همان یگانهٔ اعصاری
همان که چون تو نخواهد زاد
همان که سِحرِ حریفان را
تمامِ شعبدهبازان را
به یک اشاره کنی باطل
که رمزِ چوبِ کلیمان را
میانِ شعر نهان داری
بهار و رونقِ گلزاران
اگرچه میرود از یادم
درین سکوتِ زمستانی
که برف نیز نمیبارد،
تویی که زنده کنی هر دم
شکوهِ سبزترینها را
به شعرهات که میباری
تو را هماره درود، ای جان
تو را که همدمِ عطاری
تو را که هدهدِ هشیاری
تو را که یاری و عیاری.
۱۸ دی ۱۳۹۴
عکس با تغییراتی از آرشیو شخصی دوست شاعر ارجمندم #محمدامین_گودرزی
@mohsensalahirad
جناب صلاحی
با درود، خیلی خوب بود!
فکر می کم در دو سطر زیر:
درین سکوتِ زمستانی
که برف نیز نمیبارد،
سکوت را به سکون اگر تبدیل کنید شاید هم شاعرانه تر باشد و هم واقعی تر.
آفرین!