-
دیدار / محمد جلیل مظفری
پنجشنبه 7 دی 1402 10:23
دیدنت شاید ناسروده غزلی است که به جادوی ِ هماوردی یک اوج حماسی، چون موج دل به دریا زده است داستانی است که از بستر بدویت ِانسان و زمین از اساطیر به امروز جهان آمده است وه چه پر طبل و طنین می¬خواند چشم مشتاق مرا گام به گام. بودنت اما آه... روح دلواپس آن صخرۀ زخمی است که تن سوده ِ ز آمد˚ شد موج سر کشیده است به اوج پیکر...
-
داغ ابدی / محمد جلیل مظفری
پنجشنبه 7 دی 1402 09:38
من سیب را از شاخه چیدم و دادم به دست تو آنگاه تو حوّا شدی و عشق داغ ابد به سینه آدم نشاند و من پا˚سوزجاودانۀ این خاکدان شدم . آنک...ولی شقاوت قابیل زخمی نشاند بر دل هابیل و من هنوز داغ گناه بر دل و تا موسم ابد تنها نه پای˚ بستۀ زنجیری زمین طغری نویسِ ِ مصطبه ی آسمان شدم. تهران 22/11/90 محمد جلیل مظفری...
-
بداهه / امیر دادویی
پنجشنبه 7 دی 1402 09:32
رد شدن از واحه های وزن گم شدن در کوچه های یوش آسمان را بادو دست سربی و غمگین بغل کردن راه را در سنگلاخ جاده های عاشقی هموار خواهد کرد تا میان دردها با مرکب واژه روی اندوه غزلها گام بر داریم من شبی پای پیاده تا قنوت شاپرکها راه طی کردم با دو کپسول خیال شمع ماه هم تب داشت ابرها گاهی خیال ماه را پاشویه میکردند رو به یک...
-
نو خسروانی / علی عباس نژاد
پنجشنبه 7 دی 1402 09:31
ما زنده ی دیر، مرده ی پیر از پیله شکافتن هراسان از "زنده به گور مرّگی" سیر... #علی_عباسنژاد
-
اتفاق / ﻣﺮﯾﺪ ﺍﻟﺒﺮﻏﻮﺛﯽ / ﻣﻮﺳﯽ ﺑﯿﺪﺝ
پنجشنبه 7 دی 1402 09:23
ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩﺧﺎﻧﻪ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯽﻧﻮﺷﺖ .. ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ .. ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺟﻮﺍﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﺒﺮﺵ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ .. ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ .. ﺗﺎﺟﺮﯼ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺟﻮﺵ ﻣﯽﺩﻫﺪ .. ﺟﻬﺎﻧﮕﺮﺩﯼ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﺑﺪﻫﯽﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻤﺎﺭﺩ .. ﻭ ﻣﺄﻣﻮﺭ ِ ﻣﺨﻔﯽ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ِ ﺍﻭ ﮔﺎﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ . . . .
-
کولی / آرتور رمبو /محمد رضا پارسا یار
پنجشنبه 7 دی 1402 09:14
شامگاهان کبود تابستان به کوره راه ها می روم. خوشه های گندم به پای من می خلند، علف های خرد را لگد می کنم، غرقه در خیال،طراوتشان را به زیر پا حس می کنم و گیسوانم را به دست باد می سپرم. سخن نخواهم گفت و هیچ اندیشه نخواهم کرد، لیک عشق بی پایان روح مرا مست می کند. در طبیعت به سان یک کولی، به راه دور خواهم رفت،به راه بس دور...
-
طرح / حسن اسدی
پنجشنبه 7 دی 1402 08:55
ﺩﺭ ﻓﺼﻞ ﮔﻞ ﭘﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﺍﯾﻨﮏ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺑﺮﮔﺮﯾﺰ ﺧﺎﻃﺮﻩﻫﺎ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻪﺍﯼ! ﺑﻨﺸﯿﻦ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻥ! ﺍﯾﻦ ﺑﺮﮒﻫﺎﯼ ﺯﺭﺩ ﻭ ﺧﺰﺍﻧﺪﯾﺪﻩﯼ ﻏﺰﻝ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﻧﺪ! ﺑﻨﺸﯿﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺎﻃﺮﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻥ! #حسناسدی #شبدیز https://telegram.me/hassanasadishabdiz
-
یادداشتی دربارهی "او را صدا بزن"/ مهدی عاطفراد
چهارشنبه 29 آذر 1402 08:20
یکی از سرودههای رازآگین نیما یوشیج، شعر "او را صدا بزن" است. از تاریخی که پای شعر ثبت شده چنین برمیآید که "او را صدا بزن" سرودهی دی ١٣٢٥ است- یک ماه پس از رویدادهای خونین آذربایجان و کشتار انبوهی از زادگان این سرزمین. رازآگینی شعر و ابهام آن از دو جهت است: یک- "او"یی که باید صدا زده...
-
یلداست/ مهدی عاطفراد
چهارشنبه 29 آذر 1402 08:17
بلداست. این سختجانترین شب دلتنگی این فصل سرد و ساکت تنهایی این بینوا ترانهی بیانتهای تاریکی یلدای دیرپاست. من در مسیر بستهی افسوس در تنگنای کوچهی بنبست خستگی افسرده از برودت دمسرد این دقایق دلگیر دلمرده از کدورت اندوهبار تنهایی در عمق بینهایت حسرت در این شب دراز پریشانی بسیار دور و مهجور از بامداد روشن...
-
ناکام / آریا کریمی
یکشنبه 26 آذر 1402 08:10
برکه از بیآبی چالهای ناکام است؛ ماه در هالهای از ابهام است. **... #آریا_کریمی ╭━═━⊰
-
باران / مریم رحمانی
یکشنبه 26 آذر 1402 08:04
باران پاییزی حالی شبیه حال من دارد، یکریز میبارد. **... #مریم_رحمانی ╭━═━⊰
-
نامهربان / ز. عباسی
یکشنبه 26 آذر 1402 08:04
نامهربان خزان تکشاخهی امید مرا چید؛ شادی به ما ندید. ** #ز_عباسی ╭━═━⊰
-
حذف ادبیات /فرهاد قنبری
پنجشنبه 23 آذر 1402 18:35
این را باید مدام با خود تکرار کنیم که سینمای بدون ادبیات، موسیقی بدون ادبیات، فرهنگ بدون ادبیات، اجتماع بدون ادبیات، و علوم انسانی بدون ادبیات، موسیقی و سینما و فرهنگ و اجتماعی و علومی مبتذل و سطحی است. اگر میخواهیم بدانیم که چرا موسیقی پاپ ایرانی به چنین قهقرایی رفتهاست باید به مدارس و دانشگاههایمان برگردیم و...
-
حذف ادبیات /فرهاد قنبری
پنجشنبه 23 آذر 1402 18:20
این را باید مدام با خود تکرار کنیم که سینمای بدون ادبیات، موسیقی بدون ادبیات، فرهنگ بدون ادبیات، اجتماع بدون ادبیات، و علوم انسانی بدون ادبیات، موسیقی و سینما و فرهنگ و اجتماعی و علومی مبتذل و سطحی است. اگر میخواهیم بدانیم که چرا موسیقی پاپ ایرانی به چنین قهقرایی رفتهاست باید به مدارس و دانشگاههایمان برگردیم و...
-
احتمال / امیر دادویی
یکشنبه 19 آذر 1402 07:43
چه احتمال عقیمی است اینکه میایی هنوز میگیرم نبض واژه را هرروز چو از مجاورت این چراغ میگذرم بهار پیرهنت را به تاکها بخشید و من وضو کردم میان خوشه ی انگور چه احتمال عقیمی است اینکه میایی در این حدود دیر در این حوالی دور سلام و ارادت بداهه ای بود که تمرکز از دستم رفت بر من ببخشایید
-
شبانه8 / محمد رضا راثی پور
یکشنبه 19 آذر 1402 07:42
.....و باز آن طنین قدمها آن باز تاب شوق و تلاطم ....حیرانتر از همیشه ی حیرانم از پنجره به کوچه سرک می کشم ولی ژرفای خواب کوچه شب را اصحاب کهف هم نتوانند درک کرد! آه از امید خام که وادار می کند از گوش خویش هم بکنم سلب اعتماد! ۲۳ آذر ۱۳۷۱
-
نزدیک تر / محمد علی شاکری یکتا
شنبه 18 آذر 1402 08:18
-
حماسه ماست / اسماعیل امینی
شنبه 18 آذر 1402 08:16
-
عبور از مضایق / محمد رضا راثی پور
چهارشنبه 15 آذر 1402 15:20
پس از مستندی که در باره خاطرات پرویز ثابتی در شبکه من و تو پخش شد ، مطالب زیادی عنوان شد که البته جز توجیه و عقده گشایی یا دفاع یکپارچه محتوایی نداشت تنها یک مورد توجه بنده را جلب کرد و آن اظهار نظر دکتر صادق زیبا کلام بود که فرموده بودند دفاعی که از ناحیه روشن فکران از اقدامات پرویز ثابتی و بطور اعم از ساواک می شود...
-
قصه شهر سنگستان / محسن صلاحی راد
شنبه 4 آذر 1402 20:13
نمیدانم کسی پیش از این یادآوری کرده یا نه، اما مهدی اخوانثالث (امید) در سرودن شعرِ « قصۀ شهر سنگستان » ( از این اوستا ، تهران، زمستان، چ ۱۵، ۱۳۹۱، صص ۱۶-۲۷) قطعاً متأثر از شعر درخشانی از ویلیام باتلر ییتس بوده با عنوان « مَرد و صدا » ؛ نهتنها این بلکه شعرِ بعدیاش در مجموعۀ از این اوستا یعنی «مرد و مرکب» را نیز با...
-
روشنفکران هپروتی / فرهاد قنبری
جمعه 3 آذر 1402 18:25
روشنفکر ایرانی قبل از اینکه مارکس و لنین و هگل و آدورنو و...، را بشناسد، باید خودش را بشناسد. اینکه کجای دنیا ایستاده است، پا بر روی چه خاکی دارد و نسبتش با تاریخ و سنت های سرزمینش چگونه است. روشنفکر ایرانی قبل از تلاش برای شناخت تاریخ و فلسفه غرب، باید تاریخ و اندیشه، سرزمین خود را واکاوی کند. روشنفکر ایرانی قبل از...
-
به یاد قیصر امین پور /سعید بیابانکی
پنجشنبه 2 آذر 1402 17:27
-
شب / حمید رضا شکار سری
پنجشنبه 2 آذر 1402 17:23
-
وای بر من/ مهدی عاطفراد
سهشنبه 30 آبان 1402 10:48
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها گشت بی سود و ثمر. تنگنای خانهام را یافت دشمن با نگاه حیلهاندوزش. وای برمن. میکند آماده بهر سینهی من تیرهایی که به زهر کینه آلودهست. پس به جادههای خونین کلههای مردگان را (به غبار قبرهای کهنه اندوده) از پس دیوار من بر خاک میچیند وز پی آزار دلآزردگان در میان کلههای چیده بنشیند....
-
در کجای این شب تیره؟/ مهدی عاطفراد
سهشنبه 30 آبان 1402 10:47
"به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را؟" - نیما یوشیج شومگاهانیست وحشتناک باتلاق مرگ در خود غرق کرده زندگانی را در جهان از روشنایی امید و آرزو دیگر نشانی نیست و بر آن شب با تمام ظلمت ترسآور خود سایه افکنده چادرش را- چادر چرکش که از فرط سیاهی قیر را ماند- بر زمین و هرچه در آن هست گسترده زهرآگین...
-
افسانه دو برادر / نور سیاه
جمعه 26 آبان 1402 20:04
. افسانهی دو برادر... رضا برادر کوچک علی اسفندیاری بود. هماو که برادر بزرگترش او را «لادبن» و خود را «نیما» نامید. دیوانهوار دوستاش داشت و او را گمکرد. آنها آخرین بار در سالِ ۱۳۱۱ در آستارا هم را دیدند و به روایتِ عالیه جهانگیری همسرِ نیما، لادبن را که عضو حزب کمونیست بود و تحتتعقیب تا ساحلِ ارَس بدرقه کردند...
-
نمونه های شعر دیروز برای تبرک
جمعه 26 آبان 1402 20:03
مهتاب / نیما یوشیج میتراود مهتاب میدرخشد شبتاب نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفتهی چند خواب در چشم ترم میشکند نگران با من استاده سحر صبح میخواهد از من کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر در جگر خاری لیکن از ره این سفرم میشکند نازکآرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب...
-
نمونه های شعر دیروز برای تبرک
جمعه 26 آبان 1402 20:02
سایه / حبیب ساهر در تنگ شام تیره چو بر آب های صاف هر شاخسار سایه زند مبهم و سیاه مرغان دربه در به سوی بیشه ها شوند آنگه که کاروان گذرد از کنار راه آندم که از نگاه فسونگار تیرگی پنهان شوند جمله ددان در مغاک تنگ یک سایه یک خیال زند سر ز گوشه ئی چون غول در کنارهی یم می کند درنگ بر سنگ می نشیند و بالا نظر کند تا اختران شب...
-
بهانه / محمد علی شاکری یکتا
پنجشنبه 25 آبان 1402 09:34
شب را تمام پنجره ها می بینند افتاده روی شهر بختک پیری له له زنان و تشنه کسی نمی خورَد اندوه دردهای جهان را همزاد لب فشرده ی خشمی در این زمین که ذره ذره می شود اندامش. جایی که نقطه های فروزان دوردست به ابرهای فسفری مرگ و نیستی دشنام می دهند و حفره های سیاه می بلعند روشنان فلق را لنگان لنگان به کوه خیره می شوم و پلک می...
-
شکست / فردوس اعظم
پنجشنبه 25 آبان 1402 08:54
تبربدست که خندید، شاخسار شکست! پرنده پر زد و تقویم بیبهار شکست سپاه زاغ و زغن حملهور شدند، آنگاه ز لانه ناله برآمد، غرورِ سار شکست هجومِ بادِ سموم از کرانهها برخاست که روحِ آینهی باغ از غبار شکست جوانهها نشکفتند، خودکشی کردند و قلب زخمی هر کاج و هر چنار شکست دمید داغِ ندامت به روی پیشانی در این نمایشِ تحقیر، ننگ...