" خُسرو فرشیدوَرد ، از اساتید دانشگاه و صاحبان ذوق و ادب بود که شعرهایی در قالب شعر کلاسیک نیز می سرود.
خسرو[۲] فرشیدورد، با نام خانوادگی قبلی ثقةالاسلامی،[۳] در سال ۱۳۰۸ در ملایر متولد شد. پدرش خان یکی از توابع ملایر بود. تحصیلات خود را تا پایان دورهٔ دبیرستان در زادگاهش انجام داد، و برای تحصیل در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه تهران رفت.[۱]
در سال ۱۳۴۲ با ارائهٔ پایاننامهٔ دکتری خود با عنوان «قید در زبان فارسی و مقایسهٔ آن با قیود عربی و فرانسه و انگلیسی» (با استاد راهنمایی محمد معین) درجهٔ دکتری در زبان و ادبیات فارسی گرفت.[۴] از سال ۱۳۴۳ به تدریس در دانشگاه اصفهان مشغول شد. از سال ۱۳۴۷ در دانشگاه تهران به تدریس در رشتهٔ دستور زبان فارسی و نقد شعر و متون فارسی پرداخت و تا هنگام بازنشستگی استاد دانشگاه تهران بود.[۴]
فرشیدورد در طول زندگی زناشویی هرگز صاحب فرزندی نشد[۱] و بعد از جدا شدن از همسر خود، دیگر ازدواج نکرد. او بیپروا بود و گاهی به کارهایی که در نظام جمهوری اسلامی ایران انجام میشد معترض بود و به همین دلیل از تدریس در مقطع کارشناسی منع شد. پس از بازنشستگی از دانشگاه تهران، مدتی را با بستگانش زندگی کرد و پس از آن به سرای سالمندان نیکان منتقل شد.[۵]
دکتر خسرو فرشیدورد روز چهارشنبه ۹ دی ۱۳۸۸ در «سرای سالمندان نیکان» تهران در سکوت خبری درگذشت[۲][۴] و در بهشت زهرای تهران در قطعهٔ ۲۵۶، ردیف ۹۴، شماره ۳۷ به خاک سپرده شد.
به زبانهای عربی و فرانسوی تسلط داشت و با زبانهای انگلیسی، پهلوی، اوستایی و فارسی باستان آشنایی کافی داشت.[۱] تخصص اصلی خسرو فرشیدورد، دستور زبان و نگارش فارسی بود و در نقد ادبی و سبکشناسی نیز صاحبنظر بود. همچنین سالها عضو گروه پژوهشی لغتنامه دهخدا بود.[۴] او شعر نیز میسرود. قالبِ اغلب شعرهای وی غزل (با مضامین عاشقانه و اجتماعی) بود.
فرشیدورد علاوه بر بیش از ۲۰۰ مقاله، ۱۶ عنوان کتاب در زمان حیات خود چاپ و منتشر کرد[۴] و همچنین دو مجموعه شعر با عنوانهای حماسه انقلاب و صلای عشق (با مقدمهای در معرفی شعر فارسی امروز) برجای مانده است.[۱][۶] کتابهای او:
این خانه قشنگ است ولی خانهٔ من نیست | این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست | |
آن دختر چشمآبی گیسویْطلایی | طناز و سیهچشم چو معشوقهٔ من نیست[۸] | |
آن کشور نو، آن وطن دانش و صنعت | هرگز به دلانگیزی ایران کهن نیست | |
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان | لطفیست که در کلگری و نیس و پکن نیست | |
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان | موجیست که در ساحل دریای عدن نیست | |
در پیکر گُلهای دلاویز شمیران | عطریست که در نافهٔ آهوی ختن نیست | |
آوارهام و خسته و سرگشته و حیران | هرجا که روم هیچکجا خانهٔ من نیست | |
آوارگی و خانهبهدوشی چه بلاییست | دردیست که همتاش در این دیر کهن نیست | |
من بهرِ که خوانم غزل سعدی و حافظ | در شهر غریبی که در او فهمِ سخن نیست؟ | |
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران | بیشبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست | |
پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران | لندن به دلاویزیِ شیراز کهن نیست | |
هرچند که سرسبز بُوَد دامنهٔ آلپ | چون دامن البرز پُر از چینوشکن نیست | |
این کوه بلند است ولی نیست دماوند | این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست | |
این شهر عظیم است ولی شهرِ غریب است | این خانه قشنگ است ولی خانهٔ من نیست[۲][۴] |
محمدرضا ترکی از شاگردان فرشیدورد، معتقد است پس از دکتر محمد معین، زبردستی و وسعت اطلاعات و تحقیقات دکتر فرشیدورد در حوزه زبانشناسی و دستور زبان فارسی سرآمد دیگران بوده است.[۹] عزیزالله جوینی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران در مراسم بزرگداشت او شاعر بودن فرشیدورد را یکی از ابعاد پنهانمانده شخصیتش برشمرد و بیان کرد «فرشیدورد در شعر انقلاب مضمونآفرینی بسیار محکمی داشته است که شاید در این عرصه کمتر همتایی برای او پیدا شود.»[۴] همچنین در سال ۱۳۷۷ کمال حاج سید جوادی کتابی با عنوان «یادگارنامه استاد دکتر خسرو فرشیدورد» توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی منتشر کرد که در آن به مباحثی چون کتابشناسی کتابها و مقالات دکتر خسرو فرشیدورد، و نگاهی به آثار و نظریات ادبی و زبانشناسی او پرداخته شده است.[۶]