
#فاطمه_موسوی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭━═━⊰

خطا /مرتضی برخورداری


بی‌نوا  بادکنک
مقصدش سمت هواست؛
تکیه بر باد خطاست.



 ┄┅─═◈═─┅┄

گرداب / نعیمه المولی



دریا سرشتم؛
گرداب آتش می‌زند موج،
در چشمهای سرنوشتم.

تمثیل / محمد ابرغانی


گفت که دیوانه منم

به هر کجا قدم نهم نقش سفاهت بزنم

برغم زخم از رفقا برایشان من هستم

هنوز خاک کف پا

بگو که جیبم بزنند

بگو فریبم بدهند

نمی هراسم هرگز از اشتلمهای جفا


مثال اویی که خرش برفت در صومعهای

و خود به آواز بلند

نداشت پروای خرش

برفت خر می گویم

ز خیر و شر می گویم

بگو بگویند که من

بپای این قوم دغل

بریختم هر آرزو که داشتم

چه رنگ و بو که داشتم

یک سوزن در انبار کاه / رویا صدر

پیدا کردن سوزن در انبار کاه اگرچه به امری محال می‌ماند ولی ازآنجاکه امر محال ممکن است، افراد زیر اگر با چنین پدیده‌ای روبرو شوند این‌طوری می‌کنند:

یک انقلابی: انبار را به جرم مخفی کردن سوزن بر سر ساکنانش خراب می‌کند و روی مخروبه‌ها یک انبار کاه جدید می‌سازد با این امید که سوزن را در آن پیدا کنند.

یک مدیر اقتصادی خصولتی: سوزن را پیش‌فروش می‌کند تا بعدها سر صبر دنبالش بگردند.

یک فعال اولترا اپوزیسیون: برای پیدا کردن سوزن تقاضای بمباران انبار کاه به همراه ساکنینش را تقدیم نهادهای بین‌المللی می‌کند.

یک فیلسوف: دنبال ماهیت و ذات سوزن و ارتباط ماهوی آن با مفهوم کاه می‌گردد.

یک فقیه: در بحارالانوار دنبال محل اختفای سوزن می‌گردد.

یک هنرمند: چشمانش را می‌بندد تا به درک شهودی در رابطه با محل گم‌شدن سوزن برسد.

یک روانشناس: در ضمیر ناخودآگاه نگهبان انبار کاه، دنبال سوزن می‌گردد.

یک عمل‌گرا: اعلام می‌کند که هنوز برای اظهارنظر در مورد سوزن و انبار کاه زود است. بستگی به رایزنی‌ها دارد.

یک سیاستمدار: اعلام می‌کند که خوشبختانه سوزن مزبور پیداشده و در محل امنی نگهداری می‌شود و مردم عزیزمان اصلاً نگران نباشند.

یک لیبرال: اعلام می‌کند که همه حق‌دارند دنبال سوزن مذکور بگردند. بنابراین از سوی مقامات، به اخلال در امر پیدا کردن سوزن در انبار کاه متهم می‌شود و مورد پیگرد قرار می‌گیرد.

یک استاد نوظهور دانشگاه: مشاوره یک مقاله تخصصی در زمینه «پارادایم سوزن شناسی در انبار کاه» را به دانشجویش پیشنهاد می‌کند و ارتقای رتبه می‌گیرد.

یک برنامه‌ریز بودجه: یک ردیف بودجه قلمبه برای «اندیشکده استراتژیک رهیافت هم‌اندیشی امر سوزن در انبار کاه» اختصاص می‌دهد.

یک مقام قضایی: 46875 نفر را به خاطر اعلام خبر گم‌شدن سوزن در انبار کاه و تشویش اذهان مورد پیگرد قرار می‌دهد.

یک کارگزار سیاست خارجی: با چینی‌ها برای پروژه «کشف سوزن از انبار کاه» قرارداد 25 ساله 50 هزارمیلیاردی می‌بندد.

یک شهردار: برای پیدا کردن سوزن، درخت‌های اطراف انبار کاه را قطع می‌کند و بجایش مسجد می‌سازد.

یک اولترا اصلاح‌طلب: از روزنه‌ای در انبار کاه دنبال سوزن می‌گردد بلکه پیدایش کند. اگر هم نشد، ایشالا دفعه بعد...

یک اولترا اپوزیسیون رضاجونم اینا: با پرچم جلو انبار کاه می‌ایستد و با دموکراتیک‌ترین شیوه هر کس را که برای یافتن سوزن به انبار نزدیک شود فحش ناموسی می‌دهد و کتک می‌زند.

یک دولت سایه: آفتابی می‌شود و جهاد تبیین و فرصت‌ها و برنامه‌ها را تا عمق بیخ راهبردی‌شان! گفتمان سازی می‌کند، آن‌طور که مخاطب زهره‌ترک می‌شود و دامن اولین رهگذر کنار انبار کاه را می‌گیرد و تا اطلاع ثانوی ول نمی‌کند.


یک پدرخوانده: در راستای انبار کاه، کودتای 28 مرداد را محکوم می‌کند و برای یافتن سوزن مذکور از روس‌ها کمک می‌خواهد.

یک‌ رسانه خیلی خیلی رسمی: خبر و متن اعتراف تعدادی کاه را منتشر می‌کند که از غربی‌ها پول گرفته‌اند تا سوزن را بین خودشان مخفی کنند.

یک اصولگرای بامرام: خانواده و دوست و فامیل را در مناصب کلیدی می‌نشاند بلکه فرجی بشود و سوزن از انبار کاه بیرون بیاید، انشالله.