-
پرسه / محمد رضا راثی پور
پنجشنبه 16 فروردین 1403 14:30
و باز نم نم باران ارغوانی حزن میان این همه مردم چقدر تنهایم میان این همه مردم که چتر وا کردند چه بی پناهم و در معرض نفوذ ، هنوز و آرمانها ، آری چه آرمانها که زیر پای تلاش معاش لگد شود هر روز میان این همه مردم همین مجسمه های یخی که حسی را بجز بطالت و تکرار بر نه انگیزند مواظبند که در گیر خیر و شر نشوند شتابشان که از...
-
سفرنامه / محمدعلی شاکری یکتا
سهشنبه 14 فروردین 1403 17:01
کبوتران خانگی به سوی آفتاب رفته اند سپیده دم. و رنگ و روی تازه ی جهان که خنده می کند به تیرگی. پسِ غبار سالیان دور هنوزهم به چهره ی شکفته ی درختِ خانه آ ب می زنم. هنوز یک ستاره روشن است هنوز حس بودن و نبودن ازدل گیاه و سنگ زبانه می کشد. برای خاک خشک و کوزه ی سفال این کویر از آسمان گمشده حریرابر برای باغ های خاطره درخت...
-
شاملویی که من می شناختم / محمد محمد علی
دوشنبه 13 فروردین 1403 08:20
کتاب شاملویی که من می شناختم ، محصول یک دوره همراهی و آشنایی نویسنده شهیر محمد محمد علی با احمد شاملو شاعر فقید است که که در سال 1392 در تیراژ 1000 نسخه و با قطع رقعی به چاپ رسده است. در خلاصه ای که در پشت جلد کتاب آمده نویسنده غرض و مقصود خود را چنین بیان می کند: کسی نبود که حالا مثلا نه با یادداشتی یا حتی نقدی بر...
-
پایان در آغاز /محسن الوان ساز
دوشنبه 13 فروردین 1403 08:09
-
چرا کلاسیکها /فرهاد قنبری
جمعه 10 فروردین 1403 21:33
شاید بسیاری در ذهن خود این سوال را داشته باشند که فیلسوفان و نویسندگان چند هزار سال پیش و ادبیات کلاسیک چند سده پیش (نمایشنامه، شعر، رمان و داستان کوتاه) برای انسان قرن بیست و یکمی چه دستاوردی می تواند داشته باشد. شاید عدهای از خود بپرسند(کما اینکه مدام با این سوالات در جامعه و شبکههای مجازی مواجه میشویم) که سعدی و...
-
بلند / محمد علی شاکری یکتا
چهارشنبه 8 فروردین 1403 08:26
بر نقره مذاب صدایت شعری بلند می تابد آنسان که آفتاب بر بام خانه های قدیمی انگار شاخه جوان جوانه جانش را در جنگلی به وسعت گلدان نشانده یا خط،سیر این همه پرنده زخمی دلتای رودخانه و دریا را گم کرده است ۷ / ۱/ ۱۴۰۳
-
برشی از یک یادداشت / از گروه تلگرامی سیزین همراز
یکشنبه 5 فروردین 1403 11:20
رضا براهنی، آموزگار، نویسنده، شاعر، منتقد، نظریه پرداز، و روشنفکرِ جنجالیِ جسورِ تیزِ برندهِ متناقضِ پرتلاطمِ متعصبِ چشم آبیِ تبریزی، سرانجام به تاریخ پنجم فروردین ماه 1401، جهان را ترک و به دیدار آفتاب شتافت. او که قصه های بسیاری برای تمامی نسل های بعد از خود نوشته بود، اما خالی از تمامی چفت و بست های آن قصه ها، در...
-
نو رباعی / جلیل صفر بیگی
یکشنبه 5 فروردین 1403 08:43
می خواهم از این خانه فراتر بروم لولا به خودم چگونه ازدر بروم؟ قفلم به چهارچوب جانم باید از پاشنه خود را بِکَنم در بروم #واران @js313 کو آنکه خر مراد من نعل کند تا جیب عبای من پر از لعل کند یک متر زمین سند به نامم نشده امضای مرا کاش کسی جعل کند @js313
-
غزل گریه / سید احمد حامدی
یکشنبه 5 فروردین 1403 08:43
دیشب به افتخار مصدّق گریستم تا سرکشد زبانهی مشرق گریستم تاریخ را به ضبط حقایق ورق زدم تقویم را به ثبت دقایق گریستم از داستان شاهد عادل به مظلمه بر آستان مخبر صادق گریستم از چاه پادشاهی لاحق برآمدم در چالهی ولایت سابق گریستم در تونل زمان یله بر مرکب خیال "رفتم به دادگاه مصدّق" گریستم محکومِ حکمِ حبسِ نفس از...
-
بید / جعفر مقیمیان
یکشنبه 5 فروردین 1403 08:42
نوروز رسید بید خشکی این را از رنگ درختهای دیگر فهمید #جعفر_مقیمیان #نورباعی @kar471
-
دریچه را بگشا بهار آمده است! / علی بابا چاهی
یکشنبه 5 فروردین 1403 08:42
حق با شماست : به قهقهه قاه قاه؟ بخندیم یا ابر بشویم در بهاران؟ فقرو تنگدستی و فجایع را؟ طرح و بسط تعذیب جسم و جان آدمیان را؟ ان کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد! ادوارد سعید به عهده می گیرد لابد که می نویسد : هرکسی که به نوشتن روی می آورد، نمی تواند به اعتراض های مردم بی اعتنا بماند! و من به فکر...
-
ایدئو لوژی / ژان_دووینیو
یکشنبه 5 فروردین 1403 08:40
ایدئولوژی همواره صحنه را جارو می کند و می روبد و هرگز بحث با دیگر ایدئولوژی ها را نمی پذیرد، چون با آگاهی ای تیره ومبهم می داند که چیزی جز اندیشه ای محدود و مثله شده و "اندیشه ی ساخته و پرداخته ی دیگران" نیست. و به عنوان ایدئولوژی خودی، آرزومند نابود کردن ایدئولوژی دیگر (= مخالف) ، بدین امید که از این دور...
-
نمونه های شعر دیروز برای تبرک
یکشنبه 5 فروردین 1403 08:35
چراغان / فریدون مشیری من امشب هفت شهر آرزوهایم چراغان است زمین آسمانم نور باران است کبوترهای رنگین بال خواهش ها بهشت پر گل اندیشه ها را زیر پر دارند صفای معبد هستی تماشائی ست: زهر سو نوشخند اختران در چلچراغ ماه می ریزد جهان در خواب تنها من در این معبد در این محراب: دلم می خواست:بند از پای جانم باز می کردند که من تا...
-
گزارش به نازادگان / م. روانشید
یکشنبه 5 فروردین 1403 08:30
۱۴ مرداد ۱۴۰۱ t.me/ravanshidpoet پرسید: چرا نمیگویی چه کسانی و چرا شعرِ امروز را از انقراض نجات میدهند؟ ناگهان و بیبرنامه برایش شروع کردم به نوشتن: وسواسِ آقای علی باباچاهی بهعلاوهی مراقبت و رصد همهجانبهی او در فضای شعر و جرات و جسارتاش ستایشانگیز و غبطه برانگیز است. باباچاهی در شعر پیر نمیشود، مدام پوستهی...
-
هنوز / لا ادری
یکشنبه 5 فروردین 1403 08:29
اینجا هنوز وقتی بهاران می رسد این دشت ها غرق شقایق می شوند اینجا هنوزم مردمش همیشه عاشق می شوند اینجا اگرچه کشتی عدل خدا بی ناخدا افتاده است عشق مسکین بی نوا افتاده است یا اگر این آبها از آسیا افتاده است ساز مطرب از نوا افتاده است اما هنوزم شعر هست ! نا مهربانان مهرهست اینجا اگر مهتاب نیست اینجا اگرچه آب نیست اما تیمم...
-
برای خاکسپاری در ۱۴۰۳! / ✍ رحیم قمیشی
یکشنبه 5 فروردین 1403 08:27
رسم بدی در میان برخی قبایل عرب متداول بوده، اگر کسی از قبیله کشته میشد، او را به خاک نمیسپردند تا قاتلش پیدا شود! معلوم است این رسم کهنه در زمان حاضر قابل اعتنا نیست، اما اگر زمان را در ثانیه و دقیقه و ساعت نبینیم، اگر باور کنیم عمر بشر بیشتر از میلیونها سال بوده، مگر غیر از این است که همیشه مقتول و قاتل با هم به...
-
دیدار / ایزومی شیکیبو / وحید روشن
یکشنبه 5 فروردین 1403 08:27
به دیدارم بشتاب این شکوفهها به همان سرعتی که میشکفند فرو میریزند. هستیِ این جهان به پایداریِ شبنم میماند بر گلبرگ ▫️ ایزومی شیکیبو ▫️ برگردان به پارسی: وحید روشن ▪️آستراخان کافه | مجالی برای همهوایی | کانالی برای راه یافتن به جهان سیال موسیقی و ادبیات
-
سفر / مرتضی معراجی
یکشنبه 5 فروردین 1403 08:25
گفتی : « باید دل کند و زین دیار سفر کرد وز ذهن ـ خوب و بد ـ هر یاد و یادگار به در کرد وآنگاه از هرچه نه دلخواه یا هرچه به دل بار سرمست و بی قرار گذر کرد .» گفتم : « گیرم بتوان به هر دیار مٓقَر کرد وز هرچه هست سخت ودل آزار حذر کرد امّا ای دوست می شود از خویشتن فرار مگر کرد ؟ » #سیدمرتضی_معراجی @naghdehall
-
یادداشت در مورد خواننده معروف ایران / علی سرهنگی .
یکشنبه 5 فروردین 1403 08:19
................«فرامرزاصلانی »قبلا خبر داد ه بودبه سرطان مبتلا. شده است ! اشاره :امروزصبح خبریدی دادم به شما ....دوست عزیزم ....هنرمندو اواز خوان و شاعر سرشناس ..همکارروزنلمه نگارم ...فرامرز حسین زاده معروف به فرامرز اصلانی که ازجمله خوانندگان مجله فرهنگ نو هم بود و این البته برای من افتخاری است ...چشم ازجهان فروبست...
-
نمونه های شعر دیروز برای تبرک
یکشنبه 5 فروردین 1403 08:15
تماشا / هوشنگ ابتهاج در گشودند به باغ و من دلشده را به سراپرده رنگین تماشا بردند من به باغ با زبان بلبل خواندم در سماع شب سروستان دست افشاندم در پریخانهی پر نقش هزار آینهاش خویشتن را به هزاران سیما دیدم با لب آینه خندیدم من به باغ همره قافله رنگ و نگار به سفر رفتم از خاک به گل رقص رنگین شکفتن را در چشمه نور مژده...
-
بهار نیما/ مهدی عاطفراد
یکشنبه 27 اسفند 1402 19:49
نیما یوشیج نسبت به فصل بهار، کم و بیش، احساس خوشایندی نداشت و فرارسیدن بهار چندان خوشحالش نمیکرد. او خود را مرغی اسیر قفس حس میکرد و بهار نمیتوانست او را، درحالیکه در گوشهی دام قفس دربسته خودش را محبوس میدید، شاد کند یا در دلش شوری برانگیزد. در دو تا از غزلهایی که در سال ۱۳۱۷ سروده، این احساسش را با این بیتها...
-
چه بینشاط بهاری!/ مهدی عاطفراد
یکشنبه 27 اسفند 1402 19:47
بهار سبز طبیعت فرارسیده و من از اشتیاق بهارانه بینشان هستم. سرای جان من از شادی و نشاط تهیست در این خزان جوانی غمآشیان هستم. چه جای شادی و شور؟ در آن زمان که تو در بند رنج، دلتنگی برای آزادی و حبس در قفس تار و تنگ بیدادی . چه جای خوشحالی؟ در آن زمان که اسیری، اسیر جوروجفا و زجر میکشی از زخم مهلک حرمان و درد...
-
بهارانه ها / سعید سلطانی طارمی
شنبه 26 اسفند 1402 04:09
بهار 1 زن گفت: سرشاحه ی چنار ، از دکمه های سبز هیاهو ست. مرد ، از پنجره نگاه به بیرون کرد. در کوچه های شهر زنی سبزه می شکفت. بهار 2 گنجشک ماده آمد کنار پنجره : جیک جیک جیک گنجشک نر، با یک نوار سبز به منقار خود را به او رساند. و لانه ی جدید آغاز شد. 18/12/88 بهار 3 یک روز ، خورشید پای پنجره ات می آید و شیهه می کشد....
-
احترام / سید علی میر افضلی
جمعه 25 اسفند 1402 08:12
به احترام بهار جهان به زمزمه برخاسته ست: درخت، دریا، دشت پرنده، باران، سنگ تو نیز در این طراوت جاری برای پر زدن از خود، دلی مهیا کن!
-
به بهار / محمد ابرغانی
جمعه 25 اسفند 1402 08:10
به بهاری که می رسد از راه حرفها دارم و نمی گویم بگذارید از در آمد که تو ، سر و رویی صفا دهد با یکی چای تازه ی خوشرنگ که کشد هورت خستگی از تنش برون برود بعله ، اینقدر صبر کردم من این یکی دو دقیقه هم رویش خب بهار عزیز سوقاتی این همه چشممان سفید شده که بیایی بگو چه آوردی مات مانده است و قند در دهنش گوئیا مثل سنگ خشک شده...
-
بی خانه / مرتضی دلاوری
جمعه 25 اسفند 1402 07:59
ای ابتذال خیرهی آرامش! بیخانهام... دهانهی آتشفشان کجاست؟
-
نام تو را / علی رضا رجبعلی زاده کاشانی
جمعه 25 اسفند 1402 07:50
-
بهار خوش / محمد علی شاکری یکتا
جمعه 25 اسفند 1402 07:42
-
بهاریه / پاییز رحیمی
جمعه 25 اسفند 1402 07:33
-
فریاد / شارل بودلر
پنجشنبه 24 اسفند 1402 15:03
عشق تو را بدل به فریادى مىکنم اى که تنها تو را دوست مىدارم.. از ژرفاى تاریکْ مغاکى که در آن دلام در افتاده است؛ اینجا غمین دنیایىست. - شارل بودلر