سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

خبر بد / سعید سلطانی طارمی




ماه
افتاد توی آینه ی زن
زن
لبخند زد وَ سؤالی
توی نگاه منتظرش پیچید.
یعنی کجاست؟
سالم وخوب هست؟
زنگ در 
فریاد زد که باز کن او آمد
زن با شتاب و ذوق‌زده
در را گشود و افسری افسرده
آمد درون، به رسم نظامی گفت:
بانو سلام
ما 
 همسنگر و رفیق قدیمی بودیم
روزی نماز ظهر  دیدیم
یک لاله روی هره‌ی سنگر 
لبخند می زند
او
خود را کشید بالا
تا
 آب وضوش پای لاله بریزد
ناگاه تیری از ...
افسر
با احترام سوگوار نظامی رفت
سوی گلوله های منتظر جبهه

زن‌ روی آینه‌اش را پوشاند
و از سؤال ته نشین شده درچشمانش
فواره کرد اشک
و صجه زد: خدا!!!
این رسم کهنه‌ پاره‌ی کشتن
کی در تفکر انسان میمیرد؟

و ماه رفت در محاق سیاهی.
لبخند زن
تغییر شکل داد به آهی 
          مهرماه ۴۰۲

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد