عشق، بی برگشت؛
جادّه و دیوار:
یا برو یک عمر مشق تشنگی بنویس
یا بیا و درز آجرهای این دیوار را بشمار.
من عشق را با تیغ
من واژه را با زخم فهمیدم
لطفا کمی خونخوارتر باش
گاهی برایم گرگ بفرست
گاهی بیا و قلع و قمعم کن
نگذار آرامش مرا از پا بیاندازد.
در اوایل دهه 50 ساختن لوازم الکترونیکی مانند رادیو ، آژیر، رقص نور و بی سیم ، سرگرمی نو جوانان آن دوران بود.اما ساختن بی یمبا برد بیش از 2000 متر ، مجوز رسمی می خواست.بعدها داشتن رادیوی دو موج ، دستگاه پلی کپی و چاپ و بسیاری از رهاوردهای جدید مجوز می خواست.هراس از هر چیز تازه و مقاومت در برابر تغییراتاز ویژگی های دیوان سالاری متکی به نگاه امنیتی است.
در سالهای بعد از انقلاب نیز همین نگاه ادامه داشتبرخی ممنوعه های آن سالها از این قرار است:
دستگاه فاکس
داشتن نشانی ایمیل
دستگاه ویدیو
پخش کننده سی دیو حتی خود سی دی خام
تلفن همراه،
پیامک
پیامک تصویریو ... تا رسیدیم به ممنوعیت رسیور و دیش و فیلترینگ که البته تا همین امروز هم ادامه دارد.برای جریان های ارتجاعی در دیگر کشورها، تلوزیون ، عکاسی و فیلم برداری و حتی مدرسه چنین وضعیتی دارد .چنان که حتی در دهه های پیشیندر ایران حمام و دوش ، دل کسانی را به درد می آوردکه نمی خواستند از خزینه حمام دل بکنند.
در تمام این ممنوعیت ها و هراسها ، نهایتا واقعیت بر موهومات ذهنی غالب شده و صاحبان ذهنیت منجمد را منفعل ساخته است.اما شگفتی انجاست که پافشاری بر حفاظت از موهومات ذهنی و هزینه کردن برای آن و فشار آوردن بر مردم همچنان ادامه دارد.
نگاهبانان موهومات ذهنی ، تصور می کنند که پذیرش واقعیت و همراهی با واقعیت، عقب نشینی و سازشکاریست.این است که در رویارویی با واقعیت، ابتدا آن را انکار می کنند ، بعد درباره اش روایتهای ترسناکمی سازند و بگیر و ببند راه می اندازند و در نهایت واقعیت می آید و تمام بافته های آنها را پس می زند.
مثل کاخهای شنی که کودکان در ساحل دریا می سازند و موج می آید و ویران می کند.
قضاوت در مورد کارهای جنبی نخبگانی که در رشته ای خاص به اشتهار رسیده اند کار ساده ای نیست.چرا که خود این تشعشع شهرت و معروفیت چندان چشمان نقادت را خیره می کند که به سختی می توانی بر پیش داوری ها و حک شده های ذهنت فایق شوی .از یک سو محذورات اخلاقی و مبادی آداب و ادب بودن اقتضا می کند که نتوانی مثل موارد معهود صراحت و راحت را رویه کار خود قرار دهی و از سویی نمی توانی بر کاستی ها و کمی غمض عین کنی.تنها در دل خدا خدا می کنی که اثری که می خواهی نقد کنی کاری در خور نقد باشد که سرجمع و ماحصل نوشته ات تماما نفی و انکار نباشد. طرف خطاب ما پرفسور حمید نطقی زبان شناس قابل و برجسته ایست که عمر ارزنده اش وقف احیا و پویایی زبان ترکی شده و به واسطه زیت حیاتش چراغ زبان ترکی فروزان شده است.چرا چنین احیاگر و نظم دهنده زبان در قالب شعر طبع آزمایی نکند.به قول حکیم متاله و فرزانه محمد رضا حکیمی چرا نسرایند مگر چشمه می تواند از جوشیدن باز ماند.
در این وجیزه کوتاه به چند فراز از دلسروده های این زبان شناس می پردازیم امیدواریم که در این تحشیه مراعات خاطر نازنین و شریف این بزرگوار را بجای آوریم و از جاده تلمذ خارج نشویم.
دئمه
دئمه
گوللرین هامیسی بیر
هر رنگین دییشیک
بیر عطری وار.
