چیک و چیک و چیک و چیک و چیک...
شیر آبِ خانه
باز چکّه می کند
انبری و واشری و ...
هان! درست شد
تمام.
تیک و تیک و تیک و تیک و تیک...
گوهر عزیز عمر را
لایِ چرخ دنده های هرزه اش
تکّه تکّه می کند
روز و شب
مدام.
مانده ام که
هیچ کس چرا
فکرِ ساعتِ خراب و هرزِ خانه نیست؟!
هومن گلهو
نقطه،نقطه،نقطه چین و نقطه چین
ردّ پای توست واژه، واژه؛ سطر،سطرِ شعرِ من
فقط همین.
هومن گلهو
بر دوچرخهٔ لکنته اش نشسته پر غرور
نان سنگک برشته سوی خانه می برد
مرد آرزوی دختران ایلِ سالهای دور!
هومن گلهو