هوشنگ ایرانی را می توان از دو زاویه مشاهده کرد.در نگاه اول وی در راستای آوانگاردیسم هنری تعریف می شود .در این نگاه ایرانی به عنوان شاعری خوش منظر قابل رویت است. اما نگاه دوم براساس دریافت جدیدی ست که از "زندگی"وهستی هنر"گرفته شده.در این نگاه برخوردباایرانی به شکلی متفاوت صورت می گیرد.
1-نگاه اول:
1-1
یکی از شاخصه های ایرانی نابهنگامی وی است.احساس می شود تمام اهالی صاحب تفکر شعر امروز بر سر این نکته اتفاق نظر دارند که ایرانی شاعری نا هم زمان برای زمانه ی خویش بود. نا برابری تاریخ متن از یکسو و تاریخ اجتماع از سوی دیگر فشار ها وتحقیر هایی را بوجودآورد که شاعری چون او قربانی آن می شود.و در این میان شاعر –خروس ما در کشاکش جنگ "بنفش تند بر خاکستری را می خواند.
نا هم زمانی ایرانی گسست وی از تاریخ سنتی به سمت آینده است. و این آینده (حال )ایرانی بود وحال آنکه (حال)جامعه ی (ایرانی)در گذشته سیر می کرد.
در این نگاه ایرانی شاعری پیشرو به نظر می آید حتی در سه مجموعه ی آخرش که به نوعی نشان دهنده ی عقب نشینی وی در مقابل تحقیر هاست با این وجود شعر بی وزن اش باز هم حرکتی آوانگارد به حساب می آمد.
1-2
شعر دهه ی هفتاد با تمام فرازو نشیب هایی که طی کرد وبا تمام نقد هایی که بر آن می توانیم وارد کنیم. این مزیت را داشتکه موقعیتی را بوجود آورد تا در این موقعیت متونی را که نسبت به آنها ستم تاریخی روا شده بود مورد خوانش قرار دهیم.
طرح نظریه زبانیت در فضایی که شعر از هیجانات اجتماعی فاصله گرفته بود. پای متن هایی را به میان کشاندکه بهانه ی هنر برای هنر جامعه ی شعری ناخوانده از سرشان گذشته بود .وشعر های ایرانی از جمله این شعر هاست. همچنین از دیگر سو تاثیر شعر ایرانی بر دهه ی هفتاد را نمی توان نادیده گرفت.
بعد از شکل گیری یکسری متون- تالیف وترجمه مانند:ساختار وتاویل متن بابک احمدی و نظریه ادبی رامان سلدون- که معمولا بیان عقاید فیلسوفان متاخر-بیشتر این فیلسوف ها با تمام اختلاف هایی که در اندیشه ی فلسفی شان وجود دارد زیر سایه ی پست مدرنیسم جمع شده اند- وهمچنین چاپ و نشر فراوان نظریه های شعری که هر کدام مبتنی بر زبان محوری های خاص خود بودند واز پس آن متون بسیاری که وارد بازار ترجمه شدند .باعث شد تا شاعران دهه ی هفتاد دروغ بزرگ "پست مدرنیسم بودن" را باور کنند.
تاثیر ایرانی بر شاعران به اصطلاح پست مدرن دهه ی هفتاد غیر قابل انکار است.حال آنکه ایرانی پنجاه سال پیش_در اوایل دهه ی سی_ چنین نو آوری هایی را به شعر عرضه داشت:
1-خارج شدن از نظام های رایج شعری
سطور مستقل در شعر به گونه ای که هر سطر دارای هستی جداگانه ای نسبت به سطر های قبل و بعدازخود دارد.
3-وارد کردن اصواتی که در هستی پیرامون شاعر جریان دارند به عنوان نوعی اجرا ی آوایی در شعر.
4- بکار گیری سطور بی معنا
5- اجرای شعر در وزن وبی وزنی و تر کیب این دو با هم همرا با ایجاد ریتم های مختلف
6-ارائه ی شعر های بی وزن به عنوان تجربه ای تازه
اما محدود کردن کار ایرانی تنها به رفتار های عادت شکن شعری نباید نوعی تقلیل کار شعر باشد ایرانی می تواند تنها شاعری باشد که هر لحظه بین خود وخود قبلی فاصله گذاری کند .بین اثر واثر قبلی واین یکی از مشخصه های هنر آوانگارد وپیشرو می باشد.
حرکت از شعر های بسیار سنت شکن "بنفش تند بر خاکستری:وگسست از آن لحظه ی شعری و حرکتی دوباره به سمت سه مجموعه ی دیگر که به عقیده ی عده ای نوعی عقب نشینی و پس رفت شاعر بحساب می آید.با نگاهی منصفانه می بینیم که این حرکت نه پس رفت که نوعی دیگر از تجربه های شاعرانه است.با این وجود باز در مجموعه ی "خاکستری"شعری به نام unio my stica می بینیم که در نوع خود بی مانند است.
