-
روشنفکران هپروتی / فرهاد قنبری
جمعه 3 آذر 1402 18:25
روشنفکر ایرانی قبل از اینکه مارکس و لنین و هگل و آدورنو و...، را بشناسد، باید خودش را بشناسد. اینکه کجای دنیا ایستاده است، پا بر روی چه خاکی دارد و نسبتش با تاریخ و سنت های سرزمینش چگونه است. روشنفکر ایرانی قبل از تلاش برای شناخت تاریخ و فلسفه غرب، باید تاریخ و اندیشه، سرزمین خود را واکاوی کند. روشنفکر ایرانی قبل از...
-
به یاد قیصر امین پور /سعید بیابانکی
پنجشنبه 2 آذر 1402 17:27
-
شب / حمید رضا شکار سری
پنجشنبه 2 آذر 1402 17:23
-
وای بر من/ مهدی عاطفراد
سهشنبه 30 آبان 1402 10:48
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها گشت بی سود و ثمر. تنگنای خانهام را یافت دشمن با نگاه حیلهاندوزش. وای برمن. میکند آماده بهر سینهی من تیرهایی که به زهر کینه آلودهست. پس به جادههای خونین کلههای مردگان را (به غبار قبرهای کهنه اندوده) از پس دیوار من بر خاک میچیند وز پی آزار دلآزردگان در میان کلههای چیده بنشیند....
-
در کجای این شب تیره؟/ مهدی عاطفراد
سهشنبه 30 آبان 1402 10:47
"به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را؟" - نیما یوشیج شومگاهانیست وحشتناک باتلاق مرگ در خود غرق کرده زندگانی را در جهان از روشنایی امید و آرزو دیگر نشانی نیست و بر آن شب با تمام ظلمت ترسآور خود سایه افکنده چادرش را- چادر چرکش که از فرط سیاهی قیر را ماند- بر زمین و هرچه در آن هست گسترده زهرآگین...
-
افسانه دو برادر / نور سیاه
جمعه 26 آبان 1402 20:04
. افسانهی دو برادر... رضا برادر کوچک علی اسفندیاری بود. هماو که برادر بزرگترش او را «لادبن» و خود را «نیما» نامید. دیوانهوار دوستاش داشت و او را گمکرد. آنها آخرین بار در سالِ ۱۳۱۱ در آستارا هم را دیدند و به روایتِ عالیه جهانگیری همسرِ نیما، لادبن را که عضو حزب کمونیست بود و تحتتعقیب تا ساحلِ ارَس بدرقه کردند...
-
نمونه های شعر دیروز برای تبرک
جمعه 26 آبان 1402 20:03
مهتاب / نیما یوشیج میتراود مهتاب میدرخشد شبتاب نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفتهی چند خواب در چشم ترم میشکند نگران با من استاده سحر صبح میخواهد از من کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر در جگر خاری لیکن از ره این سفرم میشکند نازکآرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب...
-
نمونه های شعر دیروز برای تبرک
جمعه 26 آبان 1402 20:02
سایه / حبیب ساهر در تنگ شام تیره چو بر آب های صاف هر شاخسار سایه زند مبهم و سیاه مرغان دربه در به سوی بیشه ها شوند آنگه که کاروان گذرد از کنار راه آندم که از نگاه فسونگار تیرگی پنهان شوند جمله ددان در مغاک تنگ یک سایه یک خیال زند سر ز گوشه ئی چون غول در کنارهی یم می کند درنگ بر سنگ می نشیند و بالا نظر کند تا اختران شب...
-
بهانه / محمد علی شاکری یکتا
پنجشنبه 25 آبان 1402 09:34
شب را تمام پنجره ها می بینند افتاده روی شهر بختک پیری له له زنان و تشنه کسی نمی خورَد اندوه دردهای جهان را همزاد لب فشرده ی خشمی در این زمین که ذره ذره می شود اندامش. جایی که نقطه های فروزان دوردست به ابرهای فسفری مرگ و نیستی دشنام می دهند و حفره های سیاه می بلعند روشنان فلق را لنگان لنگان به کوه خیره می شوم و پلک می...
-
شکست / فردوس اعظم
پنجشنبه 25 آبان 1402 08:54
تبربدست که خندید، شاخسار شکست! پرنده پر زد و تقویم بیبهار شکست سپاه زاغ و زغن حملهور شدند، آنگاه ز لانه ناله برآمد، غرورِ سار شکست هجومِ بادِ سموم از کرانهها برخاست که روحِ آینهی باغ از غبار شکست جوانهها نشکفتند، خودکشی کردند و قلب زخمی هر کاج و هر چنار شکست دمید داغِ ندامت به روی پیشانی در این نمایشِ تحقیر، ننگ...
