رویای تن به آب سپردن
- در آبهای آزاد -
رویای نامحقق ماهیست
وقتی فرار می کند از تنگنای تنگ !
این بستری که موج از آن کوچ کرده است
هر آرزوی جاری و ساری را
دیگر بدل به وسوسه ای پوچ کرده است
دریای منقرض شده روحش را
ناچار و ناگزیر به خشکی فروخته
خشکی مصمم است به جریان در آورد
طوفان ته نشین شده در خود را
ماهی به این تلاش عبث چشم دوخته
غافل که این تلاطم و جنبش
تقلید بس حقیریست
از آتشی که هستی هر زنده سوخته!
خرداد ۱۴۰۲