شاید درست ترین سخن این باشد که ایرانی نماینده ی یک روح نا آرام وجستجوگر در شعراست.روحی که بین هستی خود وهستی پیرامونش به کنکاش می پردازد.
با نگاهی دقیقی به موقعیت شعر امروز وهوشنگ ایرانی میتوان اینگونه نتیجه گرفت که هوشنگ ایرانی در زمان خود اوج مدرنیسم ادبی بحساب می آمد وآثاروی آثاری خرد محور-شگرد گرا نخبه گرا وپیشروبودند. ایرانی هنر را به عنوان امری متعالی تلقی می نمود وی در یکی از مقالاتش اینگونه می نویسد:
"و در واقع هنرمند هنگامی که بتواند فرم زنده وآفریننده را در یابد و با شکستن بند های روش آن را جاندارتر به نمایش آوردزیبایی تازه تر بدست آورده است چون سنجش توانایی واصالت هنرمند بر فرزند زمان بودن استوار است.تنها هنر مندانی که از بند روش ها پا فراتر بگذارده اند وبا دریافت ونمایش زنده واصیل رویدادهای درون زیبایی تازه آفریده اند می توانند زمان زاده ی روز ودر خور هنرمند باشند"
تمامی این گفته ها پیوند دهنده ی ایرانی به مدرنیسم ادبی است. با این وجود شاعران دهه ی هفتادو داعیه داران شعر پست مدرن با دنبال کردن حرکت های ایرانی نه تنها گسسستی با مدرنیسم ادبی ایجاد نکرده اند بلکخ نوعی ادامه دهنده ی مدنیسم (ایرانی)وادامه ی سنت مدرنیستی شعر می باشند.
به دیگر سخن با آثاری که خود با ارائه ی خود ادعای شگرد گرایی-خرد باوری-ونخبه گرایی بودن را می کنند. نمی توان گذر از مدنیته را بیان کرد.تنها آنچه که گفته می شود سر زمین موعودی است به نام پست مدرن که به آن نرسیدیم.
لازم به ذکر است که ما بطور جدی به پر سش هایی از این دست هنوز هم جواب مناسبی نداده ایم که:
1-وضعیت هنر در موقعیت پست مدرن چگونه است؟
2-آیا در این موقعیت هنر همچنان به عنوان امری والا تلقی می شود؟
آیا ژانرهای رسمی هنر مانند شعر- داستان- سینما-نقاشیوغیره...پا برجا هستند و اگر نیستند چگونه می توان از(شعر پست مدرن )سخن گفت؟
می ساید .../زنجیر سنن /می خواید.../رشته ی کهن/سوهان گران ز درد پیچان به خود می خمند وباز می سایند/در نبرد با زمان ومکان قید سنن را می گسلند
2-نگاه دوم:
این نگاه مبتنی بر زندگی است
زندگی در تقابل با هنر-در نظر هنر شناسان هنر والایی زندگی است. زمینه ای است که همیشه بالاتر از زندگی قرارمی گیردوزندگی چیزی نیست جز ماده ی خام هنر. اما در نگاهی دیگر هنر خود زندگی است (زندگی خود)وشاید این تفکر هنری بتواند گسستی با تفکر پیشین –در اینجا تفکر هنری مدرن-ایجاد نماید .
در این نظریه هنر شکل ها ومرز های تثبیت شده ی خود را از دست می دهد. وهر چیز زندگی در نگاه هری تبدیل به هنر می شود. این نگاه هنر را کاملادر جایگاهی متفاوت نشان می دهد.
هنری فارغ از شگرد گرایی و حتی اندیشیدن به هنر_نوعی بازگشت-نوعی بدویت .
به این مطلب از هوشنگ ایرانی توجه کنید:
"زیبایی از آن زندگی است زندگی به این مفهوم جنبش همیشگی ودگرگونی پیوسته خوه به سویی مشخص که تا حدودی بی پایه است وخواه هر "سویی" دریافت زندگی دریافت هنر است هنر هرگز از حیات جدا شدنی نیست وجهش حیاتی واقعیت هنر را چون انگیزهای همیشگی با خود ودر خود دارد"
کارهای ایرانی دائما در تضاد با این مطلبی است که از اونقل کردیم.شعر های وی پر است از شگرد گرایی وشاعر همیشه خواهان این است کههنر راوالاتر از زندگی نشان دهد.
برای بهتر روشن شدن این موضوع از اینجا شروع می کنم که:
"می ساید.../زنجیرسنن/می خواید.../رشته کهن/سوهانگران زدرد پیچان به خود می خمندوباز می سایند/در نبرد با زمان ومکان قید سنن را می گسلند "
این شروع شعر "سوهانگران" در کتاب "بنفش تند بر خاکستری "است. ایرانی در نبردی تن به تن به جنگ زمان می رود.این نبرد با کلیتی به نام زمان نیست بلکه نبردش با بخش کوچکی از زمان بنام "گذشته" است.
زمان ایرانی نگاهبه موقعیت حال خویش دارد وفرار شاعر از گذشته تنها رسالت خروس بحساب می آید.
-آیا حال آینده ی گذشته است وآینده حال نفی شده ؟یا اینکه آینده خود حال است؟
چنین بازی ای با زمان ما را به ورطه ی بی زمانی می اندازد.در چنین بازی ای شاعر دیگر یک شعر آوانگارد نیستزمان توالی گذشته –حال وآینده ی خود را از دست می دهد.ولحظه از زمان ساعتی می گریزد.(حال تنها جلوه ای از گذشته وآینده است. والبته جنگ خروس اصلا برای رسیدن به این چنین زمانی نیست.
او تنها گذشته را نشانه می گیرد وبه سمت آینده فرا روی می کند .وبه همین خاطر در چنبره ی زمان ساعتی گیر می افتد وازاین زمان فرا روی نمی کند .
تمام این شگرد گرایی ها نشان دهنده ی چنین بر خوردی با زمان است. بر خوردی که می خواهدبرای متن تاریخ مشخصکند گیریم که این تاریخ از جنس آینده باشد.
نگاه ایرانی برای به چالش کشیدن زمان گذشته از این قرار است که:
1- تغییر ریتم وترکیب وزن وبی وزنی
تا کی آواز قو ها آغاز گرددتاکیآواز قو ها پایان پذیرد/وتنها و جانهای او می خوانند :/اوج گیر ...اوج گیر/اقیانوس
سیا...اوج گیر ...جادوی رها کنند را فراتر افکن..../فراتر افکن...
(آواز قو-از بنفش تند تا خاکستری)
یا چقدر ریتم این شعر ایرانی مانند (دف) براهنی در دهه ی هفتاد است:
زشتی دهشت بخندد
دیدین دان ن ن ن
بر کمانی نیم سوز کنده لعنت شده
دیدین دان ن ن ن
دود بر خیزد
دیدین دان ن ن ن
(کویر –از بنفش تند تا.....)
2- وارد کردن آواهای بی معنا
ما یاندوو/کومبادوو/کومبادوو/هوررها...هوررها/جی جولی جوجی لی
(کبود –از بنفش تند تا ....)
ای دی گشدا جا/نارن/میسیوویسدیس/خوخا کوکران
(کبود –از بنفش تند تا ...)
و گاهی این اصوات شکلی از اجرا وپردازش شعر هستند به دیگر سخن شعر را به نمایش می گذارند:
کاه –درون شیر را/می جود/هوم بوم/هوم بوم/وی یوهوهی ی ی ی ی/هی یا یا هی یایایاااا
(کبود-از بنفش تند تا.....)
دلهره می دهد نهیب میزند دلهره می دهد نهیب می زند/دهیب میددن هورل می هی هیب ددهی دهیب/ هو هور هی هی هیب هوهور هوهور هور
(خفقان-از بنفش تند تا...)
یا وارد کردن صدای استخوان وافعی که نشان دهند ی اجرا گرا یی ذر شعر ایرانی است:
افعی لیز می سرد به گردن او(ایس!)
(او-همان)
استخوان ها /صدا کند/تاخ تاخ...تاخ تاخ
(مارش هستی-همان)
3- نحو شکنی:
سرب وبسنگد شیشه ها و/لرزه ای دنیا به هم ریزد
"بسنگد"ترکیب دو واژه ی "بزند"و"سنگ"است که ترکیب این دو واژه مدلول های این واژگان را در یک موقعیت هم زمان قرار می دهد
این ها نمونه های کوچکی بودند از شگرد گرایی هایی که می توان در شعر بعد از ایرانی به خوبی تکرار شدن آن ها را ببینیم .نمونه هایی که بر شعر دهه ی هفتاد تاثیر بسزایی گذاشت.
و تمام این شگرد گرایی خا شعر در جایگاهی متعالی قرارمی دهد .واین همان پارادوکسی است بین شعر ایرانی واندیشه ای که پیش تر ذکر آن رفت
هنر پسا مدرن گسستی پایه ای را طلب می کند گسستی که سمتشزیستن هنری است رد کردن تمام ژانر های هنری و رسیدن به زندگی هنر پسا مدرن هنر دوباره ساختن است.ساختن خود ساختن
مازیار نیستانی