گذشت بود و نبودی که عشق خواندیمش
فراز بود و فرودی که عشق خواندیمش
به نیش طعنه گزید و به طعم گریه گذشت
دقیقههای حسودی که عشق خواندیمش
شبی به سیلی طوفان، شبی شکنجهٔ سنگ
کرانههای کبودی که عشق خواندیمش
نه شعلهای ته جنگل، نه رقص کولی بود
همان تراکم دودی که عشق خواندیمش
ببین دوباره زیان کردهایم از لطف
تب تصوّر سودی که عشق خواندیمش
سقوط بود و بهجز بال زخم، هیچ نداشت
توهّماتِ صعودی که عشق خواندیمش
بزن به تار غمت چلّهٔ دچارت را
بریده رشتهٔ پودی که عشق خواندیمش
پیوند ما
کیکی بود
با سرنوشتِ چاقو
که پیش از رقص
به هشت تکه قسمت شده بود
نخستینش را
پدر با دهانی وحشی
جلوی مادر انداخت
مادر - مغضوب - براندازش کرد
زبانزده نزده
به سمت پسر انداخت
پسر پوزه بر آن مالید و گرگوار
آن را به پیشگاه جفتش برد.
وآن جفت
با پوزخندی در چشم
بر آرزویی رسیده
آن را بر چنگ نیمخوردهی فرزند انداخت
و فرزند با غروری گربهگون
آن را بر زبالهدان برنزی مالید
و تا آنگاه که دیگرانش بیایند
هفت تکهی دیگر فاسد شده بود
□□□
آری؛ پیش از رقص فرشتهی مرگ
ما را به دست هم کشته بودند
#نوید_روستا
«جهان زیرسیگاری من است» نام یکی از این دو کتاب است که شامل مصاحبه های پناهی از سال 68 تا 76 می شود. کتاب دیگری که از حسین پناهی منتشر شده «نوید یک روز بلند نورانی» نام دارد که مجموعه مصاحبه ها و چند سخنرانی این بازیگر و شاعر فقید در طی سال های 76 تا 83 است.
در بخشی از جهان زیر سیگاری من است آمده است: «عشق دروغ پیچیده و شیرین و عجیبی است که در بخش خلاقیت های ذهنی قابل ستایش و بررسی است. عشق اسم مستعار امیدهای ناگزیری است که شنبه ما را به یکشنبه می کشاند ... همین عشق و لااقل یکی از قویترین شاخه های همین عشق، در تحلیل علمی حضور انسان به دروغی فریبا تبدیل می شود و ما را مجبور می کند تا در حیاط به دنبال چیزی بگردیم که در جیب کُتمان سنگینی می کند ... البته این تصور به ظاهر مبتذل از کلمه طلایی عشق هیچ منافاتی با کهکشان ارزشهای آن ندارد. اما برای خودم همیشه سؤال بوده است که چرا در افق دید عرفا، ملکه عشق همیشه مزین به گیسوهای افشان بوده. این تعبیر، پاکترین تعابیر ممکن است.»
#حسین_پناهی
#جهان_زیرسیگاری_من_است
.
همیشه چیزهایی که نداشتهام را
بیشتر دوست داشتهام
همچون تو که بسیار دوری
که بسیار ندارمت
از کتابِ #از_خودت_برایم_بگو
#پابلو_نرودا
▫️گرته
▪️@Garte_mag
«انا تعلمنا البکاء بلا دموع».
بدونِ اشک، گریستن را آموختیم.
محمود درویش
▫️گرته
▪️@Garte_mag