همیشه ناتمام
و حرفهای ما تمام در سکوت
به انتهای راه میرسیم
و میرسد کسی که میپرد
و میرویم و چشمبند
و دلنهاده با طلوعِ آفتابِ دیگری…
من گاو و خر تو نیستم خالو جان!
اسب کهر تو نیستم خالو جان!
بر شانه ی من بار امانت نگذار
من باربر تو نیستم خالو جان!
کدام معجزه نو می کند روایت ما
که سوخت آتش صد شبهه طوع و طاعت ما
فدائیان نگاه توایم و اهل نظر
بجز به مرگ نسنجند،قدر و قیمت ما
بهار اگر که تو بودی نمی پسندیدی
چنین به باد تطاول رود طراوت ما
رمق نماند به زانوی انتظار و امید
چه وقت می رسد ای روزگار نوبت ما
در آسیاب حوادث ، محصل تقدیر
چو یزدگرد گریزان نوشت قسمت ما
به نقش آینه های شکسته می مانیم
مجازیست و نیاید به کار کثرت ما
رواقهای ترک خورده با زبان غبار
خبر دهد همه از انقراض حشمت ما
زمان شکوه زبان روزه سکوت گرفت
که بیش از این نتوانست استطاعت ما
در دشت ناامید
رویش معطل است؛
امید یک جوانه سرآغاز جنگل است.
***
#لیلا_پورحسین
╭━═━⊰
با دستهایی پینهبسته
شرمنده از جیبی که خالیست؛
بابای من بر در، نشسته.
#فلور_نساجی
**...
╭━═━⊰