وضعیت مملکت ما شبیه فردی است که تا سینه در باتلاق و گل و لای فرو رفتهاست و رنگ و رویش لاغر و نحیف شدهاست.
حال در مواجهه با این فرد چند رویکرد میتوان داشت:
۱- تمام تلاش خود را به کار گرفت تا سر و گردن بیرون باقی مانده از باتلاق را هم به پایین هُل داده و نفس آن پیکر لاغر شده و نحیف را گرفت. (محافظهکاران افراطی و بنیادگرایان)
۲- کت و شلواری پوشید، عطر و کراوات زد و هر روز با انگشت این پیکر فرسوده در حال احتضار را به دیگران نشان داده و او را متلک باران کرد و از وضعیت او، برای خود سوژهٔ خنده و نمایش و «استندآپ کمدی» و «شیرین بازی» توییتری ساخت. (سلبریتی های مجازی)
۳- از وضعیت چنین فرد نَزاری سوءاستفاده کرد و -به مانند فیلم تکخال در حفره، بیلی وایلدر- به بهانهٔ تلاش برای نجات او سروصدا راه انداخت و از این طریق برای خود شهرت و ثروت و محبوبیت خرید و پنهانی برای نجات نیافتن و بیشتر در باتلاق فرو رفتن او تلاش کرد. (کاسبان اپوزسیون)
۴- خطر کرد و برای نجات دادن فرد نزارِ گیرکرده در باتلاق، خود را به درون باتلاق انداخت و در حد توانایی خود برای بیرون کشیدن او از این وضعیت تلاش کرد. (متعهدانه اجتماعی)
در این شرایط بیشک اگر غیرت و شرفی باشد در وجود آنی است که برای نجات این پیکر رنگ پریده به درون باتلاق پریدهاست. کسی که میداند سر تا پایش لجنی و کثیف خواهد شد، میداند که تهمت خواهد شنید، میداند که تیتر روزنامه و شبکهٔ مجازی و تلویزیونی نخواهد شد، میداند از چپ و راست توهین و متلک خواهد شنید، میداند به خوشخیالی متهم خواهد شد و... همه چیز را میداند، اما باز عرق میریزد، تلاش میکند، دست میساید، حرص و خون دل میخورد، دندانبهدندان میفشارد و تمام فشارهای روانی را تحمل میکند اما از کرده خود پشیمان نمی شود.
@Kharmagaas