چشمهایت را ببند و
بی هوا لیوان مالامالِ روی میز را بردار و
تا ته
_تلخ یا شیرین
زهر یا شربت_
به کام خویش خالی کن.
عشق اصلاً کار سختی نیست!
هومن گلهو
گاه فکر می کنم که:
دور می زنند
این کنایه ها
مجازها و
استعاره ها
مرا.
صاف و ساده
رُک و راست
بی کنایه و مجاز و استعاره
دوست دارمت.
هومن گلهو
ما
گرفتاران اندوهیم
در کلاف مردم این شهر
درمیان خنده های نانجیب درد
دستهای سردمان را ها نخواهدکرد
هیچکس درکوره راه جاده حسرت
زندگی شاید غروبش
سهم ما بوده است
ما گرفتاران این زخمیم
خسته وتنها
قصه ما قصه تنهایی گنجشک زخمی
در شب سرد زمستان بود
بداهه
عکسی از آفتاب شبم شاها
شبها به استکان تو میافتم
سربازیم یله که به این صفحه
در پای حفظ جان تو میافتم
پا میشوم دوباره به عشق تو
پا میشوم که شاه بیندازم
اول برای ماه شدن باید
خود را درون چاه بیاندازم
وانگه برای قصه شدن باید
زیبا شوم، نجیب شوم، بعدش
زندان روم، تقیه کنم، باری
دندانههای سیب شوم بعدش…
دنیا به کام فخر فروشان است
از مصرم و حوالی تهرانم
خانم بیا و قصه نگو بس کن
من مُنتهای فخر فروشانم
قبله منم، زمانه منم، باید
از من به سوی من به شکایت رفت
پای من ایستادن از آداب است
پایی که در طریق شهادت رفت
این بنده چیست؟ درک کنم ای کاش
معجون بیسوادی و مهجوری
ترکیب واژههای غلط با دود
یا خاطرات رابطهای سوری
ای بنده کلافه سردرگم
شبهای شعر را به درک بسپار
من همسر دو تا غزل نابم
دست از سر توازن من بردار
از : سعید زارع محمدی
عاقل مباش تا غم دیوانگان خوری
دیوانه باش تا غم تو دیگران خورند
همکارم حرف قشنگی می زند. می گوید وقتی یکی از دندان های آدم خراب می شود طبیعتا غصه می خورد. غبطه می خورد که چرا به موقع رسیدگی نکرده است.حالا فرض کنید دندان یک دندانپزشک خراب شود یا نه! دندانپزشک دندان پوسیده شما را معاینه کند. آنوقت شدت این تحسر و اندوه صد چندان می شود. چرا ؟ چون دندانپزشک ابعاد واقعی پوسیدگی را می داند و راههایی که می توانست جلوی چنین اتفاقی را بگیرد فوت آب است.
نمی دانم کدام گزینه بهتر است. دیوانه و بی درد بودن ... یا عاقل و غمگین بودن؟ در هر حال اگر عاقلانی نباشند و غصه نخورند همین اندک سامانی که داریم بی سامان می شود. عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی.....