سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

فراموشی / سعید سلطانی طارمی




زن پیر بود.

در آن اتاق سرد مه‌آلود

حتی لباسهاش برایش غریبه بود

از چشمهاش

تنها سؤال زنده‌ی ذهنش را

سوی اراده‌ای

که از فضای ابری دنیایش می‌رفت

و رنگ و بوی خاطره‌هایش را

                           می‌برد

پرتاب می‌نمود پیاپی: 

« آیا نمی‌شود که نخستین لبخند

و آخرین نگاه خشونت‌بارش را

از ذهن من نزدایی؟

آیا نمی‌شود که نخستین لبخند...»


یک لحظه سایه گونه‌ای از نوزاد

در خاطرش رسید و گریزان رفت


زن پیر بود

از آن همه درخشش و زیبایی

و میل زیستن

چیزی نمانده‌بود مگر این که

گاهی میان جوف نه‌اش آری بود

و در تمام پنجره‌هایش

گرد و عبار تار فراموشی 

                           جاری...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد