سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

نگاهی به نو خسروانی های علی عباس نژاد/محمد رضا راثی پور

پیشنهاد مرحوم اخوان ثالث در شناساندن و معرفی یکی از قدیمی ترین قالب های شعر پارسی به نام خسروانی و نمونه هائی که در دهه پنجاه ارائه داد هر چند در آن تب و تابها و فضای سنگین سیاست زده چندان مورد توجه قرار نگرفت و در گرد و غبار حوادث طوفانی فراموش شد اما پس ازاقبال و  گرایش قشر کتاب خوان  به کارهای کوتاه و مینی مالیستی تلاش هائی شد تا در به جای استفاده از فرم وارداتی هایکو ، غبار فراموشی از این قالب کهن بزدایند و این ژانر را به عنوان نمونه ای وطنی که ریشه در تاریخ و ادبیات ما دارد معرفی کنند.یکی از این شاعران خوش ذوق و خلاق ، جناب علی عباس نژاد است که تا کنون با ارائه 255 نو خسروانی سعی در مطرح کردن و برکشیده کردن این ژانر جدید دارد.

البته همین تداوم و استمرار کار ده ساله ی شاعر و معرفی و تعریف مبنا و معیار برای کار خود کافی ست ما را متقاعد کند که تلاشهای این شاعر یک طبع آزمائی ذوقی و تفننی نیست و کاری ارجمند و هدفمند است و ارزش آن در درجه اول ناشی از  شعریت و قدرت خلاقه شاعر است نه به تیتر و عنوان یا اتیکتی که قرار است به این شعر سه سطری اطلاق شود.

ضمن ارج نهادن به تلاشهای این شاعر محجوب و صمیمی در این نوشته کوتاه سعی شده است نوخسروانی های ایشان از لحاظ

1.مباحث تئوریک

2. قدرت و تسلط شاعری

3. مبانی زیبائی شناسی

4.مسائل فنی و سلیقه ای

بررسی شود . این نوشته انتقاد یا تعریف صرف نیست. نگاهی ست ذوقی و سلیقه ای و لاجرم مناقشه پذیر نیست.

 

1.مباحث تئوریک

آقای عباس نژاد در معرفی کوتاهی که در موخره کتاب یادگار قمری خون نگاشته سعی کرده است استنباط و برداشت خود را از نو خسروانی چنین توضیح دهد:

 

*  نو خسروانی یک قالب مستقل است بدون محدودیت وزنی

*  هر رباعی و دو بیتی را که یک مصراع ندارد نمی توان نو خسروانی دانست.نمی توانیم دو بیت بنویسیم و مصراع ضعیف را از آن حذف کنیم و در نهایت نام نو خسروانی بر آن بگذاریم.

*    وزن نو خسروانی عروضی و قافیه های اول و سوم باید رعایت شود.

*   بر خلاف شعرهای قالبهای دیگر که فرمولی شبیه 

       کلمات عینی >  تصاویر حسی و ملموس >  اندیشه دارد در نو خسروانی رابطه به این صورت تغییر می یابد:

 

      کلمات عینی > فضای وهم آلود یا  تصاویر انتزاعی

* در نو خسروانی که وهمی کوچک و موزون است اشاره مستقیم به اندیشه نمی شود بلکه اندیشه و تصاویر عینی در هم ادغام می شوند

*  مزیت این ادغام پذیری وسیع تر بودن گستره تاویل پذیری در نو خسروانی است .

* نباید از افعال گذشته و آینده استفده شود و فعل های مضارع و اسنادی مناسب ترند.

* مزیت نو خسروانی قالبی ست که در میانه شعرهای کلاسیک و نیمائی و سپید ایستاده و ظرفیت هرسه آنها را دارا می باشد.

 

هر چند جامع و مانع بودن این تعریفی که جناب عباس نژاد می دهد تا آن حد که در جزئیات مضمون پردازی و استفاده از افعال دقیق می شود بدلیل وسواسی است که در زمینه تشخص و استقلال نو خسروانی دارد

اما فکر می کنم ممکن است تبعاتی هم چون محدودیت و ایجاد تکلف و نیز حالت پیش اندیشی نیز داشته باشد:

 

آهو بره ام رمیده از دیگریان

من چشم نیاز داشتم چشمانت

در پوست میش و گرگ خاکستریان

 

اگر این شعر را فرم مطلوب و دلخواه پیشنهادی شاعر در نظر بگیریم   و بعد پنجاه شعر شبیه آن  و با همین اسلوب بنویسیم قطعا کارهائی ارائه خواهد شد که حالت از پیش اندیشیده و فرمولی دارند و نقش تخیل و عاطفه را که خمیر مایه اصلی شعر است کمرنگ می شود.

هرقدر تعریف و ارائه کار در زمینه فرم مطلوب تر است در زمینه مضمون و محتوا محدود کننده تر است .

آن هم در این زمان که با ظهور غزلسرایان پست مدرن هم قالب ها در هم ادغام شده اند وهم  اینکه کدام قالب باید چه مضمون و محتوائی را منتقل کند دیگر مطرح نیست.

از دید وفاداران به مبانی شعر کلاسیک مرزها بین قالب ها چندان پر رنگ است که حتی دو قالب مشابه رباعی و دوبیتی هرکدام اختصاص به مضمون و محتوای خاصی دارند.

یا غزل فقط مناسب بیان مضامین عاشقانه و عاطفی است.اما با ظهور شاعران بعد از انقلاب و بویژه غزل سرایان پست مدرن دیگر حتی قالب ها نیز در هم ادغام می شوند و می بینیم در یک غزل ناگهان قالب به مثنوی تبدیل می شود .البته این نظر شخصی من است .

2.قدرت و تسلط شاعری

قدرت و تسلط شاعری مقوله ایست نسبی و هر گونه بحث د این زمینه دلیل بر آگراندیسمان ضعف های شاعر یا نان قرض دادن و تعریف از نکات مثبت او نیست.ای بسا ضعیف ترین شعر یک شاعر طراز اول ممکن است بر  قوی ترین شعر یک شاعر متوسط بچربد.لذا قضاوت ما نیز قضاوتی است نسبی و با زمان فرق می کند.

برای اینکه بیشتر از نکات مثبت گفته باشیم نگاهمان را محدود به مجموعه شعر ابر های شهرک سیمانی می کنیم که در این مجموعه کارهای شاعر بسیار پخته تر شده و ایجاز مطلوب به اوج خود رسیده و تسلط شاعر بر لفظ و معنا و عبور از مضایق کلام به نحو محسوسی دیده می شود:

 

زندگی مان تباه ِ بود و نبود

کو " یکی بود " و کو " یکی که نبود"

زندگی بی من و تو می آسود

 

با خواندن این شعر یاد تکه ای از سخنرانی مرحوم علامه محمد تقی جعفری افتادم که ذکر آن بی مناسبت نیست؛آن مرحوم یک بار با لهجه شیرین ترکی خود می گفت: "  ...بعضی ها می گویند صبح که از خواب پا شدم دیدم آفتاب در اومده!  نخیر جانم، آفتاب منتظر نمی شود که شما بیدار بشین تا در بیاید.اون در خواهد اومد بدون اینکه هزارها نه که میلیونه نفر از شما بیدار بشین!

 

اشعار این مجموعه نظر بر جاافتادن این طرز شعر در هن ناخودگاه شاعر شده است .تصنع و تکلف در این شعرها کمتر شده است و آن شتابزدگی و ایجاز تحمیلی و مخل دفتر قبلی کمتر دیده می شود.کلمات و الفاظ با دقت و وسواس دستچین شده اند.

اول نگاهی به تصویرهای بدیع شاعر بیندازیم که کم نیست و در هر شعر کم و بیش وجود دارد:

 

کو توانی که کوبد به صخره

مغرب آفتاب حماسه

 

 

ما به رنگ ننگ، خو گرفتگان

زندگان عصر قهرمان کشی

 

 

پر سیمرغ نطفه ی غولیم

مملو از آرزوی نا شدنی

بسکه در خاطرات می لولیم!

 

 

 

در سرودن شعر کوتاه همیشه دو مسئله هست که شاعر با آن درگیر است.اول اینکه باید چقدر بگوید تا در حد اقناع  اندیشه اش را منتقل کند و دوم اینکه چقدر حذف کند تا دچار تعقید و ضعف تالیف نشود. تا شاعر بیاید و و این دو مسئله را حل کند بهر حال زمان می برد ولی در هر صورت استمرار کار و تداوم طبع آزمائی در شعر های  کوتاه خواه ناخواه آدم را گزیده گو می کند.یعنی بطور اتوماتیک ذهن عادت می کند که چیزی را که می خواهد بگوید در کمترین کلمات بیان کند لذا بتدریج هم نحو بیان طبیعی تر می شود و هم ایجاز مخل جای خود را به ایجاز مطلوب می دهد.لذا برتری مجموعه شعر دوم جناب عباس نژاد بر مجموعه اول از این قاعده تبعیت می کند.

 

3.مبانی زیبائی شناسی

 

علاوه بر اینکه مبانی زیبائی شناسی هر سبک باهم فرق دارد ، مبانی زیبائی شناسی شاعران خود یک سبک نیز باهم فرق دارد و هر شاعر رفتاری مخصوص به خود با کلمات دارد که به اصطلاح طرز خاص و می گویند.سوای این طرزها برخی قواعد و اصول ننوشته هم وجود دارد که در شعر کوتاه رعایت می شود مثلا:

        کوتاه بودن سطرها و عدم استفده از وزنهای بلند

        عدم استفده از حروف مخفف مثل ز و چو و....

        سعی در نادیده ماندن تلاش شاعر برای خلاصه گوئی از طریق رعایت کامل نحو .فرق است میان کسی که می خواهد با دو کلمه دنیائی از معنا را انتقال دهد با کسی که می خواهد به زور ده کلمه را در دو کلمه بگنجاند.خواننده شعر در این صورت این تعمد را احساس خواهد کرد و شعر را نیز اگر تا آخر بخواند از آن التذاذ هنری نمی برد.ترفندهائی هم برای این کار وجود دارد.یکی استفاده از ردیف که شاعر توانسته است خلاصه گوئی خود را پشت ردیف پنهان کند:

 

تند است چنان که نبض گنجشک

باران به زبان ترجمانی

در فهم زبان سبز گنجشک!

 

بر عکس در شعر زیر تلاش شاعر برای خلاصه گوئی به چشم می زند:

 

در خانه ی بختک و سوار خفقان

این معجز دست ساز تاریخی ماست

تا خرخره زیر وام –تا کندن جان!

 

 

به اعتقاد ژاک له کان - روان شناس صاحب سبک-  هر امر ذهنی نشان‌گر جستجویی بی‌پایان فرد در پی خود است زبان و کلماتی که هر فرد به کار می برد گویای ذهنیت و منش و به اصطلاح ابژه ای است که در ضمیر ناخود آگاه  اوست، کلمات پلکانهائی هستند که ذهن را در رسیدن به بام مقصود یاری می دهند.هرچه ولع و حرص فرد بیشتر باشد کلمات حریص تر و شتابزده تر هستند اما اگر بجای شتاب و اضطراب نوعی تسکین و طمانینه باشد کلمات متین و وزین دستچین می شوند.درگیری ذهن با کلمات چنان است که حتی اگر از او بخواهیم از بین چند کلمه مترادف یکی را انتخاب کند کلمه ای را انتخاب می کند که با روحیه و خُلقش متناسب تر باشد.بر این اساس عباس نژاد شاعری نجیب و محجوب است.شاعری که حتی یک  تراژدی اخلاقی و اجتماعی را چنین به تصویر می کشد:

 

تلخ و بی اختیار لبخندش

پاره نانی....نه لذتی دلخواه

شهر و مردان آبرو مندش

 

همین مضمون  را اگر غزل سرایان پست مدرن می خواستند بپردازند به  قاموسی از کلمات وقیح و مستهجن

هم بسنده نمی کردند.

 

 4.نکته های فنی و سلیقه ای

 

در خسروانی 167 و 203 شاعر از اوزان دوری استفاده کرده است:

 

167

بالش از پرنده ها،تخت از درخت ها

ما تفنگ ها بدست دستهایمان به خون

تا شبی به خوابمان یک پرنده ی رها

 

203

مردهای زنجیری دختران خویش خراش

ما جذام تاریخی ما جنون ادواری

می چریم هرچه که هست می چریم هرچه به جاش

 

چون به اظهار خود شاعر خسروانی به قصد شکستن کلیشه تقارن قالب های سنتی ایجاد شده این تقارن وزن های دوری خود نوعی نقض غرض است و عدم رعیت ایجاز.این شعرها درحقیقت شش سطر هستند نه سه سطر.

در نو خسروانی ها که طبق پیشنهاد شاعر باید سطر اول و سوم هم قافیه باشد ، قافیه باید حضور پر رنگ تری داشته باشد تا در این مجال تنگ با زنگ موسیقیائی خود قدرت القائی بیشتری به شعر بدهد.استفاده از قافیه های بی روح و با کمترین حروف مشترک ،شعر را از این عنصر تعیین کننده محروم می کند و لاجرم به نظر کامل نمی آید:

 

گاهی یکی زیاد یکی کم

سیم بلند بین دکل ها

گنجشک های بی یا با هم

 

بر عکس هرچه اشتراک حروف قافیه بیشتر باشد طنین القای مطلب در آن بیشتر است و شعر موفق تر است:

 

از سوی ستاره ای سراغی

مه وار شبی خزیده در شهر

در خانه ی هیچ کس سراغی....

 

تصویر سازی در شعر کوتاه یک مقوله است و مرتبط کردن آن با حس و حالی که شاعر می خواهد القا کند یک مقوله دیگر است.بیشتر عدم توفیق شعر های کوتاه مربوط به مولفه ی دوم است.هر شاعری در این زمینه شگرد خاصی دارد ولی باید این شگرد ها متنوع باشد تا دست شاعر برای خواننده رو نشود و خواننده نتواند پیش خوانی و پیش داوری کند.

جناب عباس نژاد متوجه این نکته ی ظریف هست و سعی کرده اند رفتار چند گانه ای با فراوری تصویر داشته بشد.گاه کارهائی شبیه هایکو ارائه می دهد که از قید بند هرگونه حشو و زوائد رهاست:

 

باران نجوا بار

سوسوی نوری دور

شب های شالیزار

 

 

خواب درختان عریان

آواز گنجشک از ابر

بر شانه های زمستان

 

 

درخشان ترین کارهای جناب عباس نژاد فکر می کنم همین هایکو های منظوم است.اما در شعرهای دیگر سنگینی بار مفاهیمی که شاعر می خواهد بر دوش این قالب کوچک و مینیا توری بگذارد گاه از پوست خسروانی بیرون می زند:

 

ما ملت وام، امت قرض

از خواندن مرغ حق چه حاصل

بوزینه ی بر یراعه در لرز!

 

دریافتها و سلییقه ی من که کارهائی در این قالب کرده ام این است که مظروف مضامین اجتماعی و سیاسی به راحتی در این ظرف شکننده جای نمی گیرد و مجالی برای ایجاد موازنه بین تصویر و معنا وجود ندارد.یا باید یک کار شعاری صرف نوشت که نمی توان نام شعر بر آن گذاشت و یا یک کار تصویری صرف که معنای مورد نظر شاعر از آن بدست نمی آید.

 

جمع بندی

 

اگر دو مجموعه خسروانی یادگار قمری خون و ابرهای شهرک سیمانی را خوانده باشیم با توجه به تفاوت محسوسی که بین این دو کتاب وجود دارد تازه متوجه می شویم که شاعر چه اندازه توانسته است زبان خود را صیقل بدهد و چه اندازه از لحاظ ایجاز و فصاحت و بلاغت کلام تبحر یافته است و این چیز کمی نیست و تنها در اثر ریاضت و صفای باطن بدست می آید. آن هم در این دنیای بی سر و سامان ادبیات که سره و نا سره و خشک و تر با هم می سوزند و چنان کرختی بر اعصاب ها مسلط شده است که حتی چاپ شاهکار ادبی هم توجهی بر نمی انگیزد.

 

این از بد اقبالی شاعران کوشاست که که در این زمانه ی عسرت دیده نمی شوند و به چشم نمی آیند در حالی که براستی حقشان این نیست.در حالی که سوای ارزشهای ادبی این مجموعه ، نفس تلاش شاعر برای احیای یک قالب قدیمی شعر فارسی کار کوچکی نیست.مادام که ریزگردهای جبهه گیری و بغض و عناد فضای ادبیات ما را در گیر کرده است انتظار واکنشی بیش از این نمی رود

آسیب شناسی جریان سه گانی/توکل بیلویردی


 

حتما این حکایت سقراط حکیم را شنیده اید که روزی از شاگردانش پرسید کدامتان می توانید تخم مرغی را با انگشت کوچکتان سر پا نگه دارید؟

وقتی کسی جواب نداد در ته تخم مرغ سوراخی به اندازه ء نوک انگشتش ایجاد کرد و تخم مرغ را همین جوری نگه داشت.تا شاگردان اعتراض کردند که ما هم اینجوری بلد بودیم سقراط گفت که بله در فکرتان بلد بودید اما در عمل پیاده نمی کردید.

حکایت سه گانی دکتر فولادی هم بر همین منوال است اما از حق نباید گذشت که پی گیری و جدیت ایشان و تعریف های واضحی که از سه گانی داده دیگر اسم این قالب را به نام دکتر فولادی عجین کرده و توفیقی که ایشان پیدا کرده در جذب شاعران جوان باعث شده که گوی سبقت را از رقیبان برباید لذا سه گانی امروز دیگر یک قالب مطرح در میان قالب های دیگر است و هرگونه مخالفت با آن مخالفت با زمان و تحولات آن است .

هرکس که بنده شرمنده را بشناسد و نیت و هدف بنده را بداند مطمئن است که در این پنجاه سالی که از خدا گرفته ام اگر خواسته ام قضاوتی بکنم و حرفی بزنم ناشی از دوستی و دشمنی و تسویه حساب و نان قرض دادن نیست و چون نانم را به قول گفتنی با عرق جبین و کد یمین بدست می آورم و حد و جایگاهم را می دانم و به آن قانعم لذا از کسی ملاحظه ای ندارم.

بی ملاحظه بودن هر عیبی که داشته باشد حسنش این است که هر چه در دلت داری بیرون می ریزی و طرف مقابل هم از اول حساب کارش را می کند و انتظار تعارف و مداهنه از تو ندارد.

همین تعارف آمیز بودن مناسبات و همچنین انتقاد ناپذیر بودن دوستان سبب می شود که خیلی از حرفها و انتقادها گفته نشود  و بعدها به آن برسند و این اصلا شرط دوستی واقعی نیست که در زمان خود به نکته ای که به نظرت درست می رسد اشاره نکنی و به اصطلاح عیب ها نگوئی.

 

بنده هم چون به جناب دکتر فولادی و حلقه دوستان سه گانی سرا ارادت کامل دارم دوست دارم بعضی مسائل را که به نظرم مشکل ساز می آید بدون تعارف در میان بگذارم.حالا یا من اشتباه می کنم که می توانند مرا از اشتباه در بیاورند و یا درست می گویم که در این صورت نباید با حرف درست اگر و اما گفت.

 

آن طوری که بنده متوجه شده ام جریان سه گانی 5 ساله شده است و 5 سالگی خود را جشن گرفته است.عده زیادی از شاعران جوان هم جذب این قالب شده اند اما اثری از شاعران قوی و طراز اول در این حلقه نمی بینم.البته انها هم حق دارند.

آنهائی که شهرت خود را با دود چراغ خوردن و تلمذ در محضر اساتید بدست آورده اند مشهور شدنشان آسان نبوده ، چرا باز بروند زیر علم یک شاعر دیگر سینه بزنند.ایا خود دکتر فولادی اگر بود چنین می کرد؟جواب روشن است.پس این یک حقیقت!تا شاعران طراز اول به سراغ سه گانی نروند و شاگردان و ابواب جمعی خود را به سه گانی ترغیب نکنند رشد سه گانی فقط محدود به شاعران جوان خواهد بود .

 

حقیقت دوم اینکه در غیاب شاعران طراز اول، می مانند شاعران جوان و متوسط.خب ، اگر در یک کلاس سطح نمره پائین باشد و عدهء زیادی نمره قبولی نگیرند، کسی که 11 گرفته می شود شاگرد اول.متاسفانه شاگرداول های سه گانی همران نمرات ناپلئونی هستند.یعنی حلقه سه گانی درست می شود مثل یک انجمن ادبی سنتی .

یک شاعر متوسط که فقط چون موهایش سفید شده استاد است و نو آموزان را با دانش و سواد متوسط خود راهنمائی می کند.مثلا می فرماید:

برای هفته بعد این بیت را به اقتراح می گذارم:

 

دوست دارم  تا  ببوسم روی زیبای ترا

جان فشانم تا ببیم چشم شهلای ترا

 

هفته بعد شاگردان بعد کلی هن و هن و روغن سوزی بیایند و یک یک بگویند:

 

هر قّدّر گشتم نجستم در جهان تای ترا

عشوه ء عابد فریب و قد رعنای ترا

آن یکی بگوید:

 

کس نگیرد در خیال و خاطرم جای ترا

بوسه باران می کنم من مقدم پای ترا

 

و الی آخر....

 

همین روال و همین منوال در کارگاه سه گانی تکرار می شود.شعرهائی مطرح می شود که واقعا جای کار دارد.نظرهای ضعیف و عجیب و غریب ابراز می شود و کسانی نام استاد می گیرند که من با همه بی سوادیم شک می کنم.

خدا شاهد است که قصد جسارت به کسی را ندارم ولی اخر چطور می شود نوشته سستی را

 

تمجید کنند  .نمی خواهم اسم کسی را ببرم که خدای ناکرده دلگیر شود..نتیجه این می شود که خواه نا خواه کسانی که چیزی بلد هستند دل زده می شوند از این محیط.بخدا همه دنبال نام و نشان نیستند  و قصد ثبت و یا شراکت با کسی را ندارند.اصلا گاها در خود سیولیشه هم دعوای من با سردبیر در این مورد بوده است که شما به عنوان سردبیر باید تکلیفت را با خودت روشن کنی.نمی توانی با همه دوست باشی و راضی نگه داری.اصلا ذهنیت یا همه با من یا همه برمن ایرانی به تو این اجازه را نمی دهد.اگر اسمت را منتقد و شاعر گذاشته ای بیا و موضع گیری کن.

تو که می گوئی اگر از کاری خوشم نیامد اصلا در باره اش بحث نمی کنم طرف این بحث نکردن را می گذارد به حساب بی نقص بودن.

من ذره ای تردید در حسن نیت وبلاگ نویسان سه گانی ندارم.دوستانی که وبلاگ برای نقد سه گانی ترتیب دادند و کارهای هم دیگر را نقد می کنند.اما کارهای ضعیف برای نقد انتخاب می شود.حرفهای تکراری که در هر نقد مطرح می شود نتیجه اش تولید کارهای انبوه  مشابه است که ممکن ست در اول تازگی ها و زیبائی هائی داشته باشد اما بعدا سبب دل زدگی می شود.

انحطاط سبک ها هم زمانی رخ می دهد که یک کار پیش پا افتاده و سهل الوصول باشد.بولله اگر در سال فقط ده سه گانی بعله فقط ده سه گانی زیبا و بیاد ماندنی تایید شود بیسار ارزشش بیشتر از صد تا سه گانی است.

با کلمات بازی نکنیم.همه استاد نمی شوند.برای استاد بودن دود چراغ باید بخوریم.پیش اساتید فن باید دو زانو بنشینیم و تلمذ کنیم.این رویه فقط متوسط پروری ایجاد می کند.امید وارم کسانی که خود را حادثه ای در ادبیات می دانند از حرف من ناراحت نشوند ولی نقد تعرف سرش نمی شود.

حقیقت سوم در مورد سه گانی های سپید است که فکر می کنم بر خلاف نوع کلاسیک و نیمائی سه گانی مستقل نیست  و خودش را نمی تواند از هایکو یا کاریکلماتور متمایز کند.همین که س سطر زیر هم نوشته بشن که نشد مشخصه.حالا گیرم که ناگهنگی و ترتنگی هم به عنوان خصلت اون در نظر بگیریم ولی یک جای کار می لنگد و ان هم این است که مرزش با هایکو و کاری کلماتور یا شعر سپید کوتاه مشخص نیست.

مثلا چند کلمه باشد یا توصیفی باشد یا تصویری باشد یا ...اگر روی این قسمت کار شود این نقطه ضعف سه گانی هم بر طرف می شود.

توجه به انتقاد جریان های رقیب به نظر من می تواند نکات ابهام و ضعفها را البته اگر باشد بر طرف کند و حرفی و سخنی برای کسی نماند.اگر بتوانیم یک تریبون گفتگوی دو طرفه برای مخالفین و موافقین سه گانی ایجاد کنیم می توانیم در فضائی دوستانه و بدون سنگ پرانی حرفهایمان را بزنیم .کار شاعران و ادبیات چی ها با قلم و خود کار است و جز این انتظار نمی رود.

ملاحظاتی در مورد شعر کوتاه امروز /سید علی میرافضلی


در دوران معاصر، فرم‌های کوتاه جدیدی تحت تأثیر ادبیات دیگر ملل جهان و از راه ترجمه (بویژه ترجمة هایکوهای ژاپنی) تحت عنوان «طرح» و «طرح‌واره» وارد شعر فارسی شد و در کارهای محمد زهری و منصور اوجی به تدریج شکل بومی و ایرانی به خود گرفت. اکنون، شعر کوتاه یکی از شاخه‌های بالندة شعر امروز فارسی است. با این حال، همة اشعاری که امروزه تحت عنوان کلی «شعر کوتاه» شناخته می‌شود، از لحاظ فرم و ساخت و زبان و آهنگ دارای تفاوت‌های ماهوی فراوان است. بر خلاف فرم‌های کهن شعر کوتاه، اعم از رسمی و مردمی، که حدود و ثغور سطرها و لخت‌ها و هجاها و تکیه‌ها و قافیه‌ها و سجع‌ها در آنها کاملاً روشن است، برای هیچ‌کدام از شعرهای کوتاه دوران امروز، حد و مرزی نمی‌توان رسم کرد. پاره‌ای، وزن نیمایی دارند و پاره‌ای فاقد وزن بیرونی هستند. بعضی، قافیه دارند و اغلب فاقد قافیه هستند. تعداد سطرها نیز در این شعرها، حد معینی ندارد و بین دو تا ده سطر در نوسان است. تکیه بعضی از این شعرها تنها بر ایماژ و تصویرسازی است. مبنای شاعرانگی در برخی دیگر، بازی‌های زبانی و ایجاد تضاد و ارتباط میان صورت‌های واژگانی است. و در تعدادی دیگر از شعرهای کوتاه ، از مضامین غافلگیرانه و نکته‌پردازی شاعرانه برای اعجاب خواننده بهره گرفته شده است.

دیده می‌شود که شاعری گاهی از همة این تکنیک‌ها در شعرهای کوتاه خود استفاده می‌کند و همین امر، تبیین و تعریف این نوع شعر را در شعر امروز با دشواری مواجه ساخته است. حتی در اشعار هایکو پردازان ایرانی که به سیاق این فرم ژاپنی شعر می‌گویند، حد و حصری که در اصل فرم «هایکو» وجود دارد و به روشنی و با دقت تمام و با ذکر همه جزییات و شگردها توسط محققان و متخصصان هایکو تبیین شده است، دیده نمی‌شود. فرم شعری هایکو در زبان ژاپنی مبتنی بر سه مصراع هفده هجایی است: سطر اول و سوم پنج هجا دارد و سطر دوم هفت هجا. حتی بسیاری معتقدند در ترجمة هایکو، باید این سطربندی را حفظ کرد، وگرنه محصول کار هایکو نخواهد بود. اما هایکوسرایان ایرانی تقریباً به هیچ وجه به این شیوة سطربندی اعتقاد و اعتنایی ندارند و آنچه را هایکو می‌نامند، در دو تا پنج سطر سامان می‌دهند.

نداشتن چهارچوب و قاعده در فرم اشعار کوتاه معاصر، باعث شده است که دامنة شمول این نوع شعرها چندان وسیع گردد که بعضاً کلمات قصار شاعرانه و کاریکلماتورها، و حتی در بسیاری موارد اشعار ناتمام قوام‌نیافتة بلاتکلیف نیز در این رده برای خود جایی دست و پا کنند. بخشی از این بلاتکلیفی، ناشی از بی رغبتی و عدم اهتمام سخن‌وران و شعرشناسان روزگار ما برای تدوین و تعریف و تبیین مبانی شعر کوتاه است. بی اعتنایی به سوابق این نوع شعرها در تاریخ ادب فارسی و عدم توجه و تلاش جدی برای تطبیق ظرافت‌ها و ظرفیت‌های شعرهای کوتاه کهن با مقتضیات روزگار ما، باعث سردر گمی شاعران و مخاطبان، هر دو، در خلق و مواجهه با این فرم پویا و تکان‌دهندة شعر امروز ما شده است.

سخنان احمد پوری، حمیدرضا شکارسری، سید علی صالحی، جلیل صفربیگی، مفتون امینی و اکبر اکسیر درباره شعر کوتاه.

بررسی شعر کوتاه توسط ادیبان


سخنان احمد پوری، حمیدرضا شکارسری، سید علی صالحی، جلیل صفربیگی، مفتون امینی و اکبر اکسیر درباره شعر کوتاه.
بررسی شعر کوتاه توسط ادیبان

احمد پوری: اقبال به شعر کوتاه به‌علت فشردگی زندگی مردم است    

شعر کوتاه را نمی‌توان نوع خاصی از شعر درنظر گرفت؛ بلکه شعر کوتاه نوعی از شعر است که گاهی شاعر می‌تواند با استفاده از آن، حسش را بگوید و گاهی هم نمی‌تواند. درواقع، شاعری که شعر می‌گوید، گاهی احساسش را در شعر کوتاه بیان می‌کند و گاهی هم به شعر بلند روی می‌آورد. البته در شاعران جدید امروز اقبال به شعر کوتاه زیادتر شده است.

معیار ارزش‌گذاری یک شعر، کمیت آن نیست؛ شعر باید ذات شعری داشته باشد. شعر حتا می‌تواند بسیار کوتاه باشد؛

اگر اکنون مرز شعر کوتاه با انواع دیگر گونه‌های ادبی مانند جمله‌های قصار قاطی شده است، این به خاطر ویژگی شعر کوتاه نیست که این اتفاق افتاده؛ اگر شعر هرچه کوتاه باشد، اما ویژگی‌های شعر را داشته باشد، خودش را نشان می‌دهد؛ مگر این‌که بخواهیم معیار شعر را تعداد سطرهای آن بدانیم.

به هر حال، شعر کوتاه راحت‌تر خوانده می‌شود و با آن راحت‌تر می‌شود ارتباط گرفت و می‌تواند پلی باشد برای کسانی که حوصله‌ی خواندن شعرهای بلند را ندارند.

حمیدرضا شکارسری: شعر کوتاه با زندگی اجتماعی مردم هماهنگ است        

این سال‌ها نه تنها در قالب نو؛ بلکه در قالب‌های سنتی هم تمایل به کوتاه‌سرایی وجود دارد؛ یعنی ما رجعتی مجدد به قالب‌های رباعی و دوبیتی داریم و از سرودن شعرهای طولانی سابق خبری نیست.

وقتی اتفاقی از حالت یگانه به اتفاقی جاری و مستمر تبدیل می‌شود، باید دلایلی داشته باشد. گرایش به شعر کوتاه هم دلیل جامعه‌شناختی دارد و هم دلایل دیگر. از دلایل جامعه‌شناختی این‌که مخاطب ما اکنون کم‌ترین زمان را دارد تا با آثار هنری در ارتباط باشد، زندگی او زندگی پرمشغله‌ای است و به لحاظ اقتصادی باید زمان زیادی را صرف کار کردن در خارج از خانه کند؛ در نتیجه، امکان رویارویی او با آثار هنری و ادبی کم است. این موضوع باعث شده موقعیتی به وجود بیاید تا هنرمند به دنبال مخاطب حرکت کند و درواقع، خودش را با مخاطب وفق دهد.

از دیگرسو ما با تکنولوژی‌های نو مواجه هستیم؛ مانند پیام کوتاه در تلفن همراه و اینترنت، که در واقع، محل بازدید است؛ نه محل اقامت. مخاطب اینترنت رابطه‌ای توریستی دارد و فقط بازدیدکننده است؛ در نتیجه، گسترش فضای ادبی در اینترنت و ارسال متن از طریق پیامک، جریان کوتاه‌سرایی را تقویت کرده و آن‌را به جریانی پرشمار بدل کرده است.

در سرایش کار کوتاه، رعایت ساختار معنایی و زبانی آسان است؛ اما بیان حرف‌های بزرگ و شاعرانه در بیان جزءنگارانه و عینی امروز دشوار است. همین است که فضای شعر کوتاه با جملات قصار و کاریکلماتور اشتباه گرفته می‌شود.

 در سرایش کار کوتاه، رعایت ساختار معنایی و زبانی آسان است؛ اما بیان حرف‌های بزرگ و شاعرانه در بیان جزءنگارانه و عینی امروز دشوار است. همین است که فضای شعر کوتاه با جملات قصار و کاریکلماتور اشتباه گرفته می‌شود

سیدعلی صالحی: آینده‌ی شعر کوتاه محشر است  

مهم‌ترین دلیل گرایش به شعر کوتاه، شتابِ زندگی شهری است؛ این پاسخ، جواب نهایی است؛ اما این‌طور - به شکل اَخَص - نیست. شعر کوتاه - از حیث کمیت - یکی از میراث‌های ادبی ماست. باید از ریشه‌ها و تاریخ دور شروع کرد، در گات‌های اوستا می‌توان به سرچشمه‌ها رسید. هریشنا (شعر + دعا) روایتی است که خود از چند پاره روایت به وجود آمده، هر پاره روایت‌ را «هات» گفته‌اند. «هات» همان دَمِ گفتار است، نَفَسِ گفته است، چگالی گفتار است. این پاره‌های بی‌نظیر، نخستین شعرهای کوتاه در تمدن و فرهنگ و ادبیاتِ باستانی ما به شمار می‌روند و بعد در عصر ساسانیان، اشکال دیگری مثل فهلویات و خسروانی‌ها در ادامه‌ی «هات‌ها» خلق می‌شوند و این مسیر تا امروز کشیده شده است.

جلیل صفربیگی

جلیل صفربیگی: شعر فارسی با شعر کوتاه آغاز شده است  

به نظر من، شعر کوتاه هیچ‌گونه برتری یا کم‌تری نسبت به سایر ژانرهای شعر ندارد. این‌که گفته می‌شود اقبال به شعر کوتاه زیاد شده است، تنها منحصر به اکنون نیست؛ بلکه ما از دیرباز در شعر فارسی به شعر کوتاه اقبال داشته‌ایم. ما قالب‌هایی چون دو‌بیتی و رباعی را داریم و قدیمی‌ترین قالب شعر ایرانی، قالبی به نام «خسروانی» است.

در همه‌ی ادوار، شعر فارسی رسانه بوده است؛ اما شعر کوتاه، رسانه‌ای خاص بوده و این بار خاص را قالبی چون رباعی بر عهده گرفته است. قصیده قالبی است که در دربار استفاده می‌شده و بیش‌تر از آن برای مدح شاهان بهره گرفته می‌شده؛ اما قالبی چون رباعی در خدمت مردم بوده و با آن انتقادهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بیان می‌شده که به سادگی دهان به دهان منتقل می‌شده است. بداهه‌سرایی نیز که یکی از خاستگاه‌های رباعی است، به استقبال از آن کمک کرده است.

مفتون امینی: شعر کوتاه شعر کوچک نیست      

شعر کوتاه مساوی با شعر کوچک نیست؛ شعر ممکن است بزرگ و ارزشمند باشد؛ اما رباعی باشد. برخی خیال می‌کنند اگر شعر کوتاه شد، دیگر آرایش زبانی و صناعی ندارد.

برخی چون اصطلاحات را نمی‌دانند،‌ تا جمله‌ای زیبا شد، به آن شعر می گویند؛ در حالی‌که اکثر شعرهای کوتاهی را که من می‌بینم، ارزش هنری و آهنگ ندارند. در شعر کوتاه، کلمات باید روی هم بخوابند و سلیس باشند. برخی فکر می‌کنند اگر نکته‌ای در شعر باشد، کافی است؛ در حالی‌که اگر شعر زیبایی هنری نداشته باشد، به جملات قصار‌، نصیحت و حکایت نزدیک می‌شود. شعر کوتاه و هایکو با شعارهای اخلاقی نزدیکی ندارند.

از نظر من، شاعر اراده کند، می‌تواند شعر را در همین میزان یعنی 15 تا 20 سطر ارائه بدهد. بیش‌تر از این، حوصله را سر می‌برد. شعر اصولا در سطر بیستم تمام می‌شود و در ادامه فقط کش می‌آید؛ زیرا شاعران فکر می‌کنند هرچه شعر طولانی باشد، بهتر است. یکی از ویژگی‌های شعر خوب این است که با ادبیات امتزاج داشته باشد و رگه‌هایی از ادبیات در شعر باشد. این المان‌ها برای خوب تمام کردن هر شعری لازم است. شعر باید ادبیات داشته باشد. ما هم‌زمان، هم ادبیات کوچه را و هم ادبیات فاخر را می‌خواهیم.

شعر کوتاه مساوی با شعر کوچک نیست؛ شعر ممکن است بزرگ و ارزشمند باشد؛ اما رباعی باشد. برخی خیال می‌کنند اگر شعر کوتاه شد، دیگر آرایش زبانی و صناعی ندارد.

اکبر اکسیر: شعر کوتاه می‌تواند برای مخاطب امروز بهترین قالب باشد

از دهه‌ی 70 که می‌شود به نوعی آن را دهه‌ی ملی شدن شعر فارسی نامید، شعر از نظر قد، قالب‌های مختلفی را آزمود و شعر کوتاه توانست جایگاه ویژه‌ی خود را به دست آورد.

سابقه‌ی شعر کوتاه در شعر ما امری امروزی و جدید نیست. از آغاز پیدایش شعر معاصر و در دهه‌های 40 و 50،‌ کارگاه‌های شاعران و صفحات مطبوعات ادبی، با نظارت و مدیریت شاعران، نوگرایی و نوعی از شعر کوتاه را ارائه دادند که به «طرح» یا «شعرک» معروف شد؛ شعرهایی کوتاه از نظر ساختار و مفهوم هم‌پای شعرهای بلند کاربرد داشت. محمد زهری در مجموعه‌ی شعر کوتاهش، «مشت در جیب»، با مطلع «شبی از شب‌ها»، شعرهای کوتاه درخشانی را به یادگار گذاشت. بیژن جلالی نیز در «روزانه‌ها»یش، شعر «ساقه‌ی‌ کوتاه» را به دوستداران شعر کوتاه تقدیم کرد.

استفاده از رسانه‌های مجازی توسط شاعران جوان،‌ در تولید مخاطبان شعر کوتاه مؤثرتر بود؛ شعری که در مدت کوتاه بتواند مفاهیم عالی را در کم‌ترین مطلع‌ها به نمایش بگذارد. از این جهت ما می‌توانیم شعر کوتاه را شعر برتر دهه‌ی 80 بدانیم و ادامه‌ی آن را در دهه‌ی 90 در بین شاعران دنبال کنیم.

هر شعری که آنِ حافظانه را داشته باشد و علاوه بر صنایع شعری، ‌کیفیت و ویژگی‌های اصلی را که یک متن را از شعر جدا می‌کند، داشته باشد، ارزشمند است. شعر باید لذتی به شاعر دهد و او را با دنیایی از مفاهیم آشنا کند و لذتی به خواننده دهد؛ وگرنه کمیت مهم نیست.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان

نقدی بر کوتاه سرائی/مولف سیروس نوذری/عصر مردم


عصر مردم

سیروس نوذری را دیرزمانی است که می شناسیم. شعر او کوتاه است و کم حجم، اما پربار و بامعنی. بعضی از آنها در ذهن انسان رسوب کرده آدم را از محیط و فضای شهر می کند و به طبیعت ناب می برد. گوئی طبیعت نیز آگاه است که چشمی زیرک، حساس و بیشتر اندوهگین به نظاره او ایستاده است. 
*با نسیم صبح/ گونه بر سنگ نهاد/ نیلوفر 
*غلتید بر سنگ/ او که آب نبود/ او که باد نبود 
*استکانها بهم می خورند/ در جهانی/ مهیای ویرانی 
*از آن منظر/ لکه ای هستم/ میان برفها 
این مقدمه کوتاه از آن جهت آمد که صلاحیت سیروس نوذری را در نوشتن این کتاب ثابت کنیم. او این نوع شعر را به خوبی می شناسد و با آن زندگی کرده است و حاصل این کتابها بوده که همه در این سبک سروده است. بالای بام و کوچه تاریک (1358)، آه/ تا/ ماه- مجموعه شعرهای کوتاه (1379)، برف بر داوودی های سفید (1386) و هزار سال عاشقی (1387) 
نوذری در پیشگفتار می نویسد: اما حرف آخر را همین ابتدای کار بگویم: از آغاز دهه شصت و با انتشار کتاب «هایکو» برگردان احمد شاملو و ع.پاشائی و با گذشت حدود ده سال از آن- کمی کمتر یا بیشتر- گرایش و رویکردی تازه در شعر کوتاه شکل گرفت که تفاوت هائی بارز با اشکال پیش از آن دارد. در این میان شاعرانی از راه رسیده اند که تمام نیرو و خلاقیت خود را در کوتاه سرائی گرو نهاده اند و به همین دلیل معتقدم اکنون و در این فاصله زمانی- از دهه شصت و آغاز دهه هفتاد- آرام آرام «ژانر» شعر کوتاه و نوع شعری آن شکل گرفته است که بررسی مسیر و کم و کیف آن، از نیما تا ابتدای دهه شصت و از دهه شصت تا به امروز موضوع و بحث بنیادی این کتاب خواهد بود.» 
 
1 - خسروانی و دیگر قالبهای کهن 
نوذری کتاب را هوشمندانه به فصلهای مختلف تقسیم و درباره هر فصل با حوصله و دقت قلم فرسائی کرده و نمونه آورده است. در این میان از خاستگاه اولیه کوته سرائی ها که همان «خسروانی» ها 
باشد صحبت کرده و نوشته است: «آثار به جای مانده از دوره ساسانی بیشتر متون مذهبی است که برخی از آنها در پایان دوره ساسانی و اوایل پیروزی عرب بر ایران نوشته شده اند. متن هایی مثل «ارداویراف نامه» و نمونه های دیگر.... شاید ساده ترین دلیل آن نیز این باشد که موبدان و هیربدان زردشتی تنها خود را در نگهداری متون مذهبی متعهد می دانسته اند و دیگر بخش های ادبیات – یعنی ادبیات غیرمذهبی- را آن قدر مهم و ضروری نمی دانسته اند که در حفظ آنها بکوشند. بنابراین اگر در یورش و ایلغارها، کاخ ها 
و کتابخانه ها ویران شده اند چگونه شعر ساسانی 
می توانسته دوام آورد؟» 
بعد نوذری نتیجه می گیرد که این به خاطر روائی بودن شعرهاست و نقشی که «باربد» موسیقیدان در جاودانگی آنها داشته است و نمونه شعری از «محمد آغاجی بخارائی» است که توصیف طبیعت در آن اعجاز می کند. 
به هوا درنگر که لشکر برف 
چون کند اندرو همی پرواز 
راست، همچون کبوتران سپید 
راه گم کردگان ز هیبت باز 
بعد به طریقه های شعر اشاره دارد. 
الف- شعرهای سه خشتی یا سه لختی از جعفرقلی کرمانچی از مردم روستاهای قوچان و از عشایر کرمانج 
*روبروی من خانه اش را ساخت/ و با همه کودکی عاشقم کرد/ حالا من عاشقم و کسی نمی داند. 
*یارم رفته تا از یخچالهای کوهی برف بیاورد/ کمی هم برای من خواهد آورد/ با این بهانه مرا خواهد دید 
*دوتارنوازان: آهای دوتارنوازان/ کاسه بر زانو نهاده می نوازید/ از یار من آیا خبری دارید. (بانو سروجهان، 1345، از اهالی اولاشلو) 
*گله را در دامنه رها کردم/ یار بیرون آمده از چادر نگاهم می کند/ گله نیز خیره به او می نگرد (بانو ماهو، چناران) 
ب-دوبیتی ها و ترانه ها 
نوذری می نویسد: دوبیتی ها از جان خسروانی ها 
مایه گرفته اند: اگر غزل به ویژه قصیده- با زبان فاخر و شکوهمند و روح اشرافی خود- بیانگر خواست ها و نیازهای توانمندان بوده است، دوبیتی ها 
و ترانه ها، خواهش ها و آرزوهای اقشار فرودست جامعه شهری و روستائی را باز تابانده اند. 
من آن بحرم که در ظرف آمدستم 
چون آن نقطه که در حرف آمدستم 
به هر الفی، الف قدی برآید 
الف قدم که در الف آمدستم 
ابوالقاسم فقیری ویژگیهای ترانه های محلی را چنین جمع بندی می کند: 
-ساده و بی غل و غشند. 
-سرایندگان آنها اکثراً گمنام و ناشناسند. 
-ترانه ها آرام و قرار ندارند. یکجا ماندن را 
نمی پذیرند... دائماً در حال حرکتند، از این ده به آن ده، از این کوهستان به آن کوهستان، چونان پرندگان سبکبال در پروازند. 
-سرایندگان ترانه های محلی زیاد در بند ردیف و قافیه نیستند. همین اندازه که حرف دلشان را بتوانند بزنند راضی اند. 
-تکلف را در ترانه ها نمی بینیم، همه جا سادگی است. 
-عشقی که در ترانه ها به چشم می آید عشقی است زمینی. 
-ترانه ها آزاد و رهایند و در خدمت این و آن نیستند... اگر صحبت از شخصیتی به میان آید، بدانید که این شخصیت شخصیتی مردمی است. 
-ترانه ها زادگاه معینی ندارند مگر آن که رنگ و بوئی از محل را با خود داشته باشند. 
پ-واسونکها 
واسونک ها عبارتند از تک بیت هائی که معمولاً در عروسی ها و جشن ها با صدای زنی که معمولاً خود «دایره» می نوازد خوانده می شود. 
*این عروسی که ما داریم کس ندارد در جهون 
پیش رویش گل بریزین خار چشم دشمنون 
*هر چه دارم سی تو دارم تو عروس خونمی 
دور حجله ات گل بکارم، تو گل راجونمی 
(از کتاب سیری در ترانه های محلی، ابوالقاسم فقیری) 
ت-داینی ها 
داینی ها تک بیتی هائی هستند که با لهجه لری سروده شده اند. احساسات و عواطف بی غل و غش در این تک بیتی ها بیداد می کنند و بسیار هم زیبا و درخشانند. 
*به خانه اتان آمدم کسی را ندیدم/ پشت اجاقتان نشستم و آه کشیدم 
*دندان هایم درد می کند، خیلی ناراحتم/ دستمال یارم را بدهید، دهنم را با آن ببندم. 
ث-لیکو و موتو 
در نواحی بلوچستان این نوع شعر گفته می شود. مضمون لیکوها بیشتر بزمی یا غنائی است، اما موتوها بیشتر در سوگواری ها خوانده می شوند. 
*کبوتر چاهی/ بال می زند/ می نشیند/ دلم را برمی دارد از ریشه 
*با همان سطل کوچک آبم ده/ برای چشمان توست/ فقط برای چشمان توست/ که قاتلم من 
ج-لَندی ها 
لندی به معنای کوتاهک است که قبایل پشتو در افغانستان می سرایند. 
*به لیلا همه عاشق می شوند/ وای بر آن، که لیلا عاشقش شود. 
*با دشمن در آویز، پاره پاره شو!/ تا مرهم گلگون لبانم را بر زخم هایت نهم. 
*برای من تبارت همه گرامی اند/ به خاطر تو/ کودکان را سلام می کنم. 
* * * 
 
2 -قالبهای سنتی در شعر کوتاه معاصر 
فصل دوم اختصاص دارد به قالب های سنتی در شعر کوتاه معاصر که مخصوصاً به شعر شاعران نیمائی پرداخته می شود. 
*نیما یوشیج: 
چون باد در آمد و ندانم چون شد 
با آتشم آمیخت مرا، در خون شد 
توفان غمی گشت به خاک دل من 
آبی شد و از دو چشم من بیرون شد 
* * * 
*هـ.ا.سایه: 
ای عشق که گریه آموخت از او 
دل در غم او نشست و جان سوخت از او 
امروز نگاه کن که جان و دل من 
جز یادی و حسرتی چه اندوخت از او 
* * * 
*منوچهر آتشی: 
می نوشیدم، کیش و کتابم دزدید 
غم آمد و مستی و شرابم دزدید 
شب آمد و خواب ریخت در چشمانم 
یاد تو ز در رسید و خوابم دزدید 
* * * 
*عمران صلاحی: 
صبح است نگاه کن، خیابان خلوت 
بیدار نگشته روز و میدان خلوت 
خوابیده هنوز شهر و خورشید و صدا 
در پنجره ای نگاه «عمران» خلوت 
* * * 
*پرویز خائفی: 
تن جان مرا پیرهن سوخته ای است 
جان، سوخته خود آتش افروخته ای است 
آن نقش عجب که طرحی از لب دارد 
لب نیست که کهنه زخم لب دوخته ای است 
* * * 
*سیاوش کسرائی: 
گلزار طرب وادی خاموشان شد 
خونابه دل باده می نوشان شد 
شهری که در آن عشق عروسی می کرد 
امروز ولایت سیه پوشان شد 
* * * 
*منصور اوجی: 
حالی است مرا که طُرفه مُردن طلبم 
در محضر دوست جان سپردن طلبم 
جز سرخ ندارم که ز عشقش لافد 
این سبز به پاش هدیه بردن طلبم 
* * * 
*شاپور پساوند: 
ای عشق! پناهگاه پنداشتمت 
ای چاه نهفته! راه پنداشتمت 
ای چشم سیاه، آه ای چشم سیاه 
آتش بودی نگاه پنداشتمت 
* * * 
*ایرج زبردست: 
ناگاه کسی به سمت در می آید 
در می زند، انتظار سر می آید 
من فرصت آخرین تماشای جهان 
من آن خبرم که بی خبر می آید 
چ-ترانه ها 
ترانه یکی از زیباترین و صمیمی ترین نوع شعر کوتاه است که به آن دوبیتی هم گفته می شود. 
*فریدون مشیری: 
شکفته روی اقیانوس شب، ماه 
نسیمش می نوازد گاه و بیگاه 
چراغ افروز راه عاشقان باش 
که من، در دشت غم گم کرده ام راه 
* * * 
*محمدرضا شفیعی کدکنی: 
به جان جوشم که جویای تو باشم 
خسی بر موج دریای تو باشم 
تمام آرزوهای منی، کاش 
یکی از آرزوهای تو باشم 
* * * 
*سیاوش کسرائی: 
شقایق ها کنار سنگ مردند 
بلورین آبها در ره فسردند 
شباهنگام خیل کاکلی ها 
از این کوه و کمرها لانه بردند 
* * * 
*علی ترکی: 
شبستون دل من پر چراغه 
که روشن از شرار و سوز و داغه 
نمازی در چنین مسجد بخوانید 
که خشتش درد سنگین فراقه 
* * * 
*عزیز فیلی: 
دل از اندیشه دلبر نمی کرد 
زمین از اشک چشمم تر نمی کرد 
به حال گریه از درد جدائی 
دو زانو را مکان سر نمی کرد 
ح- مفردات 
بعضی از شاعران از اندیشه ای بکر و ناب سرشار می شوند. این اندیشه ها همانند شهابی زودگذرند. شاعر سعی می کند همین احساس را ثبت کند. شاعران نیمائی نیز همین کار را کرده اند. معمولاً یک بیت بیشتر نیست چون شاعر نیتی دیگر نداشته است. سرسلسله این نوع شعر در ادبیات کلاسیک ما «صائب تبریزی» است، مضامینی لطیف و غلوآمیز، اما زیبا که به سبک هندی نیز مشهور است. 
*صائب: 
به ناامیدی من رحم کن که می سوزد 
طبیب بر سر بالین من به جای چراغ 
* * * 
*احمد شاملو: 
کوهها با هم اند و تنهای اند 
هم چو ما، با همان تنهایان 
* * * 
*فریدون مشیری: 
شعر من پیغام مهر و مهرورزی بود و بس 
شد کنون غم نامه فریادهائی در قفس 
* * * 
*م.آزاد: 
گل از شاخه افتاد و بر خاک خفت 
شهیدان باغ، این شهیدی دگر 
* * * 
*منصور اوجی: 
زخمشان، آتش سرخ است و گلی در باران 
کودکانی که در اندوه تو در بارانند 
 
3 - شعر کوتاه و شاعران نیمائی 
در این فصل شعرهای کوتاه، البته نه به سبک هایکو مورد نظر قرار می گیرد و سیروس نوذری آگاهانه آنها را به چند دسته تقسیم می کند. 
الف- طرح 
*مینا دست غیب: روان آب/ تو را می نامد/ از جدار نی/ به آنی/ برون می آیی/ با خطی پنهان/ در آستین روز 
*سیروس مشفقی: رنگ چشمان تو در یادم نیست/ ورنه با جنگل رنگین- با شب/ ورنه با شب پره ها- با مهتاب/ رنگ چشمان تو را می گفتم/ رنگ چشمان تو در یادم نیست/ ورنه من می مردم 
*هوشنگ ابتهاج: گلوی مرغ سحر را بریده اند و/ هنوز/ در این شط شفق/ آواز سرخ او/ جاری است 
*احمد شاملو: شب با گلوی خونین/ خوانده ست/ دیرگاه/ دریا نشسته سرد/ یک شاخه/ در سیاهی جنگل/ به سوی نور/ فریاد می کشد 
ب-چکیده 
که همان جان شعر باشد. گاه در غزلی- قصیده ای 
بیتی همانند خورشید می درخشد و تلالؤ آن دیگر ابیات را در سایه فرو می برد. نوذری به حق آن را چکیده شعر نامیده است. 
*نظامی گنجوی: 
نخستین بار گفتش از کجائی 
بگفت از دار ملک آشنائی 
بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند 
بگفت اندوه خرند و جان فروشند 
* * * 
*نیما: 
یک شب درون قایق دلتنگ/ خواندند آنچنان/ که من هنوز هیبت دریا را/ در خواب/ می بینم 
* * * 
*شاملو: 
من/ برمی خیزم/ چراغی در دست/ چراغی در دلم/ زنگار روحم را صیقل می زنم/ آینه ای برابر آینه ات می گذارم/ تا با تو ابدیتی بسازم 
* * * 
*سهراب سپهری: 
به سراغ من اگر می آئید/ نرم و آهسته بیائید/ مبادا که ترک بردارد/ چینی نازک تنهائی من 
* * * 
*فروغ فرخزاد: 
اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار/ و یک دریچه که از آن/ به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم 
بعد نوذری به بررسی کوته سرائی در اشعار شاعرانی که نیمائی می سرودند یا می سرایند پرداخته است. این افراد عبارتند از: اخوان، ابتهاج، م. آزاد، رویائی، نادرپور، شاپور بنیاد و محمد زهری 
*مهدی اخوان ثالث: 
هان، ماه ماهان کجائی/ خورشید اینک برآید/ تنها تو با او برآئی 
*هوشنگ ابتهاج: 
بسترم/ صدف خالی یک تنهائی است/ و تو چون مروارید/ گردن آویز کسان دگری 
*محمد زهری: 
من نوشتم از راست/ تو نوشتی از چپ/ وسط سطر رسیدیم به هم 
*منصور اوجی: 
دانستم عشق نیز بهانه است/ تا من به دام شعر در افتم 
*بیژن جلالی: 
پایان خود را می دانم/ که مرا در آب نومیدی/ 
می شویند/ و در خاک بی آرزوئی/ دفن می کنند/ و به آسمان تنهائی/ می سپارند 
 
4 - دیگر شاعران شعر کوتاه 
علی رضا صدفی، اسماعیل رها، عمران صلاحی، قدسی قاضی نور، مینا دست غیب، شاپور بنیاد، افشین شاهرودی، رضا چاپچی، گیتی خوشدل، پژک صفری و غلامحسین نصیری پور. 
به نمونه هائی از شعر چند تن از این شاعران توجه کنید: 
*عمران صلاحی: 
سادگی من به هراسشان می افکند/ چرا که هر چیزی را پیچیده می بینند/ باریک می شوم در آنان/ سوزش ترکه ای را بر پوست خود حس می کنند 
*شاپور بنیاد: 
ابرهای ملال/ می بارید/ که چشمهامان میان همهمه عاشق شد/ و مأوای پلنگ را/ شهاب ویران کرد. 
*پژک صفری: 
می گن من دیوونه ام/ من فقط چشام جن و پری داره/ مفتی مفتی/ آخرش کاری می کنن/ که همین خیابونو بپیچم دور گردنم و/ خودمو خفه کنم 
*غلامحسین نصیری پور: 
کافی است که تهی شوم از چشم تو/ تا سال/ دوباره پر از صدای برگ شود 
 
5 - جریان های شعر کوتاه 
در این فصل نوذری سعی دارد به جریان هایی که پس از نیما در مقوله شعر نو پیش آمد اشاره کند. البته منظور او کوتاه گوئی در شعر نو است. این جریان ها اکثراً از صفحات شعر مجله ها شروع می شد و جوانان جویای نام طبع آزمائی می کردند. بعضی خیلی زود از چرخه شعر کنار می رفتند و بعضی می ماندند. از آن میان انگشت شماری چهره شدند و نام خود را در جریان کوتاه سرائی به ثبت رساندند. از بانیان این صفحات می توان از اسماعیل نوری علا (صفحه شعر تهران مصور) و منوچهر آتشی (صفحه شعر مجله تماشا) نام برد. 
*مینا اسدی: 
می آمدم غریب/ می آمدم غریب تر از خواجو/ آیا نمی نوازند/ همشهریان سعدی و حافظ غریب را؟ 
*فرامرز سلیمانی: 
تا در چشمان ستارگان/ شرمسارم نسازی/ آوازم را مشکن 
*محمدرضا عبدالملکیان: 
در کمرکش صمیمی ترین کوچه نیز/ سگی/ چمباتمه نشسته است 
*قاسم آهنین جان: 
چون می وزند بادها/ در تلخی درنگ نام/ کور می شوم/ 
چون می وزند بادها/ دور می شوم/ از خطوط خاکستر پیشانی 
*مهدی رضائی: 
آسمان ابری نیست/ دل من اما/ بارانی است 
 
6 - انتشار هایکو 
با ترجمه هایکوهای ژاپنی طبع حساس و لطیف شاعران ایرانی خیلی زود به طرف این نوع شعر متمایل گردید و گاه شعرهایی چاپ شد که برتر از هایکو بود، اما انگشت شمار. منتها بعضی از شاعران توانستند هایکوهای ماندگاری بسرایند. نوذری 
می نویسد: از سوی دیگر، برخلاف آنچه گفته می شود که فنون شاعری و فرم های کلامی نقش چندانی در هایکو ندارند، می توان گفت این موضوع را باید از زاویه ای کاملاً متفاوت بررسی کرد. در هایکو، شاعر از کلمات می گریزد. او که به جزئی ترین پدیده های طبیعت نگاهی تیزبین و وسواس گونه دارد، تلاش 
می کند تا با گریز از کلمات و حتی صدا و فرار از پرگوئی، ارتباط خود را با جزئیات جهان، عمیق تر نماید. از این رو کامل ترین شعری که یک هایکوسرا می تواند بنویسد شعری است بی کلمه، شعری است که تنها در «سکوت» هستی می یابد.» 
*نکادا نوآکیمی= در سواحل نی کی تا/ به قایق سوار می شویم/ به انتظار ماه/ بر دریای بی موج/ پارو نمی کشیم 
شاملو می نویسد: شباهت های هایکو و دوبیتی روستائی ما تا به حدی است که پنداری، از این رو یکی برگردان دیگری است. دید مشترک و نقطه دید مشترک، برداشت شاعرانه مشترک و بیان شاعرانه مشترک، ایجاز مشترک و استنباط فلسفی مشترک... گوئی به راستی تفاوت این دو در همین است که هایکو هفده هجائی، ژاپنی است و این «ترانه چهار مصراعی فارسی». 
*باباطاهر: 
یکی درد و یکی درمون پسندد 
یکی وصل و یکی هجرون پسندد 
متاع کفر و دین بی مشتری نیست 
گروهی این گروهی اون پسندد 
*اوشیما ریوتا: 
هیچ یک سخنی نگفتند/ نه میزبان، نه میهمان/ نه گل های داوودی 
در این قسمت تأثیر شعر هایکو بر شاعران بزرگی چون شاملو و اخوان نموده می شود. فصل مربوط به هایکو بسیار زیبا نوشته شده و بسیار رهگشاست و 
می بینیم به حق که کوتاه سرایانی بعد از این سخت تحت تأثیر هایکو بوده اند منتها ایرانی شده آن که 
می دانیم هر ایرانی هر گاه سربلند می کند آسمانی از شعر را در مقابل می بیند چون تنوع شعری در ایران به نظر 
می آید در هیچ کجای دنیا نظیر نداشته باشد. 
 
7 -تأثیر هایکو بر شعر جهان 
در این فصل از شاعران نام آوری همچون: رابیندرانات تاگور، خورخه لوئیس بورخس، جوزپه اونگارتی، اورهان ولی، آدونیس، ازرا پاوند، اوکتاویو پاز، پابلو نرودا و ریچارد رایت نمونه می دهد و دو مقاله همچون کودکان هایکوسرا، هایکو و رباعی را می نویسد. 
*رابیندرانات تاگور= ای زن/ تو با انگشتانت/ بر آنچه داشتم دست کشیدی/ و نظم چون موسیقی هویدا شد. (هندی) 
*خورخه لوئیس بورخس= کتابها، ورقهای کاغذ، کلیدها/ در ظلمت/ سرنوشت مرا دنبال می کنند. (آرژانتینی) 
*جوزپه اونگارتی= کاش/ مثل این روستا بودم- لمیده/ در ردائی/ از برف. (ایتالیایی) 
*اورهان ولی= چقدر قشنگه/ وقتی یه ساختمون گنده رو خراب می کنن/ تماشای غروبی که/ تا حالا دیده نمی شد. (ترکیه ای) 
*آدونیس= گاهی احساس می کنم/ باد کودکی ست 
بر شانه هایم/ که فریاد می کشد. (سوری) 
*ازرا پاوند= شکوفه فرو ریخته پر می کشد به شاخه خویش/ یک پروانه. (آمریکایی) 
*اکتاویو پاز= دوش درخت زبان گنجشک/ داشت چیزی به من می گفت/ اما/ نگفت. (مکزیکی) 
*پابلو نرودا= بگو به من آیا برهنه است گل سرخ/ یا که تنها لباسش اینست؟ (شیلیایی) 
*ریچارد رایت= ماه بهاری چنان گرد است/ که انگشتانم در اشتیاق لمس لبه تیزش/ بی تابی 
می کند. (آمریکایی) 

اطلاعات این کتاب


نام کتاب: کوته سرایی سیری در شعر کوتاه معاصر
نویسنده:
مجموعه:
قیمت: 110000 ریال
شابک: 964-311-798-6
سال چاپ: 1388
نوبت چاپ:
نوع جلد: اعلا
قطع کتاب:
تعداد صفحات: 0
وزن کتاب: 0
توضیحات کتاب:شعر کوتاه فارسی به دنبال سنت‌های هزار سالۀ آن تا به امروز ادامه یافته است. اما بی‌گمان حیات مدرن آن را باید از شعر نیما آغاز کرد و از زیباترین سروده‌های او که البته کوتاه سروده‌های او نیز هستند. بعد از نیما پیروان او نیزکوتاه سروده‌اند و گاه چه زیبا، اما شعرهای کوتاه این شاعران تنها بخش اندکی از مجموعۀ شعرهای آنهاست. در شعر کوتاه و در ساختارهای کهن آن قوالب مشخصی وجود دارد، چون خسروانی‌های عصر ساسانی، و در ادوار بعد رباعی، دوبیتی، ترانه و مفردات. این قالب‌ها چه به لحاظ ساختار بیرونی و چه درونمایۀ آن‌ها ویژگی‌های تعریف شده‌ای دارند. اما دربارۀ شعر کوتاه مدرن فارسی لااقل تا این زمان بررسی مستقل و مشخصی انجام نیافته است. کتاب «کوته سرایی» با توجه گرایش روز افزون نسل جوان به شعر کوتاه و همچنین تأثیرات جهانی هایکو بر شعر امروز ایران و جهان ، مدخلی است برشناخت این نوعِ شعری.

کتاب های مرتبط با این کتاب