آرزونون دورت یونوندن
اسن
هر یئل هر کولک
باشقا بیر دیل دانیشار
گوزله ییر
عاشقلرین یولونو
سیخ
کولگه لی اورمانلاردا
ایلک باهار.
مگو مگو که گلها همه مثل همند
هر رنگی عطری متفاوت دارد
هر نسیمی که از چارسوی آرزو می وزد
از زبانی دیگر روایت می کند
نوبهار در جنگلهای انبوه
چشم انتظار عاشقانست.
شعر بقدری ساده و زیبا و بی پیرایه است که ترجمه ساده و سردستی بنده حقیر هم آن را از نثر ساده فراتر برده است.و این فی نفسه بزرگترین امتیاز و مزیت شعرهای پرفسور نطقی است.هرچند دلمشغولی استاد قواعد و ساختارشناسی زبان است که قاعده منداست و دست تخیل و احساس را خواه ناخواه می بندد و چنانکه در شعرهای استادان ادبیات شاهدیم که چه مایه فنی و تصنعیست و از کمبود ذوق طبیعی رنج می برد در شعرهای استاد نوعی صمیمیت و تری و تازگی می بینیم که منحصر به فردست:
چک پرده لری
آچ پنجره نی
قوی
ایلک باهارین هامی رنگلرین
قوناق چاغیراق
پرده ها را بکش
پنجره ها را بگشای
بگذار همه رنگهای بهار را
همچو مهمان پذیرا شویم
استاد سوای حس و حال تپنده و صمیمی که در شعرهایش دارد در تصویر سازی کم از استادان مبرز شعر سربست ندارد:
کورپولرین آلتیندان
سولارین دورمادان
زامان تک آمانسیز
آخیشی وار
زیر پلها
مثل زمان بی امان
جریان دارد
چه بی وقفه آب
در این شعر تصویری که ظرائف شعر هایکو را تداعی می کند ماه رنگ پریده
در حوض لرزان حکم خوابگردی را دارد:
بو گئجه
ساپ ساری گوستریر
یوخودا یئرین
آیین
دونموش عکسین
اوشویوب تیتره ین حووضون آیناسی
خلاقیت و نو آوری در خلق اثر هنری گاها نیاز به ساختار شکنی و عبور از مضایق نحوی دارد.که البته هرچه پشتوانه محفوظات و دانسته های شاعر باشد بدلیل رسوخ در حافظه و نوعی تصلب این کار مشکل تر می شود. خوشبختانه استاد نطقی بر این مشکل فایق شده است.و به هیچ وجه در شعرهایش اثری از تکلف و تصنع ساختگی ادبایی که شعر را بطور کوششی و آموزشی تقریر می کنند وجود ندارد.زبان استاد زبانیست با نحو طبیعی کلام .
دوران دولانیب بیر دولو اکرام ائتدی
ساندیم کی وصاله یئتدیم هیجران بیتدی
شوقون هیجانیله قدح دئوریلدی
غافیل کونول اغلا فرصت الدن گئتدی
برخلاف آنکه می گویند شاعری طبع روان می خواهد / نه معانی نه بیان می خواهد نظر بنده اینست که گستردگی پشتوانه ذهنی شاعر نه تنها مساعد خلاقیت او می شود بلکه اگر در کنار انتظام ذهنی و در خدمت وحدت مضمون باشد نتیجه ای دوچندان موفق تر دارد.مثلا می تواند بجای مضامین تکراری مشاهیر و مضامین ادبیات لاتین و اروپایی را وارد زبان ترکی کند و هم به دایره واژگانی بیفزاید و آن را غنی تر کند و هم امکان تصویرسازی و مضمون پردازی را بیشتر کند مثل شعر ونوس استاد:
خاطیرلیه
پلینی نین عبرت دولو بیر سوزی
پراکستیل ین اثری
مشهور چیپلاق ونوس ونو
عفت اخلاق ناموس دئیه
قوس لار ییخماق اوچون
اوفکه دولو میدانلاردا بیر یکدیلر
او بیر یاندان نیدوس لولار
او اثری
احتراملا
معبدلرینین
ان مقدس
بیر یئرینه
تیکدیلر
صحبت در مورد ابعاد شخصیت و سجایای استاد نطقی در این وجیزه مکرر نمی گنجد ولی بیراه نیست که بگوییم آشنایی استاد با نیما یوشیج قطعا چشم انداز فکری و محتوایی استاد نطقی را متاثر از خود کرده است که بحث در این زمینه فرصتی دیگر می طلبد.