-
برهوت / محسن صلاحی راد
یکشنبه 26 شهریور 1402 20:16
برهوتی محصور از درون تیره برون آیینه عدهای خیره در او مینگرند عدهای سرپایین از کنارش (غمِ نان) میگذرند.
-
تکرار / محمد رضا راثی پور
یکشنبه 26 شهریور 1402 19:39
قبله کنم روی تورا بختم اگر یار شود گیرم اگر طعن جهان ، بر سرم آوار شود سیر بیابان جنون ، طاقت مجنون طلبد طالب لیلی نسزد رنجه به هر خار شود صرفه برد روز جزا ، روسپی از زهد فروش مایه وهن است به دین ، هرکه ریا کار شود خسرو خودکامه که داد ، زحمت فرهاد به باد فکر نمی کرد که خود ، زار و گرفتار شود ای که به دیوار کشی ، تفرقه...
-
معتاد گربهفروش/ حسن اسدی
یکشنبه 26 شهریور 1402 19:39
ظهرِ تبکردهی تابستان بود موج خمیازه ی عفریتِ عطش آبِ آرامش را باغبارنفسِ تف زده اش، گِل میکرد وخداآتشِ تاراجگرِ دوزخ را برسرِ شهرِزتب سوخته، نازل میکرد آه ناگه دیدم در نفسگیریِ توفنده ی گرمایِ سراب بر لب برکه ی خشکیده وگندیده ی آب کودک و پیر و جوان مرد معتادی را سخت میآزردند در کنار معتاد گربهی ساکت و زیبایی بود...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 شهریور 1402 16:17
-
دو شعر گونه از ابراهیم گلستان
دوشنبه 20 شهریور 1402 16:15
فرازی از درخت ها شکوفه ها هنوزبسته بود ولی به بستگی نشان زنده بودن نهال بود، و من به جلوۀ درخت بودن نهال جذب میشدم. درخت بودن درخت تمام راز بود، اگرچه برف و صبح و سبزه و بخار، و خاک و باد و بوی صمغ، و دانه های طیفساز آب روی برگها مرا به آن رسانده بود. تپه های مارلیک « و خاک یک زن زنده است، زاینده است روحی است روی کِشت...
-
آذر ، ماه آخر پاییز/ ابراهیم گلستان / عاطفه درستکار
دوشنبه 20 شهریور 1402 16:14
مجموعه داستان آذر، ماه آخر پاییز (1327) «من بودم و تنهایی. شب دنیا را سنگین کرده بود. مهرههای بند کرده چراغها از ته تاریکی نزدیک میشدند و از بالای سرم میگذشتند و پشت سر من نمیدانم کجا میرفتند. باد، آهسته، روی دنیای متروک من سینهکشان میگذشت.»[3] این کتاب مجموعهای از هفت داستان کوتاه است که بهظاهر از هم جدا...
-
پاییز / حمید موثقی
دوشنبه 20 شهریور 1402 16:10
ای بوف زر! پاییز! در گوش هر برگی چه میخوانی؟ فریاد شومت در به در باد! #حمید_موثقی ╭━═━⊰
-
بهانه / مریم قدس ولی
دوشنبه 20 شهریور 1402 16:09
راس ساعت پاییز دل بهانه میگیرد؛ یک جوانه میمیرد. #مریم_قدس_ولی ╭━═━⊰
-
صخره / سعید سلطانی طارمی
دوشنبه 20 شهریور 1402 16:08
صخره ای کنار جویبارکی ریشه کرده ایستاده بود در شکاف گردنش بلوط نازکی سبز و تشنه می طپید. بادگونه ای که زلفهاش را می کشید روی خار و خاک و صخره و درخت در مسیر جویبار می دوید بی خیال له له بلوط. آهویی که آب خورده از کنار صخره می گذشت آه و اوه برگهای سبز تیره ی بلوط را دید و درک کرد تشنه است و تشنگی بی گمان شروع مردن است...
-
جلتجا / امیر دادویی
دوشنبه 20 شهریور 1402 16:07
اگر او را شب غفلت کنار زندگی نومید کردم من فقط بر بی سرانجامی روز افزون خود تاکید کردم من اگر در دور دست ساحلی آرام شرم سایه ام پیداست وضویی را به قصد قربت لبهای خشک بید کردم من شهادت میدهد ابری که روی ماه را این سالها پوشاند خدا را نذر شبتابی که در تاریکی ام تابید کردم من عبوری بود از فانوسها تا قصه ی غمگین تاریکی...
-
استقبال / سید مرتضی معراجی
دوشنبه 20 شهریور 1402 16:07
«««««««؛ باد می آید و می روبد پاک گرد و خاک در و دیوار حیاط شوق در خانه دل گستٓرٓد باز بساط و در انبوهی و سر سبزی یاس مرغکان می خوانند وقت وقت غزل و پرواز است همه شان می دانند شعر «دیدار امید»۱ بهترین زمزمه ای است که بر این لب جاری است چشمهایم نگران خیره بر عقربه ی ساعت دیواری است آه مهمان عزیز میزبانت دیگر طاقتش سر...
-
خبط / کوروش آقامجیدی
دوشنبه 20 شهریور 1402 16:06
نه حالمون خوبه، نه اهلِ لبخندیم . یه خبطِ غمگین از خودِ خداوندیم. به باخت می تازیم . به بُرد می بازیم نمی دونیم اما هنوز چن چندیم . درختِ یائسه ی یه معبده که یه عمر ، به شاخه هاش با شک ، دخیل می بندیم. یه ردِّ برجسته، یه زخم سربسته ، رو این تنِ خسته ، چه دردها کندیم ! یه دستِ بیرون مونده از یه باتلاقیم همینجا می...
-
با گلی ... / سید مرتضی معراجی
دوشنبه 20 شهریور 1402 16:06
با گلی اگر نشسته ام با درخت اگر که ایستاده ام با پرندگان به اوج یا فرود در سکوت یا سرود بوده ام یا به هر دیار رهروی همچو رود بوده ام یا که با درخت و آب و آسمان و گل گفتگو کرده ام در خیال خود با تو بوده ام ای همیشه آرزو من فقط تو را جستجو کرده ام ۹۳/۱ #معراجیسیدمرتضی @walehane
-
بعد مکثی / سید مرتضی معراجی
دوشنبه 20 شهریور 1402 16:00
بعد مکثی و سلامی دست در آغوش روی هم را خوب بوسیدیم چند سالی بود بی خبر بودیم از حال هم و حالا یکدگر را باز می دیدیم راستی او بود با همان مهر و محبت با همان رفتار با همان دستان گرم دائما تبدار چشم ها آن چشم گونه و ابرو همان و طرح چهره با همان خط و خطوط اما کمی پر رنگتر انگار زلف ها هم زانچه مانده بیشتر میل سپیدی داشت...
-
☕ قطعهای از کتاب
دوشنبه 13 شهریور 1402 09:53
میدانم هیچ چیز مثل اندوه، روح را تصفیه نمیکند و الماس عاطفه را صیقل نمیدهد؛ اما میدان دادن به آن را نیز هرگز نمیپذیرم؛ چرا که غم حریص است و بیشتر خواه و مرز ناپذیر ...! هر قدر که به غم میدان بدهی، میدان میطلبد، و باز هم بیشتر، و بیشتر ... هر قدر در برابرش کوتاه بیایی، قد میکشد، سلطه میطلبد، و له میکند ...! غم،...
-
یاد / پوشکین
دوشنبه 13 شهریور 1402 09:40
بگو هنوز به یادم میآوری بگو در این دنیا قلبی هست که هنوز در آن مسکن دارم. پوشکین
-
فاجعه ای به نام نوکیسگی‼️/ کانال تحلیل و رصد
دوشنبه 13 شهریور 1402 09:37
نوکیسگی را این گونه تعریف کرده اند: قشری که از نظر در آمد به طبقه بالا و از نظر فرهنگی به طبقه پایین و حتی لمپن ها بسیار نزدیک است. لمپن های فرهنگی، علاقه بسیاری به " خودنمایی" ، " دیده شدن" " عرض اندام" و "نوچه پروری" دارند. نو کیسه ها، از یک طبقه اجتماعی مبدا به یک طبقه...
-
مدخل / محمد رضا راثی پور
شنبه 11 شهریور 1402 05:59
ممکن است برای مخاطبان معدود این ماهنامه جای تعجب باشد ، که چطور ممکن است در نشریه مختص شعر نیمایی ، ویژه نامه ای برای ابراهیم گلستان ترتیب داده شده ، اما سوای اهمیت کار ابراهیم گلستان به عنوان یک نویسنده آوانگارد ، بازی های کلامی او و به کار گیری وزن در داستان کوتاه و نیز تاثیری که بر روی فروغ فرخزاد و مهدی اخوان ثالث...
-
نقدی بر فردای بی امیر/ استاد اقبال مظفری
دوشنبه 30 مرداد 1402 18:42
-
هشت چهارگاه/ مهدی عاطفراد
دوشنبه 30 مرداد 1402 11:08
شبی به آینه گفتم که از تو بیزارم تو بازتاب منی و هیچ چیز به جز افسوس در آن نگاه پر از آه تو نمیبینم. □ من از وزیدن هر تندباد میلرزم چرا که کرد خراب شبی وزیدن یک تندباد توفانزا تمام خانهی رؤیایی امید مرا. □ تمام پنجرهها بستهاند و دلخسته و کوچهها همه بنبست چراغها همه خاموش بگو به معجزه آیا هنوز امیدی هست؟ □ شب...
-
گفتم- گفت / مهدی عاطفراد
دوشنبه 30 مرداد 1402 11:04
فرم گفتوگو یکی از فرمهایی بود که نیما آن را میپسندید و در چند تا از سرودههایش از آن استفاده کرده است، از جمله در نخستین سرودهی به یادگار ماندهاش- مثنوی "قصهی رنگ پریده، خون سرد"- آنجا که به گفتوگو با نازنین یار نیکویش، "عشق" پرداخته است: گفتمش: "ای نازنین یار نکو! همرها! تو چه کسی؟ آخر...
-
اصل ها / سید علی میر افضلی
پنجشنبه 26 مرداد 1402 19:18
«اصل همه عاشقی ز دیدار افتد» سوانح العشاق/ احمد غزالی وَ ما اصلها را به هم ریختیم و در کوچهء فرعی عشق، دل باختیم و از رنگها دست شُستیم و بی رنگی آغاز کردیم. و با واژهها تشنگی را نشاندیم تو گفتی که: ای جان! من از خویش رفتم مَنَت گفتم: ای دوست! تو از دست رفتی و با حرفهایی ازین دست، اعجاز کردیم. نه از مذهب و کیش...
-
نقطه گریز / محسن صلاحی راد
پنجشنبه 26 مرداد 1402 07:51
چنگاژ میکشید به دیوار بر پردۀ تباهی و تکرار ای نقشبندِ عالم و آدم ای تو سترگ ای تو معظّم وقتی به گردِ ما و خودت سنگ روی سنگ دیوار میکشیدی یعنی تو هیچ فکر نکردی که نقطۀ گریزی چیزی محضِ نفس کشیدن بگذاری ۱۰ مرداد ۱۳۹۹
-
باش /برزین آذر مهر
چهارشنبه 25 مرداد 1402 20:20
تو برزین باش و آذر باش در این شبها چو اخگر باش بسوزان هرچه تاریکی و تنهایی چراغی باش که در رگهای وحشت شعله می ریزد و در جام غمت شهری ز شادی ها می آمیزد اگر با شعله ای برخاسته از چوب کبریتی بپا خیزی هزاران نور همراهت و همپایت بپا خیزد بساط اهرمن ها را فرو ریزد بله ای خفته در زیر لحاف ترس به تو ای گوش تو چون گوش خر...
-
نه /حسین مصطفی پور
چهارشنبه 25 مرداد 1402 20:12
توت کهنسال نه باد پیداست نه گنجشکها
-
منم / سیروس نوذری
چهارشنبه 25 مرداد 1402 20:08
از آن طرف که تویی نرمه باد می گذرد از این طرف که منم ، تند باد پاییزی
-
قول / پاییز رحیمی
شنبه 21 مرداد 1402 21:16
-
چند پرده ی پاره درحرمسرای آزادی/ محمدعلی شاکری یکتا
جمعه 20 مرداد 1402 20:17
** پرده ی یکم ** زبان های بریده زاری سوگلی های وَسمه کشیده درخشش نیمتاج و چین شلیته های گلُ منگُلی مطربان کوچه وساقیان اَمرَد نوشانوش استکان های مستی بخش دعانویسانی باریش خضاب بسته. سرنوشت ، در مضحکه ی عفاف حرمسرا بر تخت نشسته است محکومانی به گردن جلادان خویش حلقه ی گل آویخته اند گریه ی میرغضب در شورابه ی اشک و دریاچه...
-
شعر شب / افشین علا
جمعه 20 مرداد 1402 20:15
✅ #شعر_شب ای خبرنگاران، ای راویان دانایی وارث رسولانید با دم مسیحایی میکنید در میدان با یلان، هماوردی کار لشکری کردید گاه خود به تنهایی هم گهرشناسان را انس با اسامیتان هم جریدهخوانان را با شما همآوایی ای خوشا نگارشها، نقدها، گزارشها اشتیاق عکاسی، شور صفحه آرایی پای حرفهاتان تا یک دقیقه بنشینیم بردهاید ساعتها...
-
نمونه های شعر دیروز برای تبرک
جمعه 20 مرداد 1402 20:14
از افسانه / نیما یوشیج کِی دلی باخبر بود از این راز که بر آن جغد هم خواند غمناک؟ ریخت آن خانه ی شوق از هم، چون نه جز نقش آن ماند بر خاک هر چه، بگریست، جز چشمِ شیطان عاشق: ای فسانه! خَسانند آنان که فرو بسته رَه را به گلزار خَس به صد سال طوفان ننالد گل زِ یک تندباد است بیمار. سنگ / نصرت رحمانی در بادهای مهاجر چه خوانده...