-
ادامه / فرناز فرید
پنجشنبه 25 آبان 1402 08:52
سر بی شام خواب بی بالش شب جز این با دلم قرار نداشت عشق با اینکه دوست داشتنیست کاش آغوش گریه دار نداشت نیمی از عاشقی فراموشی ست کهدلمازتو انتظار نداشت بالش گریه را بغل کردم اشک را در سکوت حل کردم بعد هم خواب تخت چوبی بود طعمهی موریانهها شد و رفت غول تنهایی از چراغ سیاه توی رویای من رها شد و رفت ته آیینه ام زنی...
-
بد سگالها / ح.عبادیان
پنجشنبه 25 آبان 1402 08:51
ای در طواف کوی عزیزت خیال ها گسترده ماه پیش قدوم تو بال ها کوروش، هزاره ها غزل آباد از تواند ای برتر از یقین و شک و احتمال ها هفت آسمان به پای دلت سجده کرده اند خطی ز مثنوی شکوهت ، جلال ها « هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق » عشق از تو جان گرفته درون مثال ها از جور سنگ، آینه تکثیر می شود منشور گشته نام تو در قیل و...
-
عدم / امیر دادویی
پنجشنبه 25 آبان 1402 08:50
شب از دل ابر خیس، دم زد مارا تا قافله های شک رقم زد مارا ماپشت تمامت زمان، زیسته ایم این کیست که در عدم قدم زد مارا؟ بیستم آبان هزار و چهارصدو دو #امیر_دادویی @amirdadooei
-
بیبا / محمد ابرغانی
سهشنبه 23 آبان 1402 16:38
بی با بی با بیا که عمر وفایش چقدر کم بیبا بیا که کرده محاطم خدنگ غم می پرسی از من ، اینکه مراد ت چیست از بیبا بیبا شبیه ریرا ، یک اسم مبهمست چیزی برای اینکه بگویند شاعر دایره واژه اش عمیقست شاعر چقدر فرز و دقیقست بیباااااااا بیبااااا بیبا بیا که داغ فراقم کردست طاق ، طاقت من را دیدید من به جای مرا ، من را اعمال می کنم...
-
سنگ / محسن صلاحی
سهشنبه 23 آبان 1402 16:09
با سنگ سنگ باشی سنگ است تا ابد گاهی برای لمس دلش باید آیینه بشکند
-
توصیه آنتوان چخوف
سهشنبه 16 آبان 1402 10:24
یک کار هنری وقتی ارزش دارد که بار مسائل جدی اجتماعی را داشته باشد. هنری مهم و با ارزش است که علیه بردگی قد علم کند، یا مبین خشم و انزجار خالقش نسبت به مفاسد طبقهی اشراف باشد. داستانها و رمانهایی که پر از آه و ناله است و نوشتههایی که راجع به عاشق شدن و یکی فارغ شدن دیگری از عشق باشد، به شما میگویم، چنین مطالبی...
-
مطالعه /کارلوس فوننتس
سهشنبه 16 آبان 1402 10:24
"مطالعه، هر چیزی را عوض میکند! هر چیزی را به سطح بالاتری از وجود و فراتر از روزمرگیِ ابلهانه میکشاند" "از دنیا تقلید نکنیم، بلکه دنیاهای جدیدی بسازیم که در دسترس همه باشد، منحصر به فرد و غیرتکراری، دنیایی درون دنیایی دیگر" @kharmagaas کنستانسیا - کارلوس فوئنتس y
-
کنشگری خالی از آگاهی و معرفت / فرهاد قنبری
سهشنبه 16 آبان 1402 10:22
همانگونه که «دین بدون معرفت» در نهایت به دگماتیسمِ خشک و عبوسی منتهی می شود که به راحتی آب خوردن سر انسانها را از تن جدا می کند و فجایع و جنایت هایی شبیه جنایات داعش و طالبان و القاعده را رقم می زند، «تقابل بدون معرفت» با یک نظام سیاسی و اعتقادی هم ممکن است به جریانات دین ستیز و انسان ستیزی منجر شود که همگان را با خط...
-
تو / ناصر ندیمی
شنبه 13 آبان 1402 19:42
تو حزبالله لبنانی وَ چشمانِ تو بیروت است تمام پاچهگیری ها به سگهای تو مربوط است! به ثبتِ رسمیِ محضر تو قطعاً، معتبر هستی فلسطینِ تو خواهم شد اگر، اشغالگر هستی!! #ناصر_ندیمی ✅ در حاشیه سخنرانی دیروز حسن نصرالله این دختر جوان اگر در ایران بود...⁉️ @tahlilvarasad
-
گل بهار / فاطمه پور رضایی
شنبه 13 آبان 1402 07:22
چارچوبم به لرزه میافتد، برگریزان که میشود تکرار؛ خوش بحالت گل همیشه بهار! **... #فاطمه_پوررضایی_مهرآبادی ╭━═━⊰
-
آه-ماهی / نعیمه المولی
شنبه 13 آبان 1402 07:22
مثل رودم که به چشمان تو راهی شدهام؛ بس که حسرت خوردم، "آه ماهی" شدهام. *** #نعیمه_المولی ╭━═━⊰
-
پیله / حسن اسدی
شنبه 13 آبان 1402 07:21
نیمایی درگذرگاه زمان دردمندی ست که دردخمه ی فریاد وفغان به شکیبایی خود گریه کنان می خندد! پیکرش سنگ شده ازصلیب سیه فاجعه آونگ شده بخت برگشته ی او ماهی بدفرجامی ست که به مرداب گِل اندودزمان می خندد تکیه اش بادگریزنده ی شبهای سیاه نغمه اش نغمه ی سوزنده آهی جانکاه گلشن اش صحن سرابی ست که گسترده به راه عندلیبی ست که...
-
بافتن / سید علی میر افضلی
شنبه 13 آبان 1402 07:17
باران شوم به شکل گلی روی گونه ات آهنگ عاشقانه شوم در پرده های نازک رویا ببارمت!
-
لنج / عبدالمهدی نوری
شنبه 13 آبان 1402 06:56
مثل لنجی که برنخواهد گشت، قسمتم کندن و جدا شدن است این که دریا چقدر بی رحم است اولین درس ناخدا شدن است دستهایت شبیه لنگرگاه، خسته و بی قرار و مضطربند دست من مثل لنگری لرزان، غرق در وحشت رها شدن است گفتی از من به بعد... گفتم نه! بعد تو، هیچ کس نخواهد بود سینهام قبر یک نفر باشد بهتر از کاروان سرا شدن است ما دو آواز تلخ...
-
الاغها / حمدیان
شنبه 13 آبان 1402 06:56
از نو رسیده یونجه به باغ الاغ ها تحریک شد دوباره بزاق الاغ ها هرجا دوباره بحث همین اتفاق هاست اخبار دست اول و داغ الاغ ها یک عده مثل خرمگس از صبح تا غروب هی می شوند موی دماغ الاغ ها کافی است تا که بوی خر مرده بشنوند صف می کشند پشت اتاق الاغ ها خرها همان خرند به قول شما فقط تغییر کرده زین و یراق الاغ ها هرگز خری عقیم...
-
اضطراب / ثریا صفری
شنبه 13 آبان 1402 06:55
آرام کن با روح دریا اضطرابم را طوفان به وحشت می کشاند انتخابم را در من هزاران سایه ی بیدار می میرد وقتی نمی داند کسی حتی جوابم را زخمی درون مغز ناهنجار ساعتها در حال رشد است و نمی فهمد شتابم را از ناگهان عمر می ترسم نباید که- این لحظه ها از من بگیرند آفتابم را قد می کشد بغضی غریب از سمت باورهام من را دعا کن تا بگریانم...
-
آه / هوشنگ چالنگی
شنبه 13 آبان 1402 06:53
آه من میدانم که فرورفتنِ یالهای من در سنگ آیندگان را دیوانه خواهد کرد و از ریشهی این یالهای تاریک روزی دوست فرودمیآید وُ تسلیتِ دوست را میپذیرد
-
صلیب رنج /عدنان الصائغ / صالح ابو عذار
شنبه 13 آبان 1402 06:52
میدانم میدانم ناشناخته خواهم مُرد بیهیچ مرثیهای در پیچوُخمی امّا امّا شعرهایم چونان زخمِ مسیح، خونچکان خواهند ماند بر صلیبِ رنجِ بینوایان و میبالند بسان سایههای اکالیپتوس در میدانهای سرزمینم! . #عدنان_الصائغ برگردان #صالح_بوعذار
-
موج زندگی / مارگوت بیگل / احمد شاملو
شنبه 13 آبان 1402 06:52
✅ #شعر_شب زندگی به امواج دریا ماننده است؛ چیزی به ساحل میبَرد و چیزی دیگر میشوید. چون به سرکشی افتد، انبوه ماسهها را با خود میبرد. اما تواند بود که تخته پارهیی نیز با خود به ساحل آرد؛ تا کسی بام کلبهاش را بدان بپوشاند. #مارگوت_بیکل ترجمه : #احمد_شاملو @naghdehall
-
اندیشه ها / مرتضی معراجی
شنبه 13 آبان 1402 06:50
اندیشه های زرد اندیشه های قهوه ای تند اندیشه های سوخته ی سبز در زیر گامهای بلند گذشت عمر باران خزانی را آن مایه هست آیا تا باز جوان سازد این باغ قدیمی را؟ #معراجیـسیدمرتضی @